نوشتهٔ: جولز لویس (Jules Lewis)
برگردان: گروه ادبیات هفته
ویرایش: عباس محرابیان
سرآغاز
ریچارد وِیگامیز (Richard Wagamese)، داستاننویس، روزنامهنگار و از بومیان آنیشینابه (اُجیبوه) Anishinaabe (Ojibwe) است. او ۴ اکتبر ۱۹۵۵ در میناکی (Minaki) در شمال اونتاریو به دنیا آمد و ۱۰ مارس ۲۰۱۷ درگذشت.
این نویسندهٔ مشهور، که از بومیان کاناداست، جوایز متعددی را از آن خود کرده است، ازجمله نشان شورای هنر کانادا یا جایزهٔ مولسون (Molson prize) در سال ۲۰۱۳ و جایزهٔ مت کوهن (Matt Cohen award) در سال ۲۰۱۵. او دربارهٔ مسائل اقتصادی و اجتماعی معاصر و تأثیرگذار بر جوامع بومی کانادا. و هویت و فرهنگ بومیان مینویسد. آثار او نهتنها در میان کتابخوانان محبوب است بلکه به بسیاری از مردم بومی و غیربومی و نویسندگان الهام بخشیده است.
مراحل نخست زندگی و سالهای جوانی
خانوادهٔ وِیگامیز به سبک سنتی مردم اوجیبوه (ماهیگیری، شکار و صید) زندگی میکردند. اولین خانهٔ ریچارد، آنطور که در مقالهٔ «مسیر بهبودی» (The Path to Healing) تصویر میکند، یک چادر ارتشی بود که از شاخهٔ صنوبری آویزان شده بود. او بهعنوان یک کودک نوپا با پدر و مادر، خواهر و برادر، مادربزرگ مادری و بستگانش در آن تنگنا زندگی میکرد.
وقتی تقریباً سهساله بود، پدر و مادرش او و سه خواهر و برادرش را برای چند روز در یک اردوگاه تنها گذاشتند در حالی خودشان در شهری در فاصلهٔ ۹۶ کیلومتری مشغول بادهگساری بودند. کودکان بینوا علیرغم سرما و گرسنگی موفق شدند از یک خلیج یخزده عبور کنند و در شهر کوچک ریلی میناکی پناه بگیرند: جایی که یک مأمور پلیس استانی آنها را پیدا کرد و به انجمن کمک به کودکان رهاشده سپرد.
پدر و مادر ریچارد خودشان نیز در سنین جوانی از خانواده طرد شده بودند. آنها بازماندهٔ سیستم مدارس شبانهروزی بومیان کانادا بودند که بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی را از خانوادهشان جدا کرد. نوشتههای ریچارد دربارهٔ والدینش پر از بخشش هستند و او بیمهری آنان به خود را به حساب رنجی که در مدارس شبانهروزی کشیده بودند گذاشت. او این رنج را یکی از بنمایهها و موضوعی تکرارشونده در مجموعهکارهای خود قرار داد.
او در آثار داستانی و غیرداستانی خود بهطور گسترده دربارهٔ دشواریهای عمیقی که بزرگشدن در خانههای پرورشگاهی به همراه داشت نوشت: «ضرب و شتم و انضباط نظامی در کار بود که باعث ترس من میشد. و همزمان حس رهاشدگی و مغفول بودن میکردم. یک احساس مالیخولیایی وجود داشت که سالها آن را تحمل کردم، ملغمهٔ پیچیدهای که از توضیح دادنش ناتوان بودم.»
او از یکخانهٔ پرورشگاهی به خانهای دیگر در اطرافواکناف انتاریو منتقل میشد و معمولاً تنها بچهٔ بومی مدارسی بود که بدانها فرستاده میشد. او یک غریبه دائمی بود.
در شانزدهسالگی، تحصیلات متوسطه را رها کرده بود و در خیابانها یا پیش دوستانش زندگی میکرد و برای زنده ماندن هر کاری انجام میداد. در همین زمان مطالعات ادبی خود را آغاز کرد. در مقالهٔ «آنسوی صفحه» (Beyond the Page) مینویسد: «در اواخر دههٔ دوم و اوایل دههٔ سوم زندگی، عملاً در کتابخانهها زندگی میکردم.» وی ضمن ابراز افتخار از اعتماد نویسندگان که منجر به دریافت جایزهٔ مت کوهن کانادا در سال ۲۰۱۵ برای او شد، گفت که مطالعاتش در دوران جوانی بود که او را نویسنده کرد: «تنها بین جلدهای یک کتابِ گشوده بود که فضای بازی میدیدم و از آن بهره جستم.». او افزود: «و خواندم و خواندم، و آنقدر خواندم تا یاد گرفتم جملهٔ خوب چطور جملهای است و یک پاراگراف قوی چگونه ساخته میشود و چطور قوس روایی و کشش مناسب در طول یک داستان طولانی حمل و حفظ میشود.»
متأسفانه، وِیگامیز مجبور بود سالها به زندگی در خیابان ادامه دهد و با الکل، مواد مخدر و اختلال استرس پس از سانحه (ناشی از آزارهایی که در جوانی دیده بود) درگیر باشد. او حتی مدتی را در زندان گذراند و سپس در شهرهای مختلفی در کانادا زندگی کرد و در مشاغل بیشماری کار کرد.
هنر نویسندگی
وِیگامیز اولین مطالبش را در سال ۱۹۷۹ برای یک روزنامهٔ بومی در رجینا نوشت و در ادامه به یک ستوننویس محبوب در امور بومیان برای روزنامهٔ Calgary Herald تبدیل شد و بهعنوان اولین نویسندهٔ بومی برندهٔ جایزهٔ ملی مطبوعات در ستوننویسی شد.
اولین رمان او با نام کیپر و من (The Keeper’n Me) در سال ۱۹۹۴ منتشر و برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان انجمن نویسندگان آلبرتا شد. این آغازی برجسته و پربار بود. او سپس هشت رمان دیگر، یک مجموعه شعر و پنج اثر غیرداستانی، ازجمله چندین گلچین ادبی از کارهایش را منتشر کرد.
مهمترین اثرش، رمان درگیرساز و تلخ و طناز «اسب بومی» (Indian Horse)، در مورد دانشآموز یکی از مدارس شبانهروزی بومیان کاناداست که استعداد خارقالعادهای در هاکی روی یخ (ورزش ملی کاناداییها) دارد. این اثر در ۲۰۱۴ نامزد نهایی رقابت «کانادا میخواند» (Canada reads) بود و در سال ۲۰۱۷ نیز دستمایهٔ یک فیلم اقتباسی قرار گرفت.
وِیگامیز در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ گفت: «مردم هرگز از من نمیپرسند که من برای نویسندگی از کجا الهام میگیرم و ایکاش میپرسیدند. پاسخم طولانی و پیچیده است اما انگیزهام را برای نوشتن و خلق داستان نشان میدهد. به زبان ساده و بهطور خلاصه، من الهام خود را از این حقیقت میگیرم که دریافتهام شخصی در دنیا هست که دقیقاً مثل من است: کنجکاو و خواهان شناخت بیشتر و بیشتر جهان و مردمش. من مینویسم تا وقتی امثال او یکی از کتابهای من را برمیدارند، ارتباطی فوری و قوی ایجاد شود؛ تو گویی داریم با هم یک داستان مینویسیم.»
منبع: این متن از وبگاه thecanadianencyclopedia.ca ترجمه شده است.
ارسال نظرات