مارال محمدی، نویسنده ۱۵ساله «اعماق تنهایی»

می‌خواهم ایده‌هایم را گسترش بدهم

می‌خواهم ایده‌هایم را گسترش بدهم

کتاب اعماق تنهایی، اثر مارال محمدی، نویسنده نوجوان فارسی‌زبان متولد ۱۳۸۶ است. این کتاب در سال ۱۳۹۹، در انتشارات اساطیر تهران به چاپ رسیده است. رمان از جذابیت، روانی و کشش خوبی برخوردار است که به‌راحتی می‌تواند با خواننده ارتباط برقرار کند. تشویق نویسندگان جوان و نوجوان یکی از ماموریت‌های بخش ادبیات «هفته» است از این رو گفت‌وگو با این نوجوان نویسنده برای مخاطبان هفته آماده شده است.

کتاب اعماق تنهایی، اثر مارال محمدی، نویسنده نوجوان فارسی‌زبان متولد ۱۳۸۶ است. این کتاب در سال ۱۳۹۹، در انتشارات اساطیر تهران به چاپ رسیده است. کتاب در ۲۶۶ صفحه و از زاویه روایت چند شخصیت با نام‌های تانیا سالاری، امیر صادقی، دیانا صیادی، رهام حیدری، سینا حامدی و تیام سالاری روایت می‌شود. ابتدای هر بخش یک عبارت یا یک شعر، قبل از اسم شخصیت بیانگر فضای درون آن است. در مجموع رمان از جذابیت، روانی و کشش خوبی برخوردار است که به‌راحتی می‌تواند با خواننده ارتباط برقرار کند. تشویق نویسندگان جوان و نوجوان یکی از ماموریت‌های بخش ادبیات «هفته» است و برهمین مبنا تصمیم گرفتیم گفت‌وگویی داشته باشیم با مارال محمدی برای معرفی او از زبان خودش و همین‌طور آشنایی بیشتر با اولین رمان این نویسنده نوجوان.

سلام مارال محمدی عزیز، خوشحالیم که فرصت شد تا با شما صحبتی داشته باشیم. بابت چاپ کتاب‌تون صمیمانه تبریک می‌گوییم. لطفاً در ابتدا در مورد خودتون و همچنین داستانتون توضیح بدهید.

مارال محمدی: ضمن عرض سلام خدمت شما، مارال محمدی هستم ۱۵ ساله از کشور ایران، شهر تهران. من قبل از نوشتنم چندین داستان مجازی خوندم و به رمان‌نویسی علاقه‌مند شدم، احساس کردم که من هم می‌تونم کاراکترها و داستان خودمو داشته باشم. سرانجام هم نویسندگی رو از سه سال قبل شروع کردم.

مارال عزیز! چه شد که دست به قلم شدی و داستان نوشتی؟ دوره خاصی رفته بودی؟ قبلاً هم نوشته بودی؟

مارال محمدی: بله. من از کودکی داستان‌های کوتاه می‌نوشتم به‌طوری‌که حتی برای برخی از نقاشی‌هام هم داستان‌های چند خطی می‌نوشتم و قبل از چاپ اولین کتابم هم دو تا رمان به‌عنوان تمرین و پیشرفت نوشتم.

لطفاً برای خوانندگان ما از این که چرا تصمیم به چاپ کتاب گرفتی بگو.

مارال محمدی: حقیقتش من در فکر چاپ کتابم نبودم، با اصرار و حمایت یکی از خاله‌هایم کتابم به چاپ رسید و واقعاً ممنون‌شون هستم.

چقدر با داستان و رمان آشنایی داشتی؟

مارال محمدی: من وقتی خردسال بودم مادرم همیشه برام کتاب داستان می‌خوند و من به‌قدری به اون کتاب‌ها و داستان‌های کوتاهشون علاقه داشتم که اون‌هارو حفظ می‌کردم و اگر زمانی مادرم اشتباه لفظی داشت اون‌هارو از حفظ درست می‌کردم.

عزیزم اگر میشه برامون بگو خانواده‌ات چه برخوردی باهات داشتن؟ چقدر حمایت کردن؟

مارال محمدی: من به مدت دو سال پنهانی می‌نوشتم و پدر و مادرم از این قضیه خبر نداشتن، دلیل پنهان‌کاریم این بود که فکر می‌کردم با نوشتنم مخالفت می‌کنن و مانع میشن فقط خاله‌هام و زنِ داییم و مادربزرگم خبر داشتن و توی این زمینه من رو خیلی حمایت کردن و واقعاً مدیونشونم که از آنها هم خواهش کرده بودم به پدر و مادرم چیزی نگن! اما بالاخره بعد از دو سال ترسم رو کنار گذاشتم و به پدر و مادرم گفتم، و برعکس تصورم حمایت و تشویقم کردن و حامی من شدن.

برای آینده چه چشم‌اندازی می‌بینی؟ دوست داری بازهم داستان نوشتن رو ادامه بدی؟

مارال محمدی: فعلاً قصد دارم وقتی بزرگ‌تر شدم ایده‌هام رو گسترده‌تر کنم و متن‌های ادبی و زیباتری را ارائه بدهم و تمام سعی و تلاشم رو می‌کنم تا موفق بشم.

در این کتاب اول هر قسمت از شعر استفاده کرده بودی. لطف می‌کنی برامون در مورد استفاده از شعر بگی؟

مارال محمدی: من سعی کردم یک سری شعرهایی رو پیدا کنم و بنویسم که با اون بخش داستان هم‌خوانی داشته باشه و مرتبط با موضوع باشه. ایده این داستان خیلی ناگهانی به ذهن من اومد و رفته‌رفته سعی کردم گسترشش بدم و یه داستانی رو بنویسم که درد بعضی از مردم جامعه رو بیان کنه.

خیلی‌خیلی از صحبت باهات لذت بردیم. ممنون که وقت گذاشتی و با صبر و حوصله سؤالات ما رو جواب دادی.

مارال محمدی: من هم تشکر ویژه می‌کنم از شما و کارکنان عزیز مجله هفته. امیدوارم موفق و سلامت باشید ممنونم که وقت گرانبهاتون رو در اختیار من گذاشتین. سپاسگزارم از زحماتتون.

مارال محمدی عزیز از شما سپاسگزاریم.

ارسال نظرات