ترجمه: رویا حکاکیان، آرش جودکی
استاد شدن
در هنرِ از دست دادن
دشوار نیست
بس چیزها چنان لبریزِ نیازِ از دسترفتناند
که از دستشدگیشان
سیهستارگی نیست
از دست بده هر روز چیزی را، بپذیر
سراسیمگیِ گم شدن کلیدهایت را،
گذراندن ساعتی بد را
استاد شدن
در هنرِ از دست دادن
دشوار نیست
پس بیاموز
که دورتر از دست بدهی،
زودتر از دست بدهی:
جاها، نامها،
آنجا را که آهنگ سفر داشتی
هیچکدام از اینها
سیهستارگی
در پی نخواهد داشت
ساعت مادرم را
از دست دادم
ببین! خانه آخر
یا یکی به آخر
از سه خانهای که دوست میداشتم
از دستم رفت
استاد شدن
در هنرِ از دست دادن
دشوار نیست
دو شهر را از دست دادم،
دو شهر دلپذیر و پهناورتر
قلمروهایی را که داشتم،
دو رودخانه،
کشوری را یکسر
دلتنگم داشتند
اما سیهستارگی نبود
از دست دادن تو حتی
(صدای شوخِ فسوسی،
خرام دلانگیز)
دروغ نگفتهام
روشن است که استاد شدن
در هنرِ از دست دادن
چندان دشوار نیست
هر چند میتواند (بنویسش!)
به سیهستارگی بماند.
ارسال نظرات