به بهانه انتشار ترجمه فارسی «عشق های پنهانی»؛

قلب‌های پیمان‌شکن ما

قلب‌های پیمان‌شکن ما

توضیح: مقاله زیر سه سال پیش توسط پارول سه گال Parul Sehgal در نیویورک تایمز منتشر شد. به مناسبت انتشار «عشق‌های پنهانی» ترجمه فارسی کتاب The State of Affairs، از مترجم گرامی، خانم آرزو سلیمانی خواهش کردیم این مقاله را برای هفته ترجمه کند. از خانم سلیمانی سپاسگزاریم. / تحریریه هفته

 

ترجمه: آرزو سلیمانی

خدا را شکر که جفای شریک زندگی وجود دارد. چرا؟ زیرا این تنها چیزی است که این ملت متشتت روی آن توافق دارد. بر اساس نظرسنجی گالوپ در سال ۲۰۱۳ ما از بی‌وفایی بیشتر از طلاق، بیشتر از چند همسری، بیشتر از کلون کردن انسان و حتی بیشتر از خودکشی متنفریم.

روان‌درمانگر مشهور، خانم استر پرل در کتاب جدیدیش «عشق‌های پنهانی» The State of Affairs می‌نویسد «بی‌وفـایی سرسختی خاصی دارد که ازدواج همیشه به آن حسادت می‌کند» بی‌وفایی آن چنان سرسخت است که «دو فرمان از فرامین کتاب مقدس به جفای همسر اختصاص یافته: یکی برای انجام آن و یکی برای حتی فکر کردن در مورد آن».

استر پرل یک شخصیت کاریزماتیک، متولد بلژیک و راهنمای روابط جنسی و زوج درمانی است که دو سخنرانی‌اش در تد تاک TED Talk بیش از بیست میلیون بار توسط مردم مشاهده شده است. اولین کتاب او با عنوان «جفت‌یابی در اسارت» یک پدیده جهانی شد. این کتاب جدید فورا به کتابی پرفروش تبدیل شد. دومین پخش پادکست پرطرفدار و زیبای او «از کجا باید شروع کنیم؟» که به ما اجازه می‌دهد جلسات درمانی او را بشنویم از این هفته بیرون می‌آید. امپراطوری او در حال رشد است.

تحلیلگران ادبی خانم پرل را یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های صاحب سبک می شناسند که در عین  صراحت و قابلیت فهم بودن مطالبش بسیار جدی است. او به مدت ۳۳ سال با زوج‌های زیادی کار کرده است که بیشتر آنان از مهاجران و پناهندگان بوده‌اند. علاقه او همیشه به انتظارات متفاوتی است که افراد از ازدواج دارند و اینکه چگونه فرهنگ‌ها در شکل‌گیری این انتظارات نقش بازی می‌کنند.

در کتاب «عشق‌های پنهانی» پرل به پیمان‌شکنی و پرسش‌های معمول می‌پردازد. پرسش‌هایی همچون چرا این اتفاق افتاد؟ چگونه‌ می‌توانیم بهبود یابیم؟ و سوالاتی که ممکن است فقط برای او پیش بیاید مثل آیا ممکن است یک رابطه برای ازدواج خوب باشد؟ از جمله مسائل مورد بررسی کتاب او هستند. او در نوشته‌هایش بیشتر به تراش دادن نگاه جزم گرایانه‌ می‌پردازد تا نصیحت کردن. او پرسش‌ها را با شوخ‌طبعی و نوعی ابراز خشم نسبت به آداب و رسوم آمریکایی مطرح می‌کند. او می‌گوید وسواس ما به شفافیت، تمایل به افشای کامل همه روابط را دارد که موجب صمیمیت خفه‌کننده‌ای می‌شود. «هر آتشی احتیاج به هوا دارد تا شعله‌ور بماند». علاوه بر این انتظارات ما همه از کنترل خارج شده‌اند. او می‌نویسد: «عشاق امروز به دنبال گردهم‌آوردن امیال شهوانی و ازدواج در زیر یک سقف هستند».

یک شبح گالیوری در مورد او وجود دارد. گویی‌ نمی‌تواند باور کند که ما کوتوله‌های آمریکایی چگونه زندگی خود را سامان بخشیده‌ایم، چگونه آخر هفته‌‌ها را با آرامش و خوشگذرانی پشت سر می‌گذاریم. موضوع عشق شهوانی برای او جاذبه دارد. والدینش از بازماندگان نسل‌کشی اردوگاه‌های فاشیسیتی بوده‌‌‌اند و تنها اعضای فامیلش که توانسته‌‌‌اند از اردوگاه‌های زنده بیرون بیایند به جمع بازماندگانِ آن جنایت در بلژیک نقل‌مکان کردند، جایی که استر بین دو گروه از مردم تمایز قائل‌ می‌شود: آنهایی که زنده بودند و آنهایی که نمردند. پرل در جایی گفته است که والدینش «شهوت را پادزهر مرگ می‌دانستند».

به عنوان یک نویسنده، پرل زیرک و بازیگوش است و مهارتی استادانه در بیان جملات دارد. ما‌ می‌توانیم این ویژگی‌ها را در پادکست‌های او ببینیم جایی که قدرت شنوایی خوب او و شوخی‌های ملایمش باعث ایجاد همدردی سریع او با فرد مخاطب می‌شود.

اما او به عنوان یک متفکر، در واقع یک سازنده است؛ البته یک سازنده‌ی بااستعداد و با اعتماد به نفس. کتاب «عشق‌های پنهانی» تکه‌های کنار هم چیده شده از مراجع متداول (با ویژگی‌های خاص) نیست. مفهومی که او بیشتر با آن کار می‌کند این است که ما بین شهوات ماجراجویانه و امنیت در حال گسیختگی هستیم (در این مورد او از روانشناس استیفن میشل و دیگران الهام گرفته است. لحن دلپذیر، دنیوی و دلهره آور او مدیون کارهای آلن دوباتن و مضحکه‌های سرگرم کننده ادام فیلیپس در مورد زوج‌ها و نارضایتی‌های آنهاست. اما او بیش از همه مدیون خودش است: او بعضی از جوک‌ها و عبارات طنزآمیز دلخواهش را از کتاب اولش «جفت‌یابی در اسارت» بیرون می‌کشد. در بعضی مواقع او غبار را پاک می‌کند و عبارات متن را با ترفندهایی ظریف مجددا ترمیم می‌کند.

استر‌ می‌نویسد: «تحقیق من یک بررسی علمی مبتنی بر مدارک نیست، ضمن اینکه یک مطالعه جامعه‌شناسی بر اساس داده‌های جمع‌آوری شده توسط وب‌سایت‌های مختلف برای مردمی که در جستجوی رابطه‌ی پنهانی هستند نیز‌ نیست. در عوض عملکرد من مانند یک انسان‌شناس یا یک کاشف است. من با مردم حرف می‌زنم و به آنها گوش می‌دهم.»

با این همه، لذت من همیشه از خواندن مطالب او و یا گوش دادن به او (وقتی خودش را تکرار نمی‌کند) مربوط به رویکرد ادبی اوست. در موارد مطالعاتی‌اش، او موقعیت هر شریک را بازگو کرده و سپس آنها را رونمایی می‌کند، به این سمت و آن سمت می‌کشد، به بررسی داستان‌هایی که در مورد خودمان‌ می‌گوییم که از کجا آمده‌‌‌اند و چگونه می‌توانند مفید باشند‌ می‌پردازد. در پادکست می‌توانیم نقدهای ادبی او را که از نویسندگان دیگر ارائه‌ می‌کند بشنویم.

آرزوی او برای مخاطبان و خوانندگان نیز از منظر نقد ادبی است. او از آنها می‌خواهد که در زندگی خود فرصت‌های بیشتری را توسعه دهند. او می‌خواهد آنها رها از یقین‌های محدود زندگی کنند. «رابطه شهوانی و خانوادگی مسئله‌ای برای حل شدن نیست. بلکه پارادوکسی است که باید مدیریت شود». فیلمنامه‌ای که هنگام بی‌وفایی به ارث برده‌ایم بسیار محدود است و زبان آن برگرفته از زبان گفت‌وگو در باب اعتیاد و ارتکاب جرم است. «پزشـکان بـالینی بـا وام گـرفتن از زبـان جرمشناسی اغلب به همسر وفادار عنوان «مجـروح» و بـه شـریک بـیوفـا عنوان «مجرم» را می‌دهند».

او از منظری گسترده و جهانی به موضوع نگاه کرده و می‌نویسد: «نحوه‌ای که ما به شکسته‌شدن قلب معنا‌ می‌بخشیم بطور کلی متأثر از چارچوبی فرهنگی‌ست». در کارهایش در هند، آرژانتین و در کل اروپا، او با واکنش‌های گوناگونی در مورد بی‌وفایی روبرو شده است؛ از بی‌تفاوتی گرفته تا خشم، پذیریش ضمنی یا پذیرش آشکار.

او همچنین دلایل گوناگونی برای سرگردانی مردم ارائه‌ می‌کند: «شخصی ممکن است بر اثر یک خبط ساده مرز را رد کرده باشد اما شخص دیگری ممکن است قصد مهاجرت داشته است. برخی از بی‌وفایی‌ها ممکن است یک تمرد جزئی باشند متأثر از بروز نوعی حس حسادت، هوس تجربه‌ی چیزهای نو، یا حتی نیاز شخص به دانستن اینکه هنوز توان انجام بعضی از کارها را دارد».

مانند نویسندگان دیگر در باب روابط جنسی (برای نمونه امیلی ویت و دان سویج) پرل نیز از جامعه‌ی دگرباشان و چند همسران، که او آنان را «معترضان تک همسری» می‌نامد، الهام گرفته است، کسانی که در مورد حد مرز زوجیت بازاندیشی کرده‌اند.

طرح اینگونه مسائل است که مطالعه‌ی کتاب پرل را سرشار از تازگی کرده و فرح‌بخش می‌سازد، یادآوری این نکات محوری که چگونه سنت‌های ما ریشه در خصوصیات فرهنگی ما دارد و در برخی موارد تا چه اندازه برای ما تازگی دارند. او در این کتاب شما را دلداری‌ نمی‌دهد یا شانه‌هایی برای گریه کردن در اختیارتان نمی‌گذارد، او بیشتر مشغول تکان دادن و بیدار کردن حواس شماست از طریق تأکید بر عاملیت شما، بر سرزندگی شما و بر شراکت شما در آنچه در ازدواجتان رخ داده است.

همانگونه که الکساندر دوما می‌گوید: «بار قیود پیمان ازدواج آنچنان سنگین است که برای حمل آنها به دو نفر، و گاهی سه نفر احتیاج داریم». ما خوشبختیم که پرل ما را در تحمل این یاری‌ می‌کند. همچنین برای به چالش کشیدن ما و پرسیدن از ما که چرا ما این قیود را طبیعی انگاشته و همیشه بی‌چون و چرا آنها را‌ می‌پذیریم.

منبع: نیویورک تایمز

ارسال نظرات