«گلستان» و یک زندگیِ صدساله

نگاهی به زندگی ابراهیم گلستان به بهانه درگذشت او

«گلستان» و یک زندگیِ صدساله

زندگیِ «ابراهیم گلستان»، مانند هر آدمی، جنبه‌هایی مختلف دارد که در این مقال، مختصری به آن پرداخته شده است.

نویسنده: امیر شفقی

 

زندگیِ حرفه‌ای ابراهیم گلستان

در مهم‌ترین بخش اجتماعیِ زندگیِ گلستان که جنبه‌ی حرفه‌ای حضور اوست، تنها «فریدون رهنما» و «فرخ غفاری» تا حدودی به او شبیه‌اند. این هر سه، به‌جز تولید آثار درخور، درگیر کار اجرایی هم بوده‌اند. غفاری و رهنما، به مدیران دولتی تبدیل می‌شوند و خدماتی مانند تأسیس فیلم‌خانه‌ی ملّی و راه‌اندازی بخش‌هایی از تلویزیون را پی می‌گیرند و گلستان در جاهای مختلف مانند شرکت نفت و خبرگزاری‌های خارجی، پیمانکار و مدیر خصوصی می‌شود. به‌لحاظ زمانی هم، فیلم‌های «شب قوزیِ» غفاری و «خشت و آینه‌» گلستان در یک ‌سال عرضه شده‌اند. نکته‌ی قابل توجه این‌که برای هر سه، به دلیل موقعیت شغلی و اجتماعی، امکان دسترسی و اثرپذیری از فیلم‌های خوبِ روزِ دنیا فراهم بوده است؛ همان سال‌هاست که گلستان برای ساخت فیلمی مستند با برتولوچی همکاری می‌کند. بین آن سه، رهنما زود از دنیا می‌رود و تحولاتی مانند انقلاب را نمی‌بیند. غفاری، بعد از «شب قوزی»، «زنبورک» را می‌سازد که داستانش مربوط به ۲۵۰ سال پیش از ساخت فیلم است. گلستان اما هشت سال بعد از «خشت و آینه»،  که فیلمی اجتماعی ا‌ست، به «اسرار گنج دره جنی» می‌رسد که فیلمی سیاسی ا‌ست و بعد از آن یک‌سره سراغ زندگی شخصی‌اش می‌رود.

الف) وجه هنری-‌سینمایی: «خشت‌ و‌ آینه» را به‌ عنوان اولین فیلم داستانی گلستان، به ‌لحاظ پختگی، شاید بتوان با «رازهای زنانِ» برگمان یا «روشنایی‌های واریته‌ی» فلینی مقایسه کرد. اما این فیلم و «شبِ قوزی» که یک‌سال پیش از «گنج قارون» عرضه شده‌اند، در موج آن گم می‌شوند و بی‌اقبال و استقبال می‌مانند و گلستان راه خود را عوض می‌کند. سیر صعودیِ پختگی در آثار برگمان و فلینی ادامه می‌یابد و به آثاری مانند «فانی و الکساندر» و «هشت‌ و نیم» می‌رسند. به‌عنوان مثال؛ یکی از موضوعاتِ فرعی، شیخ سفید است که در ذهنِ فلینی بسط می‌یابد و پنج سال بعد، با فیلمِ «شب‌های کابیریا» اسکار را برای او به ارمغان می‌آورد. برگمان هم تازه از فیلم یازدهمش، «رازهای زنان»، کم‌کم سمت‌وسوی اصلی خود را پیدا می‌کند. اما در مورد گلستان، تداوم ساخت و بلوغ فیلم‌سازی رخ نمی‌دهد و گویی بعد از اولین تجربه، نمی‌تواند در برابر جو جامعه‌ مقاومت کند. او که در همان فیلم اول نشان می‌دهد تا حدودی زیاد خودش را پیدا کرده، در ادامه‌ی مسیر «خود» را گم می‌کند.

در واقع، گلستان ابتدا در حمایتِ بی‌دریغش از محتوای «قیصر»، سقوطی آزاد را به نمایش می‌گذارد و بعد با ساختن «اسرار گنج دره‌ جنی» نوعی دیگر از افول را نشان می‌دهد. شاه بعد از دیدن فیلم مستند گلستان، پیامِ انتهایِ  آن را در مورد ضعف معیشت کارگران می‌گیرد و به او می‌گوید: «تا زمانی‌ که من و شما در این مملکت هستیم، مطمئن باش اجازه نمی‌دهیم سهم کارگران چنین باشد و چنین نخواهد بود.» اما گلستان پیام مستتر در جمله‌ی شاه را که به‌ جای کلمه‌ی من از لفظ «من و شما» استفاده می‌کند، نمی‌گیرد.

این‌که گلستان در «اسرار گنج دره‌ جنی»، به‌کنایه، نفت را که ثروت ملی ا‌ست بادآورده می‌بیند، حسی ضدملی به مخاطب منتقل می‌کند. مضاف‌ بر این‌که، اگر فیلم به اندازه‌ی کافی واقع‌گرا بود، در کنار پرسشگری، به مزایای ملموس ناشی از افزایش ثروت جامعه هم اشاره می‌کرد و یک‌سره به مذمت آن نمی‌پرداخت. همین‌جاست که گلستانی با آن همه اعتمادبه‌نفس، واقع‌گرایی را از دست می‌دهد و حتی رشد و شکوفاییِ استعدادهای شخصی‌اش را هم در فیلم بازتاب نمی‌دهد. از این منظر تداوم ساخت آثار واقع‌گرای اجتماعی، می‌توانست ضمن کمک به بلوغِ فیلم‌سازی خود او، به آینه‌ای از تغییرات اقتصادی و اجتماعی دهه‌های چهل و پنجاه تبدیل شود. اگر چنین می‌شد، حالا آثاری مهم داشتیم که امکان مقایسه‌ی زندگی مردم را طی آن دو دهه فراهم می‌کرد.

ب) وجه مدیریتی: برای گلستانی که مؤسس یکی از اولین استودیوهای فیلم‌سازی ایران است، اقتصاد در زندگی شخصی، همیشه به مسائل فرهنگی و سیاسی اولویت داشته است. این رویکرد، حتی در نحوه‌ی تعامل او با حکومت‌های پیش و پس از انقلاب قابل‌لمس است. او که حاضر شد به‌ خاطر روابط خصوصی‌اش در مرکز توجه قرار گیرد، نمی‌خواست ثقل توجه خود را روی مسائل اقتصادی بگذارد.

اما در بررسی قوتِ مدیریتِ هنری او در سطح عمومی، همین ‌بس که زکریا هاشمی که در «خشت و آینه» بازیگر و دستیار بود و بعدها فیلم «طوطی» را ساخت، در مجموعه‌ی او شکوفا شده است. با این حال، این مدیرِ هنریِ قوی بودن، زیر سایه‌ی پیشتازی او در بخش‌هایی از خلقِ هنری، قرار گرفته است.

مدیر بودن در مجموعه‌ی هنری، وقتی با تیزبینی و غریزه‌ی هنری تلفیق شود، فرصتِ رسیدن شخص به دیدگاه مخصوص خود را فراهم می‌کند. نوعی از نگاه که اگر فقط هنرمند یا فقط مدیر باشی، به آن نمی‌رسی. باید هر دو را هم‌زمان باشی و گلستان این شانس را داشت. موقعیتی که وقتی در آن قرار می‌گیری، ‌جز هنر، به مناسباتِ هنر با سایر ستون‌های جامعه، مثل اقتصاد و سیاست نیز توجه می‌کنی و این به دیدگاهی متفاوت منجر می‌شود. به‌جز آن، با موقعیتی که گلستان یافته و به نوعی مرکزیت هنری رسیده بود و با دسترسی او به ارتباطات وسیع خارجی، ضمن قرار گرفتن در جریان اخبار خاص، ناب‌ترین ایده‌های هنری را - که هرگز عمومی هم نمی‌شدند- دریافت می‌کرد.

مثلث عشقی و ابراهیم گلستان

به نظر می‌رسد بخش زیادی از توجهات اخیر به او و آثارش، مرهون علاقه‌ی رسانه‌ها به یک مثلث عشقی ا‌ست. برای برنامه‌ساز و بخشی زیاد از مخاطبان، نشستن پایِ حرف‌های مردی که در دهه‌ی دهم زندگی، هنوز ذهنی شفاف دارد و در فضای به‌شدت سنتی هفتاد سال پیش، عشقی مثلثی را، نیمچه عیان، تجربه کرده، جذابیتی زیاد دارد. از این وجه، اگر آن سال‌ها اعتبار و نفوذِ گلستان در ساخت فیلم، چاپ کتاب و حضور در محافل هنری به فروغ کمک کرد، این اواخر گلستان از اعتبارِ تیزاندیشی زنانه‌ی او سود برد و از خطر فراموشی نجات یافت. تنها نکته‌ی کمتر پرداخته شده در این بین، وانهاده شدن فخری‌ است در دهه پنجاه.

 

روایت‌های شخصی درباره ابراهیم گلستان

رفتار آدمیزاد، به‌ عنوان موجودی پیچیده، معمولاً بر اساس عمیق‌ترین نیازهایش هدایت می‌شود و تغییر نیازها به دگرگونی رفتارها منجر می‌گردد. نمی‌توان انتظار داشت کسی که عمری طولانی و پرچالش داشته، در همان نیازهای چهل‌سالگی مانده باشد. روایت‌های شخصیِ گلستان و رفتارش با دیگران، به‌جز تفرعن ذاتی که برخی به ‌آن اشاره می‌کنند و آن را به نوع نگاهش به آدم‌ها مرتبط می‌دانند، می‌تواند دلایلی دیگر مانند آنچه در پی می‌آید، داشته باشد؛

۱. ناشی از هوش تجاری‌اش در ‌سینما برای یادآوری خود و آثارش؛ او که اولین فیلم‌های تبلیغاتی-‌صنعتی کشور را ساخته بود، به‌خوبی می‌دانست حالا زمانه‌ی چه بیاناتی ا‌ست و چگونه از دیگران یاد کند تا توجه مخاطب جلب ‌شود. از مزیت عمر طولانی به خوبی سود برد و با برملا کردن برخی مناسباتِ غیررسمیِ جریانات روشنفکری و هنریِ گذشته، که بیشتر آن‌ها به دلیلِ در قید حیات نبودن طرف مقابل، قابل ‌اثبات نیستند، توجهات را به خود و در نتیجه آثارش جلب کرد.

۲. تقابلی در برابر استراتژی خاموش‌سازی جامعه‌ای که دگراندیشی را برنمی‌تابد. انتقام از جامعه‌ای که سازنده‌ی «خشت‌ و آینه» را دهه‌ها نادیده گرفته بود اما دیگرانی را با آثار بسیار ضعیف‌تر حلوا‌حلوا می‌کرد. در این ‌صورت، همان‌قدر که تفرعن او قابل‌مذمت است، جامعه‌ای که او را نادیده‌ گرفته نیز، به تلنگر نیاز دارد.

۳. چیزهایی را که دیگران در گذشته به او نسبت داده بودند، تلافی کرد و نیش‌ و کنایه‌ها را پاسخ داد.

۴. ناشی از تنهایی پیرمردی ثروتمند که حتی با خانواده‌ی خود ارتباطی عمیق نداشت و گویی از کودکی، همین‌گونه بار آمده بود. یعنی رشد در خانواده‌ا‌ی بسیار بزرگ و پراکنده‌ -که حتی برخی از خواهرزاده و برادرزاده‌هایش را ندیده بود و نمی‌شناخت- عدم درگیری در مناسبات فردی و حتی خانوادگی را در او نهادینه کرده بود.(۱)

۵. از همه مهم‌تر، شاید از مسمومیت انرژی، ناشی از سال‌ها کم‌نوشتن و نساختن بود.

 

مصاحبه‌های ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان طی چند سال گذشته، بیشتر و بیشتر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت و مصاحبه‌های متعددی با او انجام شد. امیدوارم حداقل در برخی از آن‌ها، به جنبه‌ها و دوره‌های مختلف زندگی‌اش، درست وزن داده شده باشد.(۲) در این صورت، بیش از چند جرقه، از ذهن و غریزه‌ای متفاوت باقی خواهد ماند. در واقع، این مصاحبه‌کنندگان، با وجود عمر طولانی و زیست پرزاویه‌ی گلستان، از چند جهت فرصتی بی‌نظیر داشته‌اند؛

۱. بیرون کشیدن وجوه پنهان غریزه‌ای صیقل‌خورده اما کمتر شناخته‌شده.

۲. ثبت بخشی از تاریخ شفاهی و زیست اجتماعی چند دهه، در حوزه‌های سیاست، سینما و جدال سنت و مدرنیته.

به عنوان مثال بیرون کشیدن تناقضی که در ساخت «خشت‌ و‌ آینه» با حمایت بی‌دریغ از «قیصر» وجود دارد یا تعاملِ روانی صیاد و گلستان در ساخت فیلم صمدگونه‌ی «اسرار گنج دره جنی»، می‌تواند برای مخاطب مفید باشد. در سطحی دیگر، به چالش کشیدن تناقض‌ِ گرایشات مارکسیستی با رشد در خانواده‌ای روحانی و در عین حال جمع‌آوری ثروت، روشنگر است.

با تمام این احوال، برای نویسنده‌ی این سطور، توانایی گلستان در غلبه بر خون‌دردِ ناشی از ویروسِ خلق، جذاب‌ترین است. اینکه چطور کسی که ویروسی‌ است، با آن‌ امکانات مالی، توانسته آن‌ همه سال ننویسد و نسازد! یا اگر نوشته و ساخته منتشر نکند. آن دوره‌ای که نوشته و ساخته، جامعه می‌تواند بخواند و ببیند، این‌که چرا و چطور نساخته و ننوشته و در آن دوران وضعیتش چه بوده، کنجکاوی‌برانگیز است. حتی در مورد دوره‌ای که کار می‌کرده، کارهایی که نکرده سوال‌برانگیز است. به‌طورکلی، برای چنین مصاحبه‌هایی، بایستی آدمی از جنس خودِ مصاحبه‌شونده‌ روبرویش بنشیند تا مهم‌تر از همه، درونیات، غرایز پیچیده و وجوه پنهانِ نگاهِ مصاحبه‌شونده را در دسترس مخاطب قرار دهد.(۳)

 

 

پانویس‌ها

۱) نُه فرزند برگمان هم تا زمان پیری او همدیگر را ندیده بودند. در نهایت، به همت آخرین همسرش یک‌بار برای شام دور هم جمع می‌شوند.

۲) چون فرصت برای خواندن و دیدن تمام مصاحبه‌ها دست نداده، جمله را با «امیدوارم» شروع کردم.

۳) برای قیاس، می‌توان به مستند «سفر در زمان» مراجعه کرد که تارکوفسکی و تونینو گوئرا در آن همسفر می‌شوند.

 

درباره نویسنده این مقاله

امیر شفقی متولد ۱۳۵۴ در تهران، ساکن تورنتوی کانادا، نویسنده و منتقدِ حوزه‌های مدیریت، سیاست و سینما است. «نقش سینما در انقلاب ایران» از جمله آثار شفقی است.

ارسال نظرات