لغتنامه نویسی قبل و در دوران اسلام
محققین و پژوهشگران، دو فرهنگ «اویم» و «مناختای» «فرهنگ پهلویک» را قدیمیترین فرهنگهای موجود در زبانهای باستانی ایران دانستهاند که احتمالاً هردوی آنها در دورهی ساسانی یا عصری نزدیک به آن، تألیف شدهاند.
پیشینهی فرهنگنویسی در زبان پارسی دری، تقریباً معاصر با فرهنگنویسی برای زبان تازی است. به اعتقاد مرحوم سعید نفیسی، گسترش و انتشار زبان فارسی دری، در قلمرو گویشوران زبان پهلوی، ایشان را محتاج کتابهایی کرده که سخنگفتن دری را به آنان بیاموزد و این خود، مقدمهی فرهنگنویسی در زبان فارسی کنونی است.
در باب نخستین فرهنگ فارسی دری، برخی به استناد گفتهی حاج خلیفه، مؤلف کتاب «کشفالظنون»، رودکی سمرقندی را پدیدآورندهی اثری به نام «تاجالمصادر فیاللغة» میشمارند و وی را اولین فرهنگنویس ایران پس از اسلام میدانند.
البته، اکثر پژوهشگران معتقدند که کتاب مذکور در سال ۵۴۴ قمری بهوسیلهی ابوجعفر احمدبن علی بیهقی، تألیف شدهاست و بهاینترتیب، نباید آن را قدیمیترین فرهنگ فارسی قلمداد کرد.
از سوی دیگر، عدهای «رسالهی ابوحفص سغدی» را نیز در زمرهی کهنترین لغتنامههای فارسی دانستهاند.
ولی تحقیقات تاریخی نشان میدهد که مؤلف این اثر در اواسط قرن پنجم هجری قمری میزیسته و نباید وی را با حکیم «ابوحفص حکیم بن احوض سغدی» که در اوایل قرن چهارم میزیسته، اشتباه گرفت.
بهاینترتیب، قابلاعتمادترین سخن در این زمینه، مبنی بر آن استکه کتاب «لغتنامه»، تألیف علیبن احمد اسدی الطوسی، معروف به «لغت فرس اسدی»، نخستین فرهنگ فارسی «دری» است.
این فرهنگ بهاحتمال قریببهیقین، در میانهی سالهای ۴۵۸ تا ۴۶۵ قمری نوشته شده و اساس و مبنای تمامی لغتنامههای پس از خود است.
بااینوجود، بعد از تألیف «لغت فرس»، تا مدتهای مدید، دیگر در ایران هیچ کتابی نظیر آن پدید نیامد و همچنان بهعنوان مرجعی یگانه، مورداستفادهی همگان بود.
لغتنامههای هندیان به زبان فارسی
ادامهی روند فرهنگنویسی در ایران، با یک وقفهی بسیار طولانی همراه است؛ اما در مقابل، هندیان لغتنامههای متعددی به زبان فارسی تألیف نمودند. علیالخصوص در قرن نهم هجری، اهتمام به فرهنگنویسی در هند به نحو بارزی مشاهده میشود.
شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن عصر، مهمترین دلیل این اهتمام هندیان به لغتنامهنویسی به زبان فارسی است؛ چراکه در آن دوران، هرروز بر تعداد سلسلههای پادشاهان مسلمان و پارسیزبان هند افزوده میشد و اهالی دربار و نیز حکام، خویشتن را نیازمند یادگیری زبان فارسی میدیدهاند.
«اداة الفضلا» از قاضی بدرخان محمد دهلوی، ملقب به «دهاروال» که در حدود سالهای ۸۲۲ قمری تألیف شده، و همچنین «شرفنامه» از احمد منیری و «فرهنگ ابراهیمی»، تألیف ابراهیم قوامالدین حسن، هر دو در قرن نهم، نمونههای لغتنامه فارسی منتشر شده در آن مقطع زمانی است.
مهمترین فرهنگهای فارسی از ابتدا تا پیش از دهخدا
همانطور که اشاره شد، فرهنگنویسی در ایران تا مدتها بیرونق بود و برعکس در هند، لغتنامههای متعددی پدید آمد. استاد سعید نفیسی در مقدمهای که بر لغتنامهی دهخدا نگاشته، فهرستی مشتمل بر حدود ۱۸۸ فرهنگ و کتاب لغت فارسی را از آغاز تا روزگار خویشتن برشمردهاست. تأملی در آن فهرست نیز، کثرت تألیفات هندیان، و در مقابل، تعداد انگشتشمار فرهنگهای تألیف شده توسط ایرانیان را بهخوبی نشان میدهد.
در ادامه با مروری گذرا بر همین تعداد انگشتشمار، ویژگیها، مزایا و معایب هر یک را برشمرده، تا امکان مقایسه صحیح و دقیق کار و روش فرهنگنویسان پیشین با لغتنامهی دهخدا فراهم شود.
لغتنامه «فرس اسدی» که در سالهای بین ۴۵۸-۴۶۵ قمری تألیف شده، از لحاظ تقدم زمانی، بهنسبت سایر آثار همنوع، از اهمیت فراوانی برخوردار است. البته این فرهنگ، در طول سالیان متمادی توسط افراد گوناگون اعم از «کاتبان و عالمان» دستخوش تغییر شدهاست. به عبارت دقیقتر، در زمانهای مختلف، افرادی بهقصد تکمیل مطالب، چیزی بدان افزودهاند و بهاینترتیب، امروز داوری دربارهی لغات آن و منشاء اصلی آنها مشکل است و بهجرات نمیتوان گفت که کدامیک از مطالب این کتاب، متعلق به اسدی و کدامیک افزودهی پسینیان او است.
«صحاح الفرس» تألیف محمدبن فخرالدین، هندوشاه نخجوانی است که در ۲۵ باب و ۴۳۰ فصل فراهم آمده و مشتمل بر ۲۳۰۰ لغت است. در این فرهنگ بیشتر لغات ضبطشده، بسیط هستند و کمتر میتوان از کلمات مشتق، مرکب و یا کنایات نشانی یافت. یک عیب بزرگ این لغتنامه آن است که در آن تنها سه حرف آغازین کلمه ضبطشدهاست و چنانچه کلمهای بیش از سه حرف داشتهباشد، باعث ایجاد شک و ابهام میگردد.
و اما از محاسن این فرهنگ، که علامهی فقید، دهخدا، در حاشیهی آن برشمرده، میتوان به «ضبط دقیق، صحیح و بسیار منقح ابیات پیشینیان» و همچنین وجود ابیات و شواهد متعدد از شعر شعرای دورهی سامانی و پسازآن اشاره کرد؛ چنین ابیات و شواهدی، در هیچیک از فرهنگهای دیگر، چه در «لغت فرس» و چه در فرهنگهای بعدازآن، اصلاً دیده نمیشود.
«معیار جمالی» تألیف شمس فخری اصفهانی در سالهای ۷۴۵-۷۴۴ قمری، یکی دیگر از معدود لغاتنامههای منتشر شده، پیش از انتشار لغتنامه دهخدا است. «معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی» کتابیاست در چهار فن عروض، قوافی، بدایعالصنایع و لغات، که شمس فخری آن را به نام جمالالدین ابواسحاق، پسر محمدشاه اینجو، پادشاه فارس «و ممدوح حافظ» تألیف کردهاست.
او در واژهنامهی خود، شیوهی لغت فرس اسدی را پی گرفته و تبویب و تقسیمبندی واژهها را بر اساس حروف انجامین هر کلمه انجام دادهاست. او با این کار، کلماتی را که میتوان در قافیهی یک غزل، قصیده، قطعه و جز آن آورد؛ در یک باب و در کنار هم آورده ست و ازاینرو، لغتنامهی او صورت تازه و ویژهای دارد.
اما ایراداتی نیز هم بر این فرهنگ گرفته شدهاست؛ از آن جمله میتوان به نادرستی صورت ضبط برخی واژهها، مثلاً استفاده از واژه «بشتر» به جای «تشتر» یا «بد پدر» به جای «پد ندر» اشاره کرد. همچنین غلط بودن بعضی از معانی بهدست دادهشده، مانند «آمار» به معنی «استقصا»؛ که بهغلط در این فرهنگ، به معنی «استسقا» آورده شدهاست. علاوهبر این موارد، اشتباهاتی در این فرهنگ به چشم میخورد که در لغت فرس، «منبع اصلی تدوین معیار جمالی» نبودهاست.
این اشتباهات عمدتاً ناشی از سه عامل است: «بدنویسی یا ناخوانایی نسخههای لغت فرس و دیگر فرهنگهایی که مؤلف کتاب در اختیار داشتهاست؛ بهکارنرفتن برخی از واژههای موجود در منابع پیش از معیار جمالی که باعث شده آن واژهها برای شمس فخری نامفهوم و غریب باشند و بهاینترتیب او به خاطر بدفهمی نتوانسته آنها را بهصورت صحیح ضبط کند؛ و همچنین کمدقتی مؤلف که در پارهای از موارد مشهود است.»
البته تمام این اشتباهات از اهمیت معیار جمالی نمیکاهد و این اثر، همچنان در زمرهی مهمترین کتابهای لغت تألیف شده توسط ایرانیان قرار میگیرد.
از دیگر لغتنامههای برجای مانده میتوان به «فرهنگ جهانگیری» از میرجمالالدین حسین بن فخرالدین حسن انجوی شیرازی، در قرن یازدهم هجری اشاره کرد. این فرهنگ، توسط یک ایرانی تألیف شده اما مؤلف در سرزمین هند ساکن بوده و کتابش را به پادشاه هند تقدیم کردهاست.
تاریخ تدوین فرهنگ جهانگیری، ۱۰۰۵ لغایت ۱۰۱۷ هجری شمسی است و بهتصریح خود مؤلف، در سال ۱۰۲۳ تجدیدنظری در متن آن بهعملآمده و او نسخهی نوینی را به پادشاه عرضه داشتهاست.
از ویژگیهای مهم این کتاب، پرداختن به واژگان فارسیالاصل و همچنین ذکرکردن شواهد شعری متنوع و متعدد، برای هر لغت است. درمجموع این فرهنگ را جزء بهترین، دقیقترین و جامعترین فرهنگهای زبان فارسی دانستهاند. مؤلف، در مقدمهی اثرش متذکر شده که از ۴۴ فرهنگ فارسی پیش از خود بهره بردهاست که این تنوع و تعدد منابع نیز از دیگر محاسن این فرهنگ است. این اثر باارزش، همواره موردتوجه و تقلید فرهنگنویسان بعدی بوده و تأثیر آن علیالخصوص در «برهان قاطع» بهخوبی مشهود است.
«برهان قاطع»، نوشتهی حسین بن خلف تبریزی، متخلص به «برهان» در قرن یازدهم هجری قمری، از جهتی با فرهنگ جهانگیری همسان است؛ چراکه هردوی این آثار به دست ایرانیان، اما در سرزمین هندوستان پدید آمدهاند.
بهجز اطلاعاتی که از موقعیت سکونت او در کشور هندوستان، در تاریخ درج شده، از زندگی مؤلف برهان قاطع، اطلاع چندانی در دست نیست و تذکرهنویسان شرححال مفصلی از او ننوشتهاند. اما مؤلف این اثر، خود در مادهتاریخی، سال تألیف آن را به دست داده است: «چو برهان از ره توفیق یزدان مر این مجموعه را گردید جامع پی تاریخ اتمامش چنین گفت.»
در باب منابع اصلی مؤلف نیز، میتوان از چهار کتاب «فرهنگ جهانگیری»، «مجمع الفرس اسدی»، «سرمایهی سلیمانی» و «صحاحالادویه» نام برد.
البته این فرهنگ، خالی از اشتباه نیست و بهدلیل جمعآوری اقوال فرهنگنویسان قبل از خود – که البته سیرهی عمومی فرهنگنویسان کهن است – اشتباهات آنها را در کتاب خود نقل کرده و متوجه نادرستی برخی از آنها نبودهاست. بهعنوان مثال، برخی از صورتها و معانی نادرست فرهنگ «معیار جمالی» در آن نقل شدهاست.
البته ایرادات «برهان قاطع» به همین مورد محدود نمیشود و میتوان کاستیهای دیگری را نیز در آن یافت. در مواردی دیده میشود که ریشهی لغات فارسی و عربی با یکدیگر دچار اختلاط شده و یا سهویاتی، در بهدست دادن معنی واژگان دیگر زبانها روی داده که ناشی از ناآشنایی مؤلف با فقهاللغه و زبانهای مذکور است. همچنین ارتکاب اشتباهات متعدد در ذکر اعلام تاریخی؛ بدخوانی نسخ مربوط به فرهنگهای پیشین و تصحیف و تحریف آنها؛ ضبط نادرست حرکتهای واژهها و ثبت و ضبط عقاید خرافی و افسانههای مردم عامی هم در برهان قاطع دیده میشود. ایراد ثبت و ضبط عقاید خرافی و افسانههای مردم عادی از آن رو به برهان قاطع وارد میشود که هرچند ضبط این موارد، از لحاظ کمک به شناخت اعتقادات اهل زمانه مفید به نظر میرسد، اما از نظر علم لغت، قیمت و ارزشی ندارد.
از دیگر ایرادات وارده به برهان قاطع، حذف نمونهها و ابیات شعری است که معمولاً در فرهنگهای لغت ذیل هر مدخل ذکر میشوند. با همهی این عیبها، نباید برهان قاطع را کماهمیت شمرد؛ چراکه محققین بازهم آن را از جامعترین فرهنگهای فارسی میدانند.
دیگر موردیکه میتوان بهعنوان یکی از لغتنامههای منتشر شده پیش از لغتنامه دهخدا به آن اشارهکرد؛ «انجمن آرا» است. این اثر توسط رضاقلیخان هدایت، در عصر قاجار و در ۱۲ بخش تدوین شدهاست. اطلاعات بیشتری درباره این اثر توسط دکتر معین در «ر. ک. لغتنامه، جلد مقدمه، صفحات ۲۱۹-۲۲۰» ارائه شدهاست.
آخرین اثر قابل ذکر، «فرهنگ ناظمالاطباء» است که توسط ناظمالاطباء «متوفی ۱۳۰۳ ه. ش» پدید آمده و مهمترین ویژگی آن، اشتمال بر لغات رایج زبانهای اروپایی مانند روسی و ترکی و نیز زبان عربی است که در فارسی متداول شدهاند.
ناظمالاطبا، از تمام فرهنگهای موجود در زبانهای فارسی و عربی و حتی پارهای از فرهنگهای تألیف شده توسط مستشرقین، برای تالیف این فرهنگ لغت استفاده کرده و همین موضوع، بر اهمیت این کتاب میافزاید.
این اثر در برگیرندهی ۹۹۵۲۲ لغت تازی و ۵۸۸۷۹ لغت پارسی است و در ضمن بسیاری از کلمات آن خلاصهای از علوم مربوطه و یا اعلام جغرافیایی و تاریخی ایران و جهان اسلام است.
بزرگترین اثر تحقیقی زبان فارسی
لغتنامهی گرانسنگ دهخدا، محصول مطالعات مداوم و کوششهای خستگیناپذیر او در طول حدود چهلوپنج سال است. مهمترین ویژگی روش دهخدا در تدوین لغتنامه، «نپرداختن» به رونویسی مطالب فرهنگهای پیشین است. او خود دراینباره مینویسد: «نخست دانستههای خویش را از لغت، گرد کردم و شواهدی را که از برداشتم بدان ملحق ساختم و آن زمانکه گمان بردم محفوظات من به پایان آمدهاست، به خواندن کتب نظم و نثر فارسی و عربی، از ادب و علم پرداختم؛ بیهیچ فصل و قطعی، حتی نوروز و عیدین و عاشورا.»
همانطور که مولف اذعان میکند؛ او برای تهیه مصالح و مواد لغتنامهی خویش، اعم از لغت، معنی، ترکیب، استعاره، کنایه و شواهد شعر و نثر، به مطالعهی دقیق کتب نظم و نثر فارسی در همهی رشتهها پرداخته و با صرف حوصله و وقت بسیار در طول چهل سال، این مطالب را در برگههای کوچک، درست مشابه فیشهای امروزی ضبط کردهاست. این راه و روش، اثر او را بهکلی از دیگر کتابهای همنوع ممتاز ساخت و دقتی بیمانند بهآن بخشید.
دهخدا در طول حیات خویش، بیش از سه میلیون فیش از روی متون معتبر نظم و نثر و کتابهای خطی و چاپی در رشتههای گوناگون علمی، اعم از تاریخ، جغرافیا، طب، نجوم، هیئت، منطق، حکمت، کلام، فقه و ادبیات، فراهم آمدهاست. پس از فوت دهخدا نیز کار تدوین لغتنامه ادامه یافت و حدود ۴ میلیون فیش نیز توسط دیگران تهیه و به فیشهای قبلی افزودهشد. بهاینترتیب، دهخدا، با این حرکت، پایهگذار مفصلترین لغتنامهی زبان فارسی شد.
همچنین «دقت» دهخدا در فرهنگهای فارسی، به او کمک کرد تا متوجه خطاهای موجود در فرهنگهای فارسی پیشین شود؛ خطاهاییکه، از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل شده و غلطخوانی و غلطنویسی کاتبان نیز مقداری بر غلطها افزودهاست.
تلاشهای بیعیبو نقص دهخدا موجب شد، س از مدتی نیز عدهای از فضلا و دانشمندان بزرگ به او یاری دادند و حتی پساز مرگش نیز به همت عدهای از همین اساتید، کار تألیف و چاپ لغتنامه ادامه یافت؛ تا اینکه سرانجام در دیماه ۱۳۵۹ هجری شمسی، کار تدوین و چاپ آن بهطور کامل به پایان رسید.
پانزده استادی که بیشاز دیگران به دهخدا در تهیه این اثر کمک کردند به ترتیب حرف الفبا، در ادامه نام بردهشدهاند. البته استادان مذکور، تنها عدهای از همکاران مؤسسه لغتنامهی دهخدا بودهاند و حدود یکصدتن از استادان و دانشجویان دیگر، در کار تدوین و نشر این مجموعهی عظیم همکاری داشتهاند که ذکر نام همهی آنها در این مقاله ممکن نیست:
۱. محمد استعلامی
۲. عبدالله انوار
۳. احمد بهمنیار
۴. محمد پروین گنابادی
۵. محمد دبیر سیاقی
۶. عبدالحسین زرینکوب
۷. جعفر شعار
۸. جعفر شهیدی
۹. ذبیحالله صفا
۱۰. غلامحسین صدیقی
۱۱. ژیلبر لازار فرانسوی
۱۲. مدرس رضوی
۱۳. منوچهر مرتضوی
۱۴. محمد معین
۱۵. جلالالدین همایی
بهاینترتیب لغتنامهی دهخدا که چاپ آن از ۱۳۲۵ خورشیدی در چاپخانهی مجلس آغاز شد، پس از سیوچهار سال و در سال ۱۳۵۹ به پایان رسید.
این اثر در ۲۶.۵۷۵ صفحه به قطع رحلی «نیم ورقی» سه ستونی با حروف ۱۲ به چاپ رسیده و حاوی تقریباً ششصدهزار ترکیب و نزدیک به هشتاد هزار اعلام شخصی و جغرافیایی و چهارصد تا پانصدهزار شاهد منظوم و منثور برای معنی واژهها و ترکیبها است.
در حقیقت دهخدا، با مجاهدهی عظیم خویش توانست یکی از کمبودهای بزرگ موجود در زبان و ادب ایران را پر کند و خردهگیریهای دیگر ملتها را پاسخی قاطع گوید.
بهراستی باید معترف بود که مواد این کتاب، باحوصله و دقت، نظم و ترتیب گرفته؛ با هوشیاری و تأمل، تألیف یافته؛ با عشق، علاقه و همت، کتابی گرهگشا و راهنمای همگان شده و بهنمونهی کار اصولی و بنیادین برای محققان تبدیلشدهاست.
«اگر قائد و باعث من، نامونان بود و اگر این کتاب برای پول و کسب شهرت نوشته میشود، این نبود. مرا هیچچیز از نامونان، به تحمل این تعب طویل، جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین و ستمکاران مغربی وانداشت. چه، برای نان، همهی طرق زمین، بهروی من باز بود و با ابدیت زمان، نام را نیز چون جاودانی نمیدیدم، در بند آن نیز نبودم.» این کلام دهخدا، ماندگاری اثر بیبدیل او را به روشنی توضیح میدهد.
فهرست منابع:
۱. «بزرگترین اثر تحقیقی زبان فارسی»، دکتر شهیدی، کیهان، ۱۰ اسفند ۱۳۵۹ ش.
۲. «چهل سال رنج و سختکوشی»، نشر دانش، سال ۱، شماره ۲، صفحات ۳۷-۴۰.
۳. «دخوی نابغه» مجموعه مقالات دربارهی دهخدا، بهکوشش ولیالله درودیان، چاپ اول، ۱۳۷۸ ش.
۴. لغتنامهی دهخدا «جلد مقدمه»، تهران، ۱۳۳۷ ش.
۵. مرجعشناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی، دکتر غلامرضا ستوده، تهران، سمت، چاپ هفتم، ۱۳۷۸ ش.
ارسال نظرات