در گفت‌وگو با دکتر عباس آزادیان بررسی شد:

خودکشی و سینما

مثلاً رابین ویلیامز با افسردگی دست‌به‌گریبان بود، مشکل اعتیاد داشت، درگیر مسائل خانوادگی و جدایی بود و در اواخر عمرش هم با بیماری دیمانس مواجه شده بود یک نوع بیماری پیش‌رونده در رابطه ‌با حافظه که تقریباً مثل آلزایمر است ولی با سرعت بیشتر عمل می‌کند. فکر می‌کنم در مواجه با چنین مشکلاتی به نتیجه رسیده بود که دیگر زندگی ارزش ندارد.

 

 

عارف محمدی؛ نویسنده سینمایی|

 

 

اجازه دهید صحبت را با این مقدمه شروع کنیم که موضوع بحثمان در رابطه ‌با خودکشی میان افراد معروف و به‌ویژه هنرمندان است که از ابتدا وجود داشته و در سال‌های اخیر افزایش پیدا کرده است. ازآنجاکه موضوع صحبت ما رابطه میان فیلم و زندگی است در ابتدا می‌خواهم از چند چهره سینمایی که با خودکشی به زندگی خود پایان داده‌اند نام ببرم و بعد از آن به سؤالات می‌پردازم. چهره‌هایی مثل مرلین مونرو، رابین ویلیامز، تونی اسکات کارگردان فیلم تاپ گان، آنتونی بردن شومن و آشپز معروف و خانم شانتال آکرمن که یکی از مستندسازان برجسته بود و با خودکشی به زندگی خود پایان داد. زمانی که داشتم در اینترنت برای این موضوع جست‌وجو می‌کردم با لیست بیش از ۱۰۰ چهره سینمایی مواجه شدم که با خودکشی به زندگی‌شان پایان داده بودند. موضوع دیگری که نظرم را جلب کرد این بود که مسئله خودکشی حتی در بین بازیگران سینما در ژاپن تبدیل به یک اپیدمی شده است.

 

در ابتدا اگر امکان دارد به‌طور مختصر و مفید به بررسی موضوع خودکشی مخصوصاً میان اشخاص معروف و هنرمندان بپردازید.

عباس آزادیان: من هم وقتی متوجه شدم قرار است دراین‌رابطه صحبت کنیم کمی جست‌وجو کردم و با لیستی شاید نزدیک به ۱۷۰ نفر از هنرپیشه‌ها، کارگردان‌ها و کسانی که به‌نحوی درگیر کار سینما بودند و در ۱۰۰ سال اخیر دست به خودکشی زده‌اند مواجه شدم. سؤال این است که آیا تفاوت خاصی بین این افراد و افرادی عادی که خودکشی می‌کنند وجود دارد؟ احتمالاً این‌طور نیست؛ طبیعتاً اگر بخواهیم داستان‌های چنین افرادی را بشنویم هرکدام به‌دلیل خاص و در تاریخ مشخصی به این فکر افتاده‌اند. اجازه بده چند مورد از این اسم‌ها را بررسی کنیم:

مثلاً رابین ویلیامز با افسردگی دست‌به‌گریبان بود، مشکل اعتیاد داشت، درگیر مسائل خانوادگی و جدایی بود و در اواخر عمرش هم با بیماری دیمانس مواجه شده بود یک نوع بیماری پیش‌رونده در رابطه ‌با حافظه که تقریباً مثل آلزایمر است ولی با سرعت بیشتر عمل می‌کند. فکر می‌کنم در مواجه با چنین مشکلاتی به نتیجه رسیده بود که دیگر زندگی ارزش ندارد.

به مرلین مونرو اشاره کردی؛ در رابطه ‌با او هم می‌دانیم که درگیر اعتیاد به مواد مخدر و افسردگی بود. بردن هم در لیستت بود که به چشم ایرانیان آشنا است، برای اینکه به ایران سفر کرد و درمورد غذاها و آداب‌ورسوم ایران برنامه‌ای اجرا کرد. او هم سابقه طولانی در استفاده از الکل داشت و دچار افسردگی بود.

پس به این نتیجه می‌رسیم که بعضی از این افراد به‌دلیل درگیری با بیماری‌های روان‌رنجوری دست به خودکشی می‌زنند، بعضی دیگر درگیر مسئله اعتیاد به مواد و الکل هستند. برای بعضی از آنها این موضوع به‌صورت ژنتیکی در خانواده‌شان وجود دارد.

مثلاً ارنست همینگوی اگرچه خودش هنرمند نبود و نویسنده بود ولی از داستان‌ها و کتاب‌هایش در فیلم‌ها زیاد الگو گرفته شده است، بنابراین با سینما و کار سینمایی ارتباط داشت؛ پدرش، خواهرش، برادرش و نوه‌اش دست به خودکشی زدند. این نشان‌دهنده وجود بار ژنتیکی بسیار قوی خودکشی در خانواده همینگوی است.

از دید من وقتی مسئله خودکشی پیش می‌آید فرقی نمی‌کند درمورد چه کسی است و چهار موضوع را باید مطرح کرد:

یکی از آنها فاکتور بیولوژی است؛ همان‌طور که درمورد ارنست همینگوی گفتیم مسئله ژنتیک و بیولوژی نقشی بسیار قوی داشت. این را نیز می‌دانیم ۹۰ درصد کسانی که دست به خودکشی می‌زنند بیماری روحی روانی دارند و خود این بیماری هم اصلاً ممکن است ریشه ژنتیکی داشته باشد.

مورد دوم مسائل سایکولوژیک و روان‌شناسانه است؛ نگاهی که فرد نسبت به جهان، زندگی، خودش و اطرافیانش دارد. آرون بک یکی از روان‌پزشکان معروف دهه ۶۰ این موضوع را مطرح کرد که نگاه انسان به جهان در خودکشی نقش بسیار مهمی دارد و به‌خصوص تأکید بیشتری روی مسئله ناامیدی داشت.

مورد سوم مسائل خانوادگی مثل جدایی، تجاوز و محدودیت است و همچنین تبعیض‌هایی که در جامعه وجود دارد. ممکن است تبعیض جنسیتی، نژادی یا قومی باشد. چنانچه ما در کشور خودمان ایران می‌بینیم که در بعضی از اقوام به‌خصوص زن‌های آن قوم درصد خودکشی بالاتر است، چراکه ناچارند هم تبعیض جنسیتی و هم تبعیض قومی را تحمل کنند. همچنین ممکن است درگیر مسائلی مثل فقر باشند و فقر هم که خودش یک مسئله اجتماعی است.

و مورد آخر مسئله شیوه زندگی انسان است؛ اینکه آیا فرد اعتیاد به الکل یا مواد دارد، در جامعه حضور دارد یا دچار انزوای اجتماعی شده است و اینکه آیا برای ورزش و فعالیتی خاص در زندگی جایی گذاشته است. مسائلی ازاین‌قبیل می‌تواند در بروز خودکشی دخیل باشد.

بنابراین وقتی در مورد خودکشی هر فردی (چه عام و چه خاص) صحبت می‌کنیم تمام این موارد باید مورد بررسی قرار بگیرد.

موضوع دیگری که در مطالعاتم متوجه شدم و اشاره‌ای هم به آن کردیم، خودکشی یا به تعبیر دیگر مرگ بعضی از این چهره‌هایی بود که در اثر مصرف بیش از حد الکل یا مواد مخدر اتفاق افتاده بود. سؤال من اینجاست که مرز بین خواسته یا ناخواسته بودن این مرگ‌ها (خودکشی‌ها) چطور مشخص می‌شود؟ برای نمونه می‌شود به فیلیپ سیمور هافمن بازیگر اسکاری که بر اثر سوءمصرف مواد مخدر جسدش را پیدا می‌کنند و بعد به‌عنوان خودکشی از آن نام بردند یاد کرد. آیا چطور می‌شود این مرز رو مشخص کرد؟

عباس آزادیان: ببینید از نظر قانونی وقتی هیچ دلیلی در جهت اینکه فرد دست به خودکشی زده پیدا نکنیم، از لحاظ طبقه‌بندی علت مرگ، در دسته مرگ‌های تصادفی قرار می‌گیرد. آن نمونه‌ای هم که شما اشاره کردید، وقتی جسدش را در آپارتمانش پیدا کردند توی خونش ترکیبی از مواد مخدر مختلف مثل داروهای محرک مثل آن‌فیتامین‌ها، کوکائین و هروئین وجود داشت. ولی به هر صورت هیچ شاهدی وجود نداشت که بگوید این حتماً دست به خودکشی زده است.

حتی در مورد تصادفات رانندگی هم این سؤال مطرح می‌شود. دراین‌رابطه اطلاعاتی هست که می‌گوید؛ تصادفات زیادی وجود دارد که منجر به مرگ می‌شود و فقط یک خودرو در آن درگیر است. مثلاً ماشین از دره پرتاب می‌شود یا به درخت برخورد می‌کند و ازاین‌قبیل که همه این موارد ممکن است دلیلش خودکشی بوده یا نبوده باشد. این موضوع همواره درمورد فروغ فرخزاد شاعره ایرانی مطرح می‌شود که تصادفش اتفاقی نبوده و شاید به‌نوعی خودکشی بوده، ولی به‌هرحال شاهدی وجود ندارد که این موضوع را اثبات کند.

درهرصورت نمی‌توانیم به فرض یقین بگوییم تصادفی که در مورد هرکسی اتفاق افتاده خودکشی بوده، مگر اینکه شواهدی وجود داشته باشد. مثلاً این فرد قبلاً هم به خودکشی دست زده یا در موردش فکر و صحبت کرده یا تغییر ناگهانی در رفتارش ایجاد شده است. مثلاً کسی که مدت‌هاست مواد مخدر استفاده نکرده و یکباره شروع به مصرف مواد می‌کند، یا کسی که کارهای ناتمام زیادی داشته و یک‌دفعه شروع به سروسامان دادن آنها می‌کند تا تمامشان کند که حداقل ورثه از آن لحاظ دچار مشکل نشوند یا کسی که هیچ موقع وصیت‌نامه ننوشته و به یکباره تصمیم می‌گیرد وصیت‌نامه‌اش را بنویسد، یا مثلاً فردی یک‌دفعه شروع به صحبت در مورد پوچی زندگی، ناامیدی، بی‌هدفی و ازاین‌قبیل مسائل می‌کند. در این موارد می‌توانیم در نظر بگیریم که شاید علت مرگ خودکشی بوده است ولی درهرصورت نمی‌توانیم به فرض قطع چنین چیزی بگوییم.

 

 

به عوامل بیولوژیک و ژنتیک اشاره‌ای داشتیم؛ خود من در تورنتو دوستی داشتم که متأسفانه اخیراً بر اثر خودکشی فوت کرد و بعدتر متوجه شدم که این موضوع در خانواده آنها به شکل موروثی وجود داشته و دو نفر دیگر در این خانواده دست به خودکشی زده بودند. می‌خواستم کمی بیشتر در مورد ریشه‌های مسئله وراثت و ژنتیک صحبت کنید!

عباس آزادیان: مراجعه‌کننده‌ای را جهت بررسی سلامت روان به من ارجاع داده بودند؛ وقتی متوجه شدم مشکل روحی روانی خاصی وجود ندارد، پرسیدم مسئله چیست؟ او به من گفت: پدربزرگ و عمه‌ام دست به خودکشی زدند و من نگران هستم؛ یعنی نگران بود که شاید جنبه بیولوژیکی ژنتیکی این ماجرا موجب ریسک و خطر خودکشی برای خودش شود و می‌خواست قبل از وقوع حادثه اقدامی کرده باشد! من هم خیالش را راحت کردم و گفتم حداقل من الآن مسئله خاصی پیدا نکردم. ولی متذکر شدم که رابطه را با هم حفظ کنیم و هر چند وقت یکبار بررسی مجددی روی ایشان داشته باشم.

ببینید وقتی ما جنبه ژنتیک را برای مسئله خودکشی بررسی می‌کنیم از چند زاویه باید به آن توجه داشته باشیم:

من اشاره کردم ۹۰ درصد افرادی که دست به خودکشی می‌زنند به‌نوعی بیماری روحی-روانی دارند و ما می‌دانیم که برخی بیماری‌های روحی-روانی جنبه ژنتیک و بیولوژیکی دارند. این بیماری‌ها ناشی از یک تغییر بیولوژیک در مغز انسان است که زمینه ژنتیک هم چند درصد در آن دخیل است و این درصد ژنتیک بسته به نوع بیماری در هر فرد متفاوت است. مثلاً در کسی که اسکیزوفرنیا دارد عامل ژنتیک ممکن است تا ۴۰، ۵۰ درصد دخیل باشد یا در مورد بیماری دو قطبی در بعضی از تحفیقات، وجود مسئله ژنتیک به ۷۵ درصد هم رسیده است و همین موضوع در مورد افسردگی ممکن است فقط ۲۰ درصد باشد. ما می‌دانیم که ریسک خودکشی در افرادی که اسکیزوفرنیا دارند ۲۰ برابر بیشتر از یک آدم معمولی است. پس در اینجا جنبه ژنتیک را از زاویه بیماری روحی روانی بررسی کردیم.

مورد دومی که به آن اشاره کردیم مسئله مواد مخدر بود. ما همچنان می‌دانیم که اعتیاد به مواد مخدر هم جنبه ژنتیک و بیولوژیکی دارد که احتمالاً فرصت نمی‌شود در مورد این مسئله توضیح زیادی بدهم.

مسئله دیگری که از منظر بیولوژیکی در خودکشی نقش دارد خلقیات ماست. بعضی از افراد به‌صورت ناگهانی و بدون فکر تصمیم می‌گیرند و همه جنبه‌های یک مسئله را بررسی نمی‌کنند. می‌دانیم که این موضوع جنبه ژنتیک دارد و این دسته از افراد بیشتر دست به خودکشی می‌زنند. کلاً کسی که وسواس دارد و همه جنبه‌های یک مسئله را بررسی می‌کند، مشخص است که کمتر ریسک می‌کند و دست به خودکشی می‌زند، تا کسی که وقتی ناراحتی برایش پیش می‌آید از یک طرف با پدرش بحث دارد، از طرف دیگر با همسرش و از طرفی هم با بچه‌اش درگیر است و احساس می‌کند جهان به آخر رسیده و دیگر زندگی فایده‌ای ندارد. این تصمیمات ناگهانی جنبه ژنتیک دارد.

موضوع دیگری که در مورد خلقیات مشخص شده این است که ویژگی عصبانیت نیز بستگی به ژن دارد. می‌دانستیم افرادی که عصبانی‌تر هستند بیشتر ممکن است دست به خودکشی بزنند و حالا می‌دانیم که عصبانی بودن هم جنبه ژنتیک دارد. فروید می‌گوید: افسردگی و خودکشی خشمی است که علیه خود فرد استفاده می‌شود؛ یعنی من از دنیا ناراحتم، از تو ناراحتم، از اطرافیانم ناراحتم، از سیستم و فقر ناراحتم و به جای اینکه کاری برایش بکنم به یک پوچی می‌رسم و این خشم را علیه خودم استفاده می‌کنم و دست به خودکشی می‌زنم. در اینجا هم مسئله اخلاقیات را از جنبه ژنتیک بررسی کردیم.

همه این موارد نشان می‌دهند ژن و بیولوژی نقش مهمی در خودکشی دارد و ما می‌دانیم اگر بتوانیم بعضی از این افراد که قابل‌درمان هستند را با دارو درمان کنیم ریسک خودکشی را کم می‌کنیم و دارو جنبه بیولوژیکی دارد، پس در اینجا هم نهایتاً به موضوع ژن و بیولوژیک می‌رسیم.

 

 

بعد از این توضیحات شما، سؤالی که ایجاد می‌شود این است که وقتی موضوع خودکشی جنبه بیولوژیک و ژنتیک دارد، یعنی عملاً کنترل آن از دست خارج است و ناخواسته انجام می‌شود؛ تا حدودی می‌توان گفت یک عامل جبری است. آیا راه‌حلی برای پیشگیری از این اتفاق وجود دارد؟

عباس آزادیان: نکته خوبی را مطرح کردی؛ زمانی که من دانشجوی پزشکی بودم که خیلی هم از آن نگذشته، حدود ۲۵ تا ۳۰ سال قبل، به ما این‌طور می‌گفتند که هرچه در ژن نوشته شده همان انجام می‌شود و فعلاً امکان تغییرش وجود ندارد. ولی حالا یک مفهوم جدید در بحث ژنتیک از علم پزشکی مطرح شده که به آنها فاکتورهای اپی‌ژنتیک می‌گوییم. پس ما در اینجا دو فاکتور ژن و اپی‌ژن داریم؛ ژن آن دستورالعملی است که در سیستم کد ژنتیک ما نوشته شده است و اپی‌ژنتیک فاکتورهای اجتماعی-محیطی هستند که کمک به عمل‌کردن یا نکردن آن ژن می‌کنند. مثلاً در مورد اعتیاد گفتیم مسائل ژنتیکی خیلی دخیل است.

می‌دانم که فرصت کم است ولی اگر اجازه دهید من نتیجه مطالعه‌ای را خدمت شما بگویم؛ مطالعه‌ای صورت‌گرفته بر روی کودکانی که دولت آنها را در زمان تولد از پدر و مادرشان جدا کرده است، به‌خاطر اینکه درگیر اعتیاد بودند یا به هر صورت صلاحیت نگهداری از بچه‌ها را نداشتند و سپس آنها را به خانواده‌هایی دادند که با اعتیاد میانه‌ای نداشتند و در همان خانواده‌ها نیز بزرگ شدند. بعد از گذشت ۲۰ تا ۳۰ سال تیمی که بر روی این بچه‌ها مطالعه کرده بودند به این نتیجه رسیدند که ریسک اعتیاد بین بچه‌هایی که در خانواده سالم بزرگ شده بودند نسبت به بچه‌هایی که در خانواده معتاد خودشان بزرگ شدند کمتر است، درصورتی‌که هیچ‌وقت از درصد ریسک بچه‌هایی که در خانواده‌های غیرالکلی بزرگ شدند به همان اندازه کم نشده است. این تحقیق نشان می‌دهد که ژن همچنان مؤثر است ولی محیط و اجتماع روی نقش آن اثر می‌گذارد.

در ابتدای صحبتمان اشاره کردم که چهار فاکتور داریم:

اولی ژن و بیولوژیک بود و مورد دوم اجتماع و محیط بود؛ اگر بتوانیم جامعه سالمی درست کنیم که اکثر افرادش برای جامعه مفید باشند و در تصمیم‌گیری برای سرنوشت جمعی‌شان نقش داشته باشند، این جامعه، جامعه‌ای می‌شود که امید به افرادش تزریق می‌کند. ولی اگر کسی فکر کند هیچ نقشی در جامعه‌اش ندارد این موضوع باعث افزایش ریسک بیولوژیکی در وجود او می‌شود.

فاکتور دیگری که به آن اشاره کردیم شیوه زندگی بود؛ اگر من شیوه زندگی مناسبی داشته باشم که باعث تعالی در سلامت روح و جسمم باشد ریسک بیولوژیکی خودکشی را کمتر می‌کند. ولی اگر شیوه زندگی اشتباه باشد؛ یعنی در آن خشونت وجود داشته باشد، (ما می‌دانیم که خشونت جنسی و فیزیکی مخصوصاً در سال‌های ابتدای عمر ریسک افسردگی و خودکشی را افزایش می‌دهد)؛ درنتیجه همه اینها فاکتورهای اپی‌ژنتیک هستند که می‌توانند روی آن ریسکی که در زمان تولد با ما و در ژن ما هست تأثیر بگذارند و همچنین نشان می‌دهد ما وابسته نیستیم، اراده ما، کارهایی که انجام می‌دهیم و تأثیری که محیط و خانواده روی ما می‌گذارند، می‌تواند بر روی ریسک ابتلا به بیماری‌های روحی و روانی، اعتیاد و خودکشی مثمر ثمر باشد.

به امکان درمان مسائل ژنتیک در خودکشی اشاره داشتید حالا در انتهای گفتگو می‌خواهم به‌عنوان یک روانپزشک برایمان بگویید آیا اصولاً برای مقابله با خودکشی با هر انگیزه‌ای که باشد راه‌حل و درمان خاصی وجود دارد؟

عباس آزادیان: قطعاً راه‌حل وجود دارد؛ اگر علت اصلی خودکشی بیماری‌های روحی-روانی، اعتیاد یا انزوا از خانواده و جامعه باشد و ما بتوانیم در این عوامل تغییری ایجاد کنیم می‌توانیم به کاهش میزان خودکشی آن فرد کمک کنیم. در درجه اول با ایجاد امکانات برای افرادی که نیازهای خاص روحی روانی دارند، مثلاً درگیر افسردگی و مشکلات روحی دیگری هستند. اگر این افراد زودتر به کمک دسترسی پیدا کنند می‌توانیم آنها را درمان کنیم و ریسک خودکشی را در آنها کمتر کنیم.

اگر امکانات ترک اعتیاد را برای افراد مبتلا به اعتیاد فراهم کنیم می‌شود به کاهش ریسک خودکشی آنها کمک کرد. آموزش به‌کل جامعه و خانواده‌های افرادی که ممکن است ریسک خودکشی داشته باشند می‌تواند نقش بسیار زیادی در جلوگیری از خودکشی داشته باشد. اگر خانواده‌ها بدانند که بعضی از عوارض مثلاً انزوای بیش از اندازه، افسردگی یا تغییرات ناگهانی در خلق‌وخوی فرد ممکن است یک نشانه باشد، خیلی زودتر می‌توانند با پزشک یا روانپزشک فرد صحبت کنند و شاید ما بتوانیم با بستری کردن یا درمان دارویی فرد ریسک خودکشی را در او کمتر کنیم.

اگر سیستم پزشکی و درمانی بتواند امکانات رسیدگی به بحران را فراهم کند، مثلاً تلفن‌هایی باشد که ۲۴ ساعت شبانه‌روز در اختیار افرادی باشد که مثلاً احساساتی مثل ناامیدی را تجربه می‌کنند و نیاز به صحبت‌کردن با کسی دارند و آنها بتوانند با این شماره‌ها تماس بگیرند و مشکلشان را مطرح کنند ما می‌توانیم میزان ریسک خودکشی آنها را کاهش دهیم. 

همه این موارد فاکتورهایی هستند که می‌تواند کمک‌کننده باشد ولی از دید جامعه‌شناسی مهم‌ترین عامل این است که اجتماع به سمتی برود تا بتواند به زندگی انسان‌ها معنا ببخشد. مشکل بزرگی که من می‌بینم این است که خانواده‌ها معنا را مثلاً در یکی دو تا شغل خاص می‌بینند و نه حضور در زندگی اجتماعی. مثلاً رشته‌هایی مثل مهندس، وکیل یا پزشک معنای زندگی هستند و در غیر این صورت زندگی شما از دید آنها معنایی ندارد، درصورتی‌که این طرز تفکر عمیقاً اشتباه است.

همان‌طور که گفتم من به خیلی از مریض‌هایم می‌گویم که ترجیح می‌دهم دخترم منشی یک دکتر باشد ولی دست به خودکشی نزند، افسردگی نداشته باشد و زندگی راحتی داشته باشد تا اینکه بخواهد پزشک باشد و ریسک خودکشی‌اش ۱۵۰ درصد افزایش پیدا کند. البته اگر خودش دوست داشته باشد که بسیار عالی، اما اگر دوست ندارد و با فشار من و به خواست من به‌طرف پزشکی می‌رود اصلاً تصمیم درستی نیست.

دختری ۲۶ ساله پیش من آمد و همین که نشست شروع کرد به گریه کردن. پرسیدم: مشکل چیست چرا ناراحتی؟ و جواب داد من شغلم را دوست ندارم. او دختری بود که درس خوانده بود و مهندس شده بود، چون درسش خوب بود و معدل بسیار خوبی داشت، بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی یک شغل خوب پیدا کرده بود. او می‌گفت ۸۰ هزار دلار حقوق دارم و به من قول دادند که چون کارم خوب است حقوقم را افزایش بدهند. ولی من از وقتی درب خانه را می‌بندم تا زمانی که به محل کارم برسم داخل ماشین گریه می‌کنم. پرسیدم: اصلاً برای چه رفتی؟! در جواب گفت: به‌خاطر فشار پدر و مادرم؛ من دوست داشتم کار دیگری بکنم ولی آنها به من گفتند ما به‌خاطر تو به کانادا آمدیم که در اینجا درس بخوانی! آن‌وقت می‌خواهی طراح لباس شوی؟ و خلاصه او را به‌طرف مهندسی هدایت کردند.

دوره درمانش یک سال طول کشید و درنهایت پذیرفت که این شغل به دردش نمی‌خورد. در واقع می‌دانست ولی این انرژی و شجاعت را پیدا کرد تا آن شغل را رها کند. به سمت معلمی رفت، یک سال هم اضافه خواند و معلم شد و حالا ۱۵ سال است که به‌عنوان معلم کار می‌کند و از شغلش راضی است و از اینکه سر این کار می‌رود خوشحال است.

اینها فاکتورهای اجتماعی است که باید در نظر گرفته شود، ولی همان‌طور که خودت در مستندی که سال‌ها پیش ساختی به نام بازمانده‌ای از ماگادان و از ویکتور فرانکل نقل‌قول کردی اگر خانواده و جامعه بتوانند به زندگی فرد معنا ببخشند می‌توانیم در حد قابل‌توجهی جلوی خودکشی را بگیریم.

آقای دکتر آزادیان، با توجه به محدویت مطلب در مجله هفته و اینکه ناگزیر به گفت‌وگویی کوتاه‌تر شدیم  از حضور شما در این گفت‌وگو و صحبت‌های مفید و ارزنده‌ای که داشتید کمال تشکر را دارم و امیدوارم در فرصت‌های دیگری هم در خدمت شما باشیم با موضوعی که در حیطه دانش شما و در ارتباط با سینما و برای مخاطبان هفته مفید باشد.

عباس آزادیان: من هم بابت فرصتی که فراهم کردید از شما سپاسگزارم؛ چراکه مسئله خودکشی مسئله بسیار مهمی است و واقعاً قدردانی می‌کنم که این فرصت را به من دادید تا در راستای این موضوع همراه شما و مخاطبانتان باشم.

 

 

 

برچسب ها:

ارسال نظرات