ترجمه: خالد بایزیدی
لطیف هلمت شاعر معاصر مطرح کردستان عراق است که هم اکنون درشهر سلیمانیهی عراق ساکن است و عمدهی شعرهایش نیز به فارسی ترجمه شدهاند و برای فارسیزبانان نیز نامی آشناست درین جا چند شعر را به همراه متن کردیاش تقدیم خوانندگان فرهیخته مجله هفته مینمایم.
فارسی | کوردی |
گلولهای را
دردلات کاشتند پنجرهای را باز کردند هزار… هزار… آفتاب در آن به رقص آمد |
گوله یه کیان
له دلتا چاند په نجه ره یه کیان کرده وه هه زار… هه زار… هه تاوی تیا که وته سه ما |
چند ستاره آواره
درچشمان دختری خجالتی لخت شدند و دل تاریک شاعری تنها را روشن کردند |
چه ندئه ستیره یه کی ئاواره
له چاوی کچیکی شه رمندا رووت بوونه وه دلی تاریکی شاعیریکی ته نیایان روون کرده وه |
هر سرزمینای که زندان شد
به آتشش بکشید و خاکستر سبزاش را در دیاری دیگر بنیاد بگذارید هر که در دلاش عشق آزادی در آن نباشد دوراش بیندازید و قلبای مصنوعی در آن بکارید |
هه رولاتی بووبه زیندان
بیسووتینن به خوله میشه سه وزه که ی ولاتیکی ترپیک بینن هه رچی دلی ئه وینی ئازادی تیانه بوو تووره ی ده ن و دلی لاستیک له جیگه که یدابچینن |
«نقشه»
گاه که آمدم دروازهها را برویم بستند نامهای را در کف دستم گذاشتند و بمن گفتند: بیسرزمینم؟! من نیز… در آن هنگام با خود عهد بستم نقشه جغرافیای این جهان را بسوزانم |
«نه خشه»
کاتی هاتم ده رگاکانیان لی داخستم نامه یه کیان نایه مستم پییان وتم: بی ولاتم! هه رئه وسایه بریارم دابیسووتینم ئه م نه خشه یه ی ئه م دونیایه |
حلاج بمن گفت:
نیچه دروغ میگوید که خدا مرده انسان! خود خداست؟! |
حه لاج پی گوتم:
نیتشه دروده کات خودانه مردووه مروف خوی خودایه |
حلاج را
که به صلیب کشیدند دو قطره اشک ازچشماناش جاری شد یکی دجله گشت و دیگری فرات |
حه لاج که له خاچیان دا
دووچل فرمیسکی لیکه وت یه کیکیان بوو به دیجله و ئه وه ی دیکه یان بوو به فورات |
شب! گنجشک زردی را درقفسی زندانی کرده ناماش را گذاشته ماه؟! |
شه و!
چوله که یه کی زه ردی له قه فه زیکدا دیل کردووه ناوی ناوه مانگ؟! |
ارسال نظرات