رضا براهنی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ در تبریز در خانوادهای مستمند متولد شد. از این جهت از کودکی مجبور به کار کردن در کنار تحصیل بود. به حق آموزش زبان مادری ارج مینهاد و همین بعدها برایش انگ تجزیهطلبی را به دنبال داشت. در مصاحبهای با «مهرنامه» در آبان ۱۳۹۳ گفته بود در شش سالگی انشایی به زبان ترکی نوشتم. معلم مجبورم کرد کاغذ را قورت بدهم. همان موقع زبان مادریام را هم قورت دادم.
در ۲۲ سالگی توانست از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی را دریافت کند. بعد از آن به ترکیه رفت و پس از دریافت دکتری در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی به ایران بازگشت و استاد دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران شد. او که گرایشهای چپگرایانهای داشت در سال ۱۳۵۱ سه ماه را در زندان گذراند و روایتهایش از اعدام هزاران تن و شکنجه در زندان جنجالبرانگیز شد. این روایتها دستمایهی انتشار مهمترین بیانیههای نهادهای حقوق بشری با امضای افراد مهم بینالمللی برای فشار به رژیم پهلوی شد. او در سال ۱۳۵۳ به آمریکا رفت و در سال ۱۳۵۶ برندهی جایزهی بهترین روزنامهنگار حقوق انسانی شد. این فعالیتهایش برای طرفداران حاکمیت پهلوی خوشایند نبود و او را متهم به همکاری در سرنگونی میکنند.
مانند بسیاری از چپها با انقلاب ۱۳۵۷ همراهی کرد و حتی نامهای به روحالله خمینی نوشت که هنوز هم این نامه بر علیه او مورد استفاده قرار میگیرد اما پس از چندی و همزمان با حذف گروههای چپ، از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی منع شد. از نیمهی دههی ۱۳۷۰ نیز مجبور به ترک ایران شد و در کانادا اقامت گزید اما در غربت هم دست از فعالیتهای ادبی و سیاسیاش نکشید. مدتی رییس انجمن قلم کانادا بود و کارگاهها و جلسات ادبی بسیاری را در خارج از ایران برگزار کرد. از او رمانها، دفترهای شعر و نقدهای ادبی زیادی بر جای مانده است. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی نیز ترجمه شده است.
نویسنده، شاعر و منتقد از میان ما رفت؛ بیآن که دوباره ایرانه خانم زیبایش را ببیند. ایران را دوست داشت. این پرونده از مجله هفته به او، آثارش و واکنشها پس از مرگش اختصاص دارد. در این مجال سعی شده تا از هر دو طیف فکری که پس از درگذشت او به اظهارنظر پرداختند، مطالبی درج شود. خوانندگان محترم هم میتوانند پس از مطالعهی این پرونده، نظرات خود را با ما در میان بگذارند.
رضا براهنی به ایرانه خانماش بازنخواهد گشت اکتای براهنی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: یک جلسه خانوادگی از راه دور نشستیم و هر کس دیدگاهش را بیان کرد. مشکل اصلی این است که رضا براهنی وصیتنامهی رسمی ندارد. در این جلسه هر کدام از ما نقلقولهای متفاوتی از او به یاد میآوریم. پس همگی این نقلقولها را بررسی کردیم و در ضمن شیوهی انتقال پیکر و شرایط دفن در هر محل را نیز به بحث گذاشتیم. بعد از این بود که تمام اعضای خانواده رای قطعی خود را اعلام کردند با توجه به این نشست، خانوادهام تصمیم گرفتند که خاکسپاری پدرم رضا براهنی در شهر تورنتوی کانادا که سالها در آن ساکن بود، صورت بگیرد. من نیز با اینکه در ایران زندگی میکنم و بدیهی است که خاک پدرم را در کنار خود و در وطن میخواستم اما به خواستهی مادرم و دیگر افراد خانواده که همگی عزیزترینهایم هستند با این تصمیم جمعی موافقت کردم. |
ارسال نظرات