رها سمیعیپور|
الهام فتاپور نقاش و تصویرگر ایرانی ساکن تورنتو است. او در تهران متولد شده و اقتصاد خوانده است. الهام بعد از مهاجرت به کانادا علایق خود را دنبال میکند و با تلاش بسیار و سپری کردن یک دوره دو ساله در کالج و همچنین شرکت در نمایشگاههای متعدد، در مقطع کارشناسی ارشد هنر دانشگاه یورک فارغالتحصیل میشود.
مجموعه آثار او با عنوان «داستان من» درباره داستان مهاجرتش به کانادا و «فرسایش» درباره کودکانی است که قربانی ناعدالتیهای زندگی شدهاند. او میگوید، استقبال جامعه ایرانیان کانادا از مهاجران هنرمند غیرقابل توصیف است. سازمانها و گروههای حمایتکنندهای در کانادا وجود دارند و تخصصشان این است که به هنرمندان تازهوارد کانادا کمک کنند، تا آنها بتوانند در نمایشگاههای مختلف هنری و محلی شناخته شوند. این حمایتها واقعاً من را تحتتأثیر قرار داد.
با این هنرمند جوان درباره زندگی و مهاجرتش به کانادا، آثار و نمایشگاهی که بهزودی برگزار خواهد کرد، به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
الهام فتاپور عزیز کمی درباره خودتان برای مخاطبان هفته بگویید اینکه از چه سالی به کانادا مهاجرت کردید و چرا این کشور را انتخاب کردید؟
الهام فتاپور: حدود ۱۰ سال پیش و به همراه خانواده به تورنتو کانادا مهاجرت کردم. قبل از مهاجرت به کانادا در مقطع کارشناسی رشته اقتصاد تحصیل کردم و بعد از اقامت هم در همین رشته به ادامه تحصیل پرداختم. پس از یک سال تصمیم گرفتم رشتهام را تغییر دهم و هنر بخوانم اما این تصمیم ۱۰ سال طول کشید چراکه نمیتوانستم بلافاصله بعد از لیسانسم که مرتبط با رشته هنر نبود، وارد این رشته شوم. اوایل هنوز مطمئن نبودم که میتوانم در دانشگاه، رشته هنر را دنبال کنم بنابراین دوره دو ساله تصویرسازی را در کالج گذراندم. در این میان مورد تشویق استادانم قرار گرفتم و اعتمادبهنفس پیدا کردم که فوقلیسانس رشته هنر را در دانشگاه بخوانم. بعد از اینکه در زبان انگلیسی هم پیشرفت کردم، تصمیم گرفتم هنر را بهصورت حرفهای و در مقاطع تحصیلی بالاتری دنبال کنم. مدتی را در گالری بهعنوان دستیار کار کردم و همزمان نقاشی هم میکردم. چون برای ثبتنام در رشته غیرمرتبط کارشناسی ارشد در دانشگاههای کانادا، نیاز به یک رزومه حرفهای مرتبط داریم؛ بنابراین حدود دو سال نقاشی کردم، رزومه خوبی به دست آوردم و در نمایشگاههای کوچک در تورنتو شرکت کردم. چند سال بعد هم در مقطع فوقلیسانس هنر در دانشگاه یورک اپلای کردم و قبول شدم و دو سال در این دانشگاه، هنر خواندم.
با توجه به اینکه ۱۰ سال است به کانادا مهاجرت کردید و در تورنتو هم زندگی میکنید، به نظر شما فضای تورنتو برای مهاجران چگونه است؟ شما چقدر با جامعه ایرانیان کانادا ارتباط دارید؟
الهام فتاپور: مهاجران در کانادا احساس غریبگی نمیکنند و اگر کسی قصد برقراری ارتباط با جامعه ایرانیان کانادا داشته باشد راههای بسیار زیادی وجود دارد، بهخصوص در دانشگاهها، دانشجویان ایرانی بهراحتی میتوانند با ایرانیان کانادا ارتباط بگیرند چراکه در تورنتو تعداد مهاجران ایرانی بسیار زیاد است.
استقبال جامعه ایرانیان کانادا از مهاجران هنرمند چگونه است؟ فکر میکنید چقدر فضا برایشان فراهم است؟
الهام فتاپور: استقبال جامعه ایرانیان کانادا از مهاجران عالی است. من اوایل مهاجرتم چون رشته تحصیلیام هنر نبود، اطلاعاتی در مورد شرایط هنرمندان تازهوارد کانادا نداشتم اما اکنون که در این رشته کار میکنم، میبینم که چقدر تعداد گروهها و سازمانهای حمایتکننده زیاد است. آنها تخصصشان معرفی هنرمندانی است که تازه به کانادا مهاجرت میکنند. حتی به هنرمندان کمک میکنند که چگونه گزارش کار بنویسند و در نمایشگاههای مختلف هنری و محلی شناخته شوند. تا جایی که سایتهایی با نام RBC Newcomer Arts Award و همچنین Newcomer and Refugee Artist Mentorship grant برای هنرمندان تازهوارد و پناهندهها منتور پیدا میکنند و مبلغی را به هنرمند و منتور یا معلم پرداخت میکنند که این افراد پروژهشان را قدمبهقدم با هم پیش ببرند. این موضوع واقعاً من را تحتتأثیر قرار داد که چقدر این حمایتها مؤثر است اما متأسفانه من در زمان ورودم از این موضوع بیاطلاع بودم اما این مجموعهها را به هنرمندان جدید یا شاگردانم که زیر هفت سال است در کانادا اقامت دارند، معرفی میکنم تا بتوانند از این مزیتها استفاده کنند.
موضوع یکی از مجموعه آثار شما با نام «داستان من» نیز در مورد مهاجرت است و به گفته خودتان این آثار برگرفته از زندگینامه شما بعد از اقامت در کاناداست، چرا مجموعهای از آثارتان را به این موضوع اختصاص دادید؟
الهام فتاپور: به عقیده من، هنر یک مسأله شخصی است و نیازی هم نیست که حتماً کارهای یک نقاش یا یک هنرمند در مورد خودش باشد اما مجموعه آثار «داستان من» در مورد تجربیاتم از مهاجرت است. من اگر در کلمات نتوانم منظورم را بیان کنم در طرحها و نقاشیهایم احساساتم را بیان میکنم. بالاخره مهاجرت موضوع آسانی نیست، بهخصوص اگر این تجربه در سنین بالاتر اتفاق افتاده باشد. من در ۲۵ سالگی به کانادا مهاجرت کردم و زمان زیادی از زندگیام در کشور دیگری شکل گرفته بود. در چند سال اولی که به تورنتو مهاجرت کردم، فراز و فرودهای بسیاری داشتم و این مسائل را به صورت تصویرسازی و در ابعاد بزرگ نقاشی کردم. مجموعه آثار «داستان من» در ابعاد یک انسان واقعی است، گویا یک آینه تمامقد روبرویم قرار گرفته است.
بازخورد و واکنش ایرانیان کانادا نسبت به آثار مهاجرت شما چگونه بود؟ آیا با آثار شما همذاتپنداری میکردند؟ از داستانهای آنها هم ایده گرفتید؟
الهام فتاپور: همانطور که ذکر کردم، مجموعه «داستان من» به طور کامل در مورد زندگی شخصی خودم بود اما این را میدانم بسیاری از داستانهایم مشابه ایرانیان دیگری بود که به کانادا مهاجرت کرده بودند چراکه وقتی در مورد یکی از آثارم با مخاطبانم صحبت میکردم که مثلاً دلیل اینکه این طرح را نقاشی کردم چیست، آنها میگفتند ما هم همین حس را تجربه کردیم. مثلاً یکی از بازدیدکنندگان میگفت من هم اوایل مهاجرتم فکر میکردم لبه پرتگاه هستم و در حال سقوطم یا فرد دیگری هم با دیگر طرحم حس مشابهی با من داشت. خب اکثر ما ایرانیان یک سانسور درونی داریم که همه چیز را بازگو نمیکنیم، شاید به قضاوت دیگران فکر میکنیم اما وقتی احساسات خود را به تصویر میکشیم، عدهای اعتماد میکنند و برای مثال میگویند من هم این حس شکنندگی و منزوی بودن را تجربه کردهام، به نظر من این حس مشترک، اعتماد و همبستگی ایجاد میکند.
شما مجموعه آثار دیگری نیز با نام «فرسایش» دارید، چطور شد در این مجموعه آثار خود روی کودکان جنگ و سیاست یا به قول خودتان کودکانی که قربانی این بیعدالتیها شدند، متمرکز شدید؟
الهام فتاپور: موضوع کودکانی که قربانی جنگ و سیاست شدند، موضوع بسیار تأثیرگذاری است و همانطور که میدانید بیپناهترین موجودات، کودکان هستند. من بعد از اینکه با مفهومی به نام Abject Art آشنا شدم که نازیباییهای بدن انسان را نشان میدهد، متوجه شدم چهرههایی را که من نقاشی میکنم لزوماً نباید چهرههای زیبایی باشند و باید واقعیت را نقاشی کنم که ممکن است این تصاویر ناراحتکننده و شکننده هم باشند اما این به آن معنی نیست که تصاویر من کاملاً Abject Art هستند. همانطور که گفتم، یکی از اهداف من در کارم نشاندادن واقعیت است و همیشه قرار نیست قشنگیها را نشان دهم و خیلی از واقعیتها زشت است. من در ابتدا چهره چند زن قربانی اسیدپاشی را نقاشی کردم، بعد تصاویری از کودکان ۸-۷ سالهای را دیدم که قربانی آتشسوزی در مدرسهای در روستای شینآباد ایران شده بودند. عکسهای کودکی آنها و عکسهای اکنون آنها که حدود ۲۰ سال دارند در اینترنت وجود داشت. این موضوع که زندگی و آینده این کودکان تحتتأثیر این حادثه قرار گرفته است و بعد از سالها فراموش شدند من را تحتتأثیر قرار داد. قصد نداشتم در آثارم صورت سوخته این کودکان را نقاشی کنم و از تصاویر کودکان واقعی استفاده کردم. در فرایند نقاشی نیز با محلول رنگ روغن آنها را محو کردم و اینگونه حسم را از فرسایش تدریجی القا کردم؛ بنابراین وقتی این ۵۰ پرتره را نصب میکردم، تصاویر بیشترشان پاک شده بود و تصاویری خالی بود، گویا وجود داشتند و دیگر نیستند. لزوماً نمیخواستم آثارم درباره کودکان جنگ باشد و بیشتر درباره کودکانی بود که آنگونه که حقشان بود زندگی نکردند و بهمرور زمان فراموش شدند.
به جز آثار کودکان که بهصورت محو و کمرنگ به نمایش گذاشتید، در برخی آثارتان که زندگی پناهندگان را به تصویر کشیدید هم این محو بودن و بیرنگی دیده میشود، دلیل اینکه زندگی آنها را محو نشان دادید، چه بود؟
الهام فتاپور: نمیتوانم بگویم زندگی پناهندهها را محو و بیرنگ دیدم، درحالیکه زندگی آنها پر از رنگ است. باز هم اینجا موضوع پناهندگان مانند کودکان فراموش شده است که حقشان هست که زندگی بهتری داشته باشند. نمیخواهم کلیگویی کنم چراکه پناهندگی اتفاق اشتباهی نیست و خیلی از پناهندهها خوشحال هستند. بسیاری از پناهندهها برای زندگی بهتر مهاجرت میکنند اما تعدادی از پناهندهها هم به جایی که تصور کردند، نمیرسند و تا پایان عمرشان را در کمپها و مرزها سپری میکنند. این تصاویر تکرنگ و محو درباره آن دسته از افرادی است که حقشان است زندگی دلخواهی داشته باشند اما این اتفاق را تجربه نکردند و کمکم فراموش شدند.
در مورد کارهای آیندهتان بگویید؟ آیا در حال حاضر اثر جدیدی دارید؟ برنامه شما بعد از گذار از همهگیری کووید چیست؟
الهام فتاپور: اخیراً به کارهای ویدئو آرت و پرفورمنس علاقهمند شدم و در حال حاضر دارم روی آثار جدیدم کار میکنم. چراکه بهتازگی فکر میکنم کار نقاشی محدودم کرده است و نیاز به کارهای سهبعدی دارم. من از کار دوبعدی نقاشی آغاز به کار کردم و کارهایم به تصویرسازی رسید اما در آثار بعدیام به سمت کارهای سهبعدی و اجرایی روی آوردم. بهجای آنکه این بار خودم را نقاشی کنم، حسی که دارم را با انجامدادن عملی نشان میدهم، مانند اینکه یک تصویر بزرگ را در یک دریاچه شن و نمک طراحی کنم. این تصاویر هم حس فرسایش را دارند که بهمرور زمان از بین میرود و با این طرح و در آن لحظه ارتباط خودم را به زمین و تعلقاتم نشان دهم.
آیا در فکر برگزاری نمایشگاه جدیدی هستید؟
الهام فتاپور: اخیراً روی یک مجموعه جدید با نام Home made satellite dishes متمرکز شدم که فکر میکنم به فارسی میتوان آن را «دیشهای ماهوارهای خانگی» معنی کرد. به زبان انگلیسی dish هم به معنی ظرف غذا و هم به معنی دیشهای ماهواره است که من از این دوگانگی استفاده کردم که به معنای مفهوم سانسور کردن و ارتباط است که احتمالاً بهزودی نمایشگاهی برگزار خواهم کرد.
الهام فتاپور عزیز از شما سپاسگزاریم.
ارسال نظرات