نویسنده: علیرضا بهنام
اگرچه، این روزها سخن گفتن از هر چیز جزء رویای آزادی، پوچ و دور از واقعیت به نظر میرسد، اما دیدن فیلم «عنکبوت مقدس»، شاید تنها موقعیتی باشد که بتواند در این وضعیت استقرار پیدا کند و به معنا برسد.
وضعیت خود فیلم بیشباهت به این روزهای ما نیست، نیمی پایبند درون و نیمی سرگردان در بیرون. نیمی از عوامل فیلم، از بدنهی سینمای همین سالهای ما میآیند و نیمی به جامعهی تبعیدیان ایرانی تعلق دارند که ذرهذره از میان ما کنده شده و به دوردستها کوچ کردهاند. سناریوی فیلم، آشکارا نشان میدهد که در ابتدا با نگاهی به اکران داخلی نوشته شده و بعد همانطور که «علی عباسی» کارگردان فیلم جایی گفته است؛ در بازنویسی از خودسانسوری سینمای داخل رها شده است. رد این تعلیق میان پایبندی و رها شدن، در جایجای فیلم به چشم میآید.
نمونهای از این تعلیق را در صحنهی تعرض رستمی، افسر پرونده (سینا پروانه) به آرزو رحیمی (زر امیرابراهیمی) میتوان دید. شکل کارگردانیِ این صحنه، به گونهای است که در تئوری و فارغ از محتوا، میتوانست در سینمای داخلی نیز قابل اکران باشد اما از سوی دیگر، انتخاب زاویهی فیلمبرداری که به سمت پایین بوده و تسلط رستمی و خشونت او را موکد میکند، فضایی میسازد که به راحتی خشونت سرد و عریان جاری در فضا را به هر مخاطبی منتقل میکند و جزء در همین فیلم و با همین اجرا، به هیچ شکل دیگری نمیتوانست منتقلکنندهی چنین حسی باشد.
موقعیت فاطمه، همسر سعید عظیمی (فروزان جمشیدنژاد) در این فیلم بسیار حساس است. به نوعی، موقعیت خاص این شخصیت، او را در جایگاهی قرار میدهد که روی دیگر چهرهی زن تحت ستم و ستمپذیر را به نمایش بگذارد. بازی چندلایه و بهشدت تاثیرگذار جمشیدنژاد، کمکی بسیار موثر در به تصویر کشیدن چنین شخصیتی است. سکانس تکاندهندهی نزدیکی سعید با همسرش، درست بعد از قتل یک زن دیگر که با هوشمندی در زاویهای بسته و از بیرون اتاق فیلمبرداری شده، نمونهای از بیمعنایی این رابطه از زاویه دید سعید و در عین حال اهمیت آن به عنوان نشانهای از تداوم و سلامت پیوند خانواده از زاویه دید همسر اوست. همین زن بعدا در جریان مواجهه با واقعیت رفتار سعید، به شکلی هیستریک سعی میکندموقعیت را توجیه و انکار کند. انکاری که ریشه در همان ستمپذیریِ تاریخیِ شخصیتهایی از این دست دارد و از سر ناگزیری قربانیان فیلم و نسخهی بدل جسارتی خام است. بازی خوب مهدی بجستانی در نقش سعید و فروزان جمشید نژاد در نقش فاطمه، به خوبی نمایانگر تنش و تناقضی است که در رابطهی این زوج وجود دارد.
عباسی در این فیلم، با حفظ مختصات ژنریک فیلمهای دلهرهآور، تلاش میکند تصویری از تاریخ و جغرافیای ایران سالهای نهچندان دور، به مخاطبانش ارائه دهد. تلفیق معدود صحنههای عمومی که در مکانی واقعی فیلمبرداری شدهاند، با دکور بازسازیشده در اردن، نمونهای دیگر از تعلیق بین دو دنیاست که البته در جهان فیلم، تداوم لازم را پیدا کرده و حس واقعنمایی را ایجاد میکند.
«عنکبوت مقدس» در برخورد با شخصیتپردازی نیز، تعلیقی مشابه را به نمایش میگذارد؛ از یک سو، شخصیتهایی مانند قاضی (نیما اکبرپور) به دلایل معلوم، در فضای سینمای ایران، ساختارشکن و تازه به نظر میرسند و از سوی دیگر، دور ماندن زاویه دید فیلم از خصوصیات فردیِ همه شخصیتها، کلیشههای ذهنی بخشی از ایرانیان را بازنمایی میکند و مانع شکلگیریِ شخصیتِ منحصربهفرد، در ذهن تماشاگر میشود. این مسئله، حتی در مورد شخصیت آرزو که به نوعی راوی قصه است و در بیشتر صحنهها حضور دارد نیز، صادق است. اگرچه، به دلیل این حضور طولانی در فیلم، نکات بیشتری از شخصیت و علایق آرزو میدانیم، اما فیلمنامه همچنان سوالهایی بسیار را دربارهی این شخصیت، بیپاسخ باقی میگذارد. سوالاتی که اغلب به گذشتهی شخصی او و دلایل علاقمند شدنش به این پرونده بازمیگردد. در شکل کنونی که همهی این تلاشها به تعهد حرفهای او نسبت داده میشود، به نوعی در فضای فیلم غیرواقعی و غیر قابل توجیه به نظر میرسد. در واقع، انگار این شخصیت از میان یک داستان جنایی اروپایی کنده شده و کلیشهی خبرنگارِ متعهد به حقیقت را در جغرافیا و روابطی دیگر بازتولید میکند که به این شکل باورپذیر نیست. برای کسی که در فضای روزنامهنگاری آن سالها حضور داشته، واضح است که اغلب سفرهای تحقیقاتی به این شکل، با هزینهی شخصی خبرنگار و روابط شخصی خودش انجام میشد و در مورد خانم رویا کریمی مجد که دربارهی پروندهی سعید حنایی گزارش نوشت هم، وضع همین بود. رسانه اغلب در مواردی اینچنین، از خبرنگار حمایتی نمیکرد. بنابراین، برای انگیزهی خبرنگار از دنبال کردن چنین سوژهای، دلایلی غیر از مسئولیت حرفهای نیاز است که فیلمنامه به آن ورود نمیکند. طعمه قرار گرفتن خبرنگار برای کشف حقیقت، کلیشهای دیگر است که از ژانر فیلمهای جنایی وارد این فیلم شده، اما برای آن در فضای فیلمنامه، زمینهسازی مناسب صورت نگرفته، بنابراین تصمیم آرزو برای انجام این کار و گیرانداختن سعید عظیمی باورپذیر از کار در نیامده است.
در مجموع، میتوان «عنکبوت مقدس» را تلاش خوبی برای تصویر کردن فضای اجتماعی ایرانِ دوران حاضر به حساب آورد. تلاشی که به دلیل شکسته شدن کلیشههای رایج در سینمای داخل کشور، در نوع خود کمنظیر و جالبتوجه است، اما همین تعلیق میان محدودیتِ بیان سینمای داخل کشور و آزادیِ بیان سینمای جهان، آن را از تبدیل شدن به یک فیلم ماندگار بازمیدارد.
ارسال نظرات