تأثیرگذار به خاطر آنکه هیچکس نمیتواند در برابر شهامت و شجاعت فوقالعاده این زنان که برای به چالش کشیدن و مقابله با یکی از وحشیترین و عقبماندهترین رژیمهای حاکم بر روی کره زمین تنها سلاحشان شعار آزادی و سرود زندگی است، بیتفاوت بماند.
به گزارش هفته به نقل از ژورنال دو مونریال، آنگاه که نیروهای مسلح و شبه نظامی اقدام به تیراندازی به جمعیت زنان معترض میکنند، چه میشود؟ سرنوشت این زنان و مردان که میگویند چیزی برای از دست دادن ندارند، چه خواهد شد؟ خیزش اعتراضی آنها چقدر دوام خواهد آورد؟
اما آشفته کننده از این بابت که تصاویر اعتراض و سرکوب زنان ایرانی در خیابانهای این کشور همانند یک آینه، بازتابی نامطلوب از غرب را برای ما ارسال میکند.
درست در شرایطی که زنان ایرانی برای دور انداختن حجاب اجباری از جان خود میگذرند، شرکتها و مؤسسات بزرگ مد ما آن را تبلیغ میکنند.
درست در شرایطی که زنان ایرانی برای دفاع از حقوق اولیه خود میجنگند، از خود میپرسیم که آیا نباید نوشتار فراگیر را رواج دهیم و جا بیندازیم (تلاش برای تغییر ذهنیت در جهت برابری جنسیتی در نوشتار. در زبان فرانسوی قاعده دستوری این است که در یک گروه افراد، همواره مذکر غالب است و قواعد زبانی بر همین اساس اعمال میشود اما نوشتار فراگیر تلاش میکند مؤنث را در جایگاهی برابر با مذکر قرار دهد)، آیا باید لباسهای سکسی پرستاران را کنار بگذاریم، به درگ کوئینها اجازه دهیم در کتابخانههای عمومی داستان بخوانند، مردان را از باز کردن پاهای خود در متروها منع کنیم و به مردان بیولوژیکی که خود را زن میدانند، اجازه دهیم در مسابقات ورزشی زنان شرکت کنند.
در روزگاری که زنان ایرانی با جسارتی مثالزدنی جان خود را به خطر میاندازند تا بتوانند آزادانه زندگی کنند، ما در اینجا برخی انیمیشنها را میسوزانیم، برخی کنفرانسها را لغو میکنیم، برخی هنرمندان را سانسور میکنیم، مانع از سخنرانی برخی روشنفکران میشویم، کمپینهای تحریم برخی نمایشنامهها را سازماندهی میکنیم، برخی معلمان شایسته و مجرب را به بازنشستگی پیش از موعد سوق دهیم و مزایا و فواید سانسور را ستایش میکنیم!
مخلص کلام اینکه، درست در شرایطی که زنان ایرانی آرزوی زندگی در کشوری مانند کشور ما را دارند، آنهایی که در غرب خود را «نگهبان بیدار اخلاقیات» میدانند به شیوهها و روشهای کشورهایی حسادت میکنند که حتی بویی از دمکراسی نبردهاند!
فکرش را بکنید چقدر شرمآور و آشفته کننده است که درست در زمانی که زنان ایرانی با چنگ و دندان با اسلامگرایی مبارزه میکنند، ناشران کبکی رغبتی به انتشار تازهترین اثر جمیله بن حبیب از خود نشان نمیدهند و حتی برخی از کتابفروشیها از فروش این اثر خودداری میکنند!
این نویسنده و فعال مدنی در اثر خود تحت عنوان «اسلامستیزی» تجربیات مسلمانان لائیک را در بلژیک تعریف میکند. او در کتاب خود مینویسد اسلامگرایی به شکلی خزنده و بیسروصدا در حال چنبره زدن بر جهان غرب است و شکنندگی دموکراسیهای ما را آشکار میکند، دموکراسیهایی که اغلب در بیتفاوتی و گاهی با همدستی برخی حوزههای نفوذ در حال فروپاشی هستند. اما در مواجهه با این پدیده، ترس همچنان بر افکار و اعمال ما حاکم است و آن را هدایت میکند. ترس از صدمه دیدن، ترس از شوکه کردن، ترس از انگ خوردن، ترس از اینکه نژادپرست یا اسلامستیز خوانده شوید. استراتژی مبتنی بر ترس از قربانی شدن که البته به نام رعایت و احترام به دیگران به کار گرفته میشود، در حال به زنجیر کشیدن آزادیهای ماست.
ما در عرصه فرهنگی در مسیر خودتخریبی قدم برمیداریم و درست به همین دلیل بود که جمیله بن حبیب با قلبی آکنده از اندوه کبک را ترک کرد و راهی اروپا شد.
در اینباره بیشتر بخوانید:
|
ارسال نظرات