خسرو شمیرانی
درباره دکتر فریدون بابایی فریدون بابایی خامنه در سال ۱۳۱۴ شمسی مطابق سال ۱۹۳۵ میلادی در شهر خامنه (آذربایجان ایران) به دنیا آمد. او در ۱۳ سالگی پس از پایان تحصیلات ابتدائی در دبستان نثار (معرفت) خامنه به تبریز مهاجرت کرد و در دبیرستان فردوسی و دانشکده پزشکی تبریز تحصیلات خود را ادامه داد. در سال ۱۳۴۰ از دانشگاه تبریز با مدرک دکتری پزشکی فارغالتحصیل و برای گذراندن دوره تخصصی عازم کانادا شد. دکتر فریدون بابایی پس از گذراندن دوره تخصصی آسیبشناسی انسانی و تجربی در بیمارستانهای وابسته به «دانشگاه مونترال» برای خدمت در دانشگاه تبریز و تهران به ایران رفت اما با وجود موافقت این دو دانشگاه، عدم تایید سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) مانع از استخدام وی شد. دکتر بابایی به مونترال بازگشت و در دانشكده پزشكی دانشگاه مونترال استخدام شد. او از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ با عنوانهای آسیستان، استادیار و استاد بخش آسیبشناسی دانشکده پزشکی دانشگاه مونترال در رشته آسیبشناسی عمومی، بیوپاتولوژی سرطانها، مکانیسم هجوم و متاستاز سرطانی، تدریس و تحقیق کرده و در این زمینه بیش از ۳۰ مقاله تحقیقی بزبان فرانسه و انگلیسی نوشته است. دکتر بابایی پس از بازنشستگی در سال ۲۰۰۰ خاطراتش را از دورانهای زندگی در خامنه، تبریز و مونترال به رشته تحریر درآورد. گزیدهای از این خاطرات توسط خانم اعظم مرادحاصلی تحت عنوان «فرزند چنار خامنه» در تبریز بهچاپ رسید. خاطرات سیاسی و اجتماعی ایشان نیز، در دو جلد، توسط انتشارات آنلاین «کتاب سبز تهران»، در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. دکتر فریدون بابایی در دو دهه گذشته در کنار چند هموطن مقیم مونترال «گروه مطالعات تاریخ ایران معاصر» را ایجاد کرد. این گروه مطالعاتی طی سالها فعالیت خود به بحث درباره موضوعات گوناگون تاریخی نشست که کتابِ «روند شکلگیری قوانین اساسی کبک و کانادا» یکی از ثمرات آن است. |
چرا به نظر شما دانستن درباره تاریخ کبک و کانادا برای ما ایرانیان مهم است؟
فریدون بابایی: ما ایرانیان مهاجر و نسل اول فرزندان متولد در جامعه میزبان که شهروند با حقوق و وظایف برابر با ساکنان این کشور هستیم، برای زندگی اجتماعی و شرکت آگاهانه در زندگی سیاسی و اجتماعی در این جامعه نیاز به شناسائی تاریخ کبک و کانادا و تحولات آن را داریم. بدون این شناخت، در تظاهرات، انتخابات و رفراندومها، کورکورانه تحت تأثیر تبلیغات برخی از احزاب رأی میدهیم. ناآگاهانه طرف جریان ستمگر و تبعیضگرا و قدرتمند را میگیریم و شریک ادامه وضع ناعادلانه در جامعه میزبان میشویم. بهعنوانمثال در مونترال اغلب مهاجرین طرف کانادائیهای انگلیسیزبان و منافع آنها را گرفته و آلت دست آنها میشوند و گاهی با حقوق مردم کبک مثلاً درباره زبان فرانسه و لائیسیته مخالفت میکنند. از سوی دیگر شناخت تاریخ جامعه میزبان کمک به انتگراسیون مهاجرین به جامعه میزبان میکند.
کارمند سفارت یک کانادائی انگلیسیِ تکزبانه بود و به زبان انگلیسی از من سؤالاتی درباره پروندهام کرد. به او به زبان فرانسه گفتم زبان خارجی من زبان فرانسه است و ترجیح میدهم که به فرانسه گفتوگو کنیم چون انگلیسی را هنوز یاد نگرفتهام. مترجم سخنان مرا ترجمه کرد. با لحن خشک به انگلیسی به من گفت اگر شما زبان انگلیسی را نمیدانید چرا میخواهید به کانادا برای تحصیل بروید؟
طرح این کتاب چگونه شکل گرفت؟
فریدون بابایی: در سال ۲۰۱۶ من در نشستهای گروه مطالعات تاریخ معاصر ایران مسئول مطالعه تاریخ تحول قوانین اساسی کبک و کانادا به مناسبت ۱۵۰ سالگی کنفدراسیون کانادا شدم. یکی از هدفهای این مطالعه شناسائی بیشتر و عمیقتر جامعه میزبان بود.
بعد از مطالعه چند کتاب و دهها مقاله، نتیجه این مطالعات در نشستهای ماهانه گروه در سال ۲۰۱۶، مورد گفتوگو و بحث جدی قرار گرفت. پس از خاتمه گفتوگوها عدهای از دوستان از جمله مهری خانم و آقای اکبر وکیلی توصیه کردند که مطالعه به شکل کتاب یا مقاله چاپ شود تا دیگر ایرانیان مهاجر به کبک و کانادا با خواندن آن شناخت بهتری از گذشته و حال جامعه میزبان داشته باشند. در ملاقاتی این موضوع را با آقای شمیرانی مدیر نشریه هفته در میان گذاشتم و ایشان عهدهدار چاپ به شکل کتاب این مطالعه تحقیقی شدند. نوشتههایم را پس از داکتیلوگرافی به شکل کتاب تنظیم کرده و با افزودن فصلهای آخر و ضمیمهها آن را تکمیل نمودم و نشریه هفته در پاییز سال ۲۰۲۱ اقدام به چاپ کتاب نمود.
این مشاهده مرا به وجود دو نوع کانادائی فرانسویزبان در کبک آشنا میکرد. یکی تسلط کانادای انگلیسی را میپذیرد و دیگری آن را قبول ندارد و میخواهد مقاومت کند.
شما با ذکر جمله جالبی کتاب را به خانواده خودتان تقدیم کردهاید. جمله اینچنین است: «تقدیم به خانوادهی کبکیام و تشکر از پذیرش در چامعه میزبان به عنوان شهروند برابر». انگیزه شخصی شما از تدوین این کتاب چه بود؟
فریدون بابایی: درواقع من این کتاب را هم به هموطنان و دیگر فارسیزبانان مهاجر به کبک و کانادا و هم به خانواده کبکیام و بهعنوان تشکر به جامعه میزبان که مرا بهعنوان شهروند برابر پذیرفته است تقدیم کردهام.
یکی از انگیزههای شخصیام از تدوین این کتاب جواب به پرسشهای خودم درباره جامعه کانادا و کبک است. این پرسشها از اولین برخوردم با اولین کارمند کانادائی در سفارت کانادا در تهران، روز درخواست ویزای تحصیلی برای ادامه تحصیلات پزشکی در بیمارستان فرانسویزبان سن لوک وابسته به دانشگاه مونترال، شروع شد.
مشاهده اول: کارمند کانادائی مزبور یک کانادائی انگلیسیِ تکزبانه بود و به زبان انگلیسی از من سؤالاتی درباره پروندهام کرد. به او به زبان فرانسه گفتم زبان خارجی من زبان فرانسه است و ترجیح میدهم که به فرانسه گفتوگو کنیم چون انگلیسی را هنوز یاد نگرفتهام. مترجم سخنان مرا ترجمه کرد. با لحن خشک به انگلیسی به من گفت اگر شما زبان انگلیسی را نمیدانید چرا میخواهید به کانادا برای تحصیل بروید؟ از مترجم خواستم که جواب مرا ترجمه کند و به فارسی گفتم آقای کنسول من برای تحصیل به یک بیمارستان فرانسویزبان در یک شهر و ایالت فرانسویزبان میروم و بیمارستان مرا پذیرفته است. اضافه کردم که در کتابی که برای من درباره کانادا تحت عنوان کانادا ۱۹۵۷ فرستاده بودید خواندم که کانادا دو زبان دارد (انگلیسی و فرانسه) و کبک و مونترال در منطقه فرانسویزبان قرار دارد. تعجب میکنم که شما اینگونه با من صحبت میکنید و زبان فرانسه را نمیفهمید.
این رفتار و گفتار کارمند سفارت کانادا شک و تردید و پرسشها درباره وضع کانادای واقعی را در من ایجاد کرد و با خود گفتم که به کشور پیچیدهای میروم.
یک وقتی مسئول سمینارهای تحقیقاتی بخش بودم. از یکی از استادان محقق بخش آناتومی دانشگاه مک گیل دعوت به کنفرانسی در سمینارهای بخش کردم. در آغاز سخنرانی چند کلمه به فرانسه ذکر کرد و بقیه کنفرانس یکساعتهاش را به زبان انگلیسی ادامه داد. چند ماه بعد دعوتی از این بخش برای کنفرانس درباره کریواولترامیکروتومی و متود جدید تحقیقات هیستوشیمیک که در آزمایشگاه ما پیشنهادشده بود، دریافت کردم. عنوان کنفرانسم به زبان فرانسه بود. منشی بخش از من پرسید بچه زبانی صحبت خواهید کرد. جواب دادم به زبان فرانسه. یک ماه قبل از کنفرانس مسئول سمینار بخش تلفنی به من اطلاع داد که کنفرانسهای بخش باید به زبان انگلیسی باشد.
مشاهده دوم: وقتی که در بیمارستان نوتردام مونترال دوره تخصص پاتولوژی را میگذراندم بحثی درباره کبک و کانادا و اهمیت زبان فرانسه با یک رزیدان و یک استاد پاتولوژیست فرانسویزبان، در کافهتریای بیمارستان، کردیم. دکتر پ.ل. رزیدان میگفت که برای من زبان فرانسه مهم نیست و ترجیح میدهم که فرزندانم به انگلیسی تحصیل بکنند و در نظر دارم که بهاتفاق خانواده به آمریکا مهاجرت کنیم. این رزیدان از یک خانواده ثروتمند مونترال بود. دکتر «بته»، استاد جوان دانشگاه مونترال از یک خانواده زحمتکش شرق مونترال بود و دوره تخصصی را در بیمارستانهای انگلیسیزبان مونترال وابسته به دانشگاه مک گیل دیده بود. دکتر بته گفت که زبان فرانسه مثل روان مردم کبک است و بدون آن کانادای فرانسه از بین میرود. او اضافه کرد شاید تنها راه حفظ زبان فرانسه در کانادا استقلال کبک است وگرنه کانادائیهای فرانسوی کولونیزه شده مثل دکتر پ.ل بهتدریج آسیمیله شده و کبک کانون اصلی کانادای فرانسه تبدیل به لوئیزیان دیگری (ایالت فرانسوی سابق ایالت متحده آمریکا) خواهد شد.
این مشاهده مرا به وجود دو نوع کانادائی فرانسویزبان در کبک آشنا میکرد. یکی تسلط کانادای انگلیسی را میپذیرد و دیگری آن را قبول ندارد و میخواهد مقاومت کند.
مشاهده سوم: درباره برخوردهایم در کانادا با کانادای انگلیسی است. درزمانی که استاد بخش پالتولوژی دانشگاه مونترال و مسئول سمینارهای تحقیقاتی بخش بودم از یکی از استادان محقق بخش آناتومی دانشگاه مک گیل دعوت به کنفرانسی در سمینارهای بخش کردم. باوجوداینکه آشنائی به زبان فرانسه داشت در آغاز سخنرانی چند کلمه به فرانسه ذکر کرد و بقیه کنفرانس یکساعتهاش را به زبان انگلیسی ادامه داد. چند ماه بعد دعوتی از این بخش برای کنفرانس درباره کریواولترامیکروتومی و متود جدید تحقیقات هیستوشیمیک که در آزمایشگاه ما پیشنهادشده بود، دریافت کردم. عنوان کنفرانسم به زبان فرانسه بود. منشی بخش از من پرسید بچه زبانی صحبت خواهید کرد. جواب دادم به زبان فرانسه. یک ماه قبل از کنفرانس مسئول سمینار بخش تلفنی به من اطلاع داد که کنفرانسهای بخش باید به زبان انگلیسی باشد. تعجب کردم که ما پذیرفتیم که استاد بخش آنها به زبان خودش صحبت کند ولی استاد دعوت شده بخش ما نمیتواند در زبان بخش پاتولوژی دانشگاه مونترال یعنی فرانسه سخنرانی کند!
این مشاهده نابرابری زبانی دو استاد محقق دانشگاهی و تسلط زبان انگلیسی را در شهر مونترال و ایالت کبک برایم نشان میداد. در شهر با اکثریت فرانسویزبان، استاد دانشگاه انگلیسیزبان میتوانست در دانشگاه فرانسویزبان به زبان انگلیسی سخنرانی کند و اما استاد دانشگاه فرانسویزبان نمیتوانست به زبان فرانسه در دانشگاه انگلیسیزبان شهر مونترال کنفرانس بدهد!
این سه مشاهده و مشاهدات نظیر آن و پرسشها درباره آنها و جستجوی جواب مرا به مطالعه تاریخ جامعه میزبان بخصوص در زمان دو رفراندوم درباره آینده کبک و فهم جامعه پیچیده کبک و مردم آن کشانید. انجام این جستجوی شخصی و نتایج روشنکننده آن مرا که یک شهروند موظف در برابر جامعه در ایران و اینجا بودم به انتشار برداشتم از جامعه میزبان و تاریخ تحول قوانین اساسی آن و چاپ این کتاب کشید.
آیا این کتاب تلاشی برای یافتن بنیادهای فکری و تاریخی جداییخواهی در کبک است؟
فریدون بابایی: این کتاب، در ضمن مطالعه تحول قوانین اساسی کانادا، اختلافات اساسی کبک و کانادا و انقلاب آرام کبک، کمک به فهم بنیادهای فکری و تاریخی جریان خودمختاری و یا استقلالخواهی کبک، با نوعی از اتحاد با کانادا بر پایه برابری دو ملت تشکیلدهنده کانادای فعلی (کنفدراسیون واقعی) و از سوی دیگر جریان فدرالیسم تجدید شده لیبرال را میدهد.
مطالعات و مشاهدات من نشان میدهد که اکثریت کبکیهای فرانسویزبان جدائی کبک از کانادا را نمیخواهند. بلکه همانطوری که پرسشهای رسمی مجلس ملی و دولت کبک در دو رفراندوم ۱۹۸۰ و ۱۹۹۵ نشان میدهد نهضت ملی کبک حاکمیت ملی کبک همراه با مشارکت اقتصادی و سیاسی بر پایه برابری دو ملتِ تشکیلدهندهی کانادا را میخواهد. درواقع پرسشهای دو همهپرسی کبک درخواست جدائی نبودند ولی حکومتهای کانادای انگلیسی و فدرالیستهای کبک و کانادا توانستند، به یاری تبلیغات گسترده خود، ماهیت پرسشها را به مردم کانادای انگلیسی جداییخواهی نشان دهند. همانطوری که در ضمیمههای کتاب ذکر کردهام من در دو رفراندوم کبک بهعنوان شهروند شرکت کرده و رأی آری به حاکمیت ملی کبک و اتحاد جدید بر پایه برابری ملتهای تشکیلدهنده کانادا را دادهام. با وجودی که با جدائی کبک از کانادا در این مرحله مخالف بودم و هستم. به نظرم در قرن ۲۱ نفع ملتهای خواستار آزادی و حاکمیت ملی ایجاد کنفدراسیون و یا اتحادیه بر پایه احترام به حاکمیت ملی و مشارکت اقتصادی و سیاسی بر پایه برابری ملتهای تشکیلدهنده کنفدراسیون میباشد.
این کتاب، در ضمن مطالعه تحول قوانین اساسی کانادا، اختلافات اساسی کبک و کانادا و انقلاب آرام کبک، کمک به فهم بنیادهای فکری و تاریخی جریان خودمختاری و یا استقلالخواهی کبک، با نوعی از اتحاد با کانادا بر پایه برابری دو ملت تشکیلدهنده کانادای فعلی (کنفدراسیون واقعی) و از سوی دیگر جریان فدرالیسم تجدید شده لیبرال را میدهد.
کموبیش به طور ثابت در طول تاریخ نهچندان طولانی کانادا و کبک ما شاهد تنش نسبتاً دائمی میان کبک فرانسه زبان و کانادای انگلیسیزبان بودهایم. آیا از نظر رابطه اقوام و زبان شما در اینجا تشابهاتی با وضعیت در کشورمان ایران میبینید؟
فریدون بابایی: ما در گروه مطالعات تاریخ معاصر ایران در مونترال چند بار درباره مسائل ملی، قومی و زبانی ایران مطالعه و بحث کردهایم. برخی از نتایج این مطالعات را من در مقالهای به طور خلاصه نوشتهام و در ضمیمههای این کتاب میتوانید این مقاله را مطالعه نمایید.
به نظر من شباهتها و تفاوتهای درباره مسائل ملی، قومی و زبانی در مقایسه بین وضع ایران و کانادا مشاهده میشود. میتوان گفت که کشور ایران و کانادا هر دو چند زبانی و چندملیتی یا قومی هستند. اما کانادا نظام فدرالی و دموکراتیک دارد وایران نظام متمرکز و استبدادی. کانادای کنونی از ایالتهای نیمه خودمختار تشکیل شده و هر ایالت مجلس قانونگذاری و حکومت محلی انتخابی و سیستم قضائی در حیطه اختیارات ایالتی مندرج در قانونهای اساسی کانادا و ایالت را دارد. در ایران ما یک حکومت مرکزی و یک مجلس قانونگذاری داریم و استاندارها منصوب و مأمور دولت مرکزی هستند. استانها شوراهایی بدون اختیارات قانونگذاری دارند و ادارات قضائی شعبهای از سیستم قضائی مرکزی هستند. وجود ملت کبک با اکثریت فرانسویزبان و ملل بومی با زبانهای مادری متفاوت و ملت کانادای انگلیسیزبان در عمل شناخته شده است گرچه به طور مشخص در قانون اساسی کانادا هنوز درج نشده است. قانون اساسی کانادا ذکر میکند که کانادا یک کشور دو زبانی است و زبانهای انگلیسی و فرانسه زبانهای رسمی کانادا هستند و حقوق برابر در حکومت فدرال مرکزی دارند.
در ایران اقوام یا ملیتهای تشکیلدهنده ایران در قانون اساسی کنونی شناخته نشدهاند. زبان فارسی تنها زبان رسمی و تنها زبان تحصیلی کشور است. در کانادا فرانسویزبانها و انگلیسیزبانها حق تحصیل در زبان مادری خود را در همه کانادا دارند. درایران بهعنوانمثال ترکزبانهای ایران که حداقل یکسوم جمعیت ایران هستند (۲۵ میلیون) زبانشان به رسمیت شناخته نشده و حق تحصیل در زبان مادری خود حتی در آذربایجان، کانون اصلی ترکزبانان ایران را ندارند.
از نظر تاریخی فرق مهم در مقایسه ایران و کانادا، زندگی مشترکِ صدها سالهی اقوام ایران، تحت حکومت ایران است. ترکزبانها قرنها در ایران با همکاری ایرانیهای دیگر حکومت مرکزی را در دست داشتند و حتی میتوان گفت بانی ایران متحد جدید در دوره صفویانِ آذری، پس از سه قرن تسلط اعراب، بودهاند. در نتیجه در ایران زمان طولانی اقوام باهم زندگی کرده و فرهنگ و ادبیات و رسوم مختلطی به وجود آوردهاند. بهعنوانمثال عید نوروز و مراسم گوناگون آن را میتوان ذکر کرد. نویسندگان و شاعران و علمای ترکزبان به فارسی و ترکی نوشتهاند. شهریار شاعر آذربایجانی معاصر و غلامحسین ساعدی نمونههایی از آنها میباشند.
مبارزات مردم آذربایجان و کردستان در قرن بیستم برای نوعی خودمختاری شباهت به مبارزات مردم کبک فرانسویزبان برای اوتونومی و استقلال دارد. اکنون مبارزه این ملیتهای ایرانی برای ایجاد یک ایران فدرالیستی مثل کانادا شده است.
جناب دکتر فریدون بابایی گرامی از شما بینهایت سپاسگزاریم.
ارسال نظرات