چرا برخی هنوز از جمهوری اسلامی طرفداری می‌کنند؟

پرونده: تریبون آزاد هفته: خیزش مردمی ایران، آینده کشور از دیدگاه‌های متفاوت

چرا برخی هنوز از جمهوری اسلامی طرفداری می‌کنند؟

عملکرد جمهوری اسلامی در بسیاری از حوزه‌ها از حقوق بشر گرفته تا اقتصاد، از مدیریت محیط زیست تا آزادی‌های فردی، از سیاست خارجی تا حقوق اقلیت‌ها و تقریباً در هر جنبه قابل‌تصور آن‌قدر منفی و ناکارآمد بوده که به نظر می‌رسد بهبود آن‌ها نه از طریق اصلاح، بلکه تنها از طریق جایگزینی آن با یک حکومت کارآمد قابل انجام است.

بابک فرزامی - مونترال

این دیدگاه حداقل نظر اکثریت مخالفان جمهوری اسلامی، ازجمله اکثر کسانی است که سابقاً به امکان اصلاح ساختاری جمهوری اسلامی اعتقاد داشته‌اند (ازجمله نگارنده). اما به نظر می‌رسد هنوز هستند گروه‌هایی در داخل یا خارج از ایران که از این نظام حمایت می‌کنند. دلیل این امر چیست؟ به بیان دیگر، عملکرد جمهوری اسلامی باید چقدر بدتر باشد، بیشتر جنایت کند و هم‌زمان جلوی هرگونه اصلاح مدنی را بگیرد تا موافقان فعلی آن نیز به عبور از جمهوری اسلامی تن در دهند؟

آمار دقیقی از کسانی که هنوز طرفدار جمهوری اسلامی هستند در دست نیست. اول اینکه جمهوری اسلامی نه‌تنها جلوی هرگونه بررسی و نظرسنجی بی‌طرفانه‌ای را می‌گیرد، بلکه تمام تلاش خود را برای غبارآلود نگه‌داشتن فضای خبری به کار می‌گیرد. دلیل دوم وجود کسانی است که با وجود ابراز مخالفت شفاهی در جمع‌های خصوصی و خانوادگی، در هنگامه عمل، سکوت اختیار کرده و حتی تلاش می‌کنند هر حرکت اصلاحی، انتقادی، انقلابی را بی‌فایده یا نادرست نشان دهند. این گروه که عمدتاً نگهداران عرف و سنت در جامعه هستند با وجود مخالفت با جمهوری اسلامی، اراده‌ای هم برای تغییر آن ندارند. این دو گروه باقیمانده پشتوانه اجتماعی جمهوری اسلامی را تشکلی می‌دهند.

بر اساس این دو مورد، نمی‌توان حتی با تقریب نزدیک مشخص کرد که چه تعدادی از جمعیت ایران طرفدار جمهوری اسلامی هستند. آمار پراکنده‌ای اینجا و آنجا بخش اول را بین ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت ایران می‌دانند. اگر آمار رسمی شرکت‌کنندگان در آخرین انتخابات ریاست جمهوری را هم در نظر بگیریم (صرفاً برای داشتن یک ایده)، ۴۸.۸٪ واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردندِ که از این میزان، ۱۳٪ آرای باطله بوده. بنابراین، می‌توان گفت که بر اساس اعلام خود جمهوری اسلامی جمع دو گروه حداکثر حدود ۳۵٪ جمعیت ایران است. البته می‌توان انتظار داشت که با توجه به تلاش جمهوری اسلامی برای بالا نشان دادن آمار مشارکت و مقبولیت خود، مقدار واقعی به‌مراتب کمتر از این باشد.

اما چه چیزی باعث می‌شود این گروه‌ها همچنان به انقلاب اسلامی وفادار باقی بمانند یا حداقل از براندازی آن بیمناک باشند؟

در ابتدا نگاهی به ترکیب این گروه‌ها بیاندازیم:

الف) اعضای حلقه مرکزی سیاسی و خانواده‌هایشان شامل رهبر، بیت رهبری، ائمه جمعه و بخش‌های بزرگی از حوزه‌های علمیه، اعضای دولت، قوه قضائیه، مجلس و سران سپاه پاسداران. این گروه به مسبب وضعیت فعلی کشور و ذینفعان وجود جمهوری اسلامی هستند، در ایجاد نظام سرکوب و تبعیض نقش اصلی دارند و موارد نوشته‌شده در ادامه این یادداشت در مورد آن‌ها نیست.

ب) نیروهای کادرهای امنیتی و انتظامی شامل اعضای رسمی نیروی انتظامی، گارد ضد شورش و احیاناً نیروهای کمکی سپاه، اعضای بسیج، اعضای سازمان‌های اطلاعاتی (لباس شخصی‌ها). البته که در این گروه‌ها هم احتمالاً افراد مخالف یا ناراضی وجود دارد، اما به دلیل ساختار سازمانی و کنترل‌های شدید و گزینش افراد به‌اصطلاح «خودی»، احتمال حضور و تعداد آن‌ها منطقاً پایین است.

ج) بخشی از مردم، خصوصاً قشر مذهبی-سنتی که موافق جمهوری اسلامی هستند و روایت جمهوری اسلامی از وقایع را می‌پذیرند. این گروه ممکن است نقدهایی به سیستم داشته باشند، اما آن نقدها و راه‌حل‌ها هم مطابق نظر حکومتی است. برخی هم در ظاهر مخالف جمهوری اسلامی هستند اما تصور می‌کنند تغییراتی از جنس انقلاب، آینده بدتر و یا دست کم نامعلومی را به دنبال خواهد داشت (درواقع بخشی از روایت جمهوری اسلامی از وقایع را می‌پذیرند). این گروه طیف‌های مختلف و بالتبع دغدغه‌های متفاوتی نیز دارند، ازجمله ترس از تجزیه ایران (دغدغه‌های ناسیونالیستی)، از دست رفتن مذهب و بی‌دین شدن مردم (دغدغه‌های دینی)، از دست رفتن برتری مردان (دغدغه‌های مردسالارانه) و در ساده‌ترین شکل هم، ترس از هر نوع تغییر.

روایتی که جمهوری اسلامی توانسته همراهان باقیمانده خود را از طریق آن همراه نگه دارد چند محور دارد:

۱- دشمن

کلمه موردعلاقه علی خامنه‌ای. روایت او و رژیم تحت امرش این است که جمهوری اسلامی به‌عنوان نماینده و مدافع ملت‌های ستم دیده در مقابل نظام سلطه به سرکردگی آمریکا ایستاده است و تمامی مشکلات کشور به دلیل توطئه‌های آمریکا (دشمن) و عوامل او شامل اسرائیل، کشورهای غربی، کشورهای عربی و کلا هر کشوری که در هر موردی با جمهوری اسلامی مخالف است، به وجود می‌آیند. این روایتی تکراری در همه حکومت‌های توتالیتر است و همواره دستمایه سرکوب اعتراضات، تحدید آزادی بیان و سانسور می‌شود.

۲- حفظ اسلام

دومین محور، حفظ اسلام است. در این روایت، جمهوری اسلامی آخرین سنگر حفظ اسلام و جلوگیری از دین‌گریزی، دین‌ستیزی و ولنگاری جنسی است و در صورت سقوط آن، مخالفان منحرف مست لامذهب مساجد را خراب کرده و همه زنان را مجبور به کشف حجاب کرده و ایمان خلق را بر باد خواهند داد.

۳- نبرد حق و باطل

این محور به‌خصوص در مورد نیروهای امنیتی و بسیج کاربرد بیشتری دارد. القای اینکه شما همواره در جنگ بین خیر و شر یا امام حسین و یزید هستید. در هیئت‌های مذهبی، مراسم ماه محرم، زیارت عاشورا و دیگر مراسم مشابه این نیروها توسط مداحان برانگیخته و سرشار از نفرت و کینه می‌شوند. این کینه خود را در سرکوب وحشیانه معترضان نشان می‌دهد. میزان خشونتی که در بعضی از فیلم‌های گرفته‌شده از سرکوبگران دیده می‌شود بیش از آن است که بتوان آن را با مشوق‌های مالی توجیه کرد. انسان در شرایط عادی، حتی در شرایط انجام‌وظیفه برای حفظ امنیت، قادر به اعمال چنین خشونتی علیه همنوع خود نیست.

پذیرش این روایت‌ها منوط به دو شرط است. اول اینکه این روایت‌ها دائماً تکرار شوند و دوم اینکه این افراد در معرض اخبار واقعی قرار نگیرند، یا اینکه اخبار واقعی را دروغ بپندارند. وقتی این روایت‌ها از سوی افراد پذیرفته شد، کنترل آن‌ها آسان می‌شود و به ابزار حکومت تبدیل می‌شوند. این افراد اخبار رسانه‌های مستقل را بخشی از برنامه دشمن برای نفوذ و فریب می‌بینند و آن را باور نخواند کرد. آن‌ها مخالفان را «نیروی دشمن»، «نفوذی» یا در بهترین حالت «فریب‌خورده» قلمداد می‌کنند و به همین دلیل ایجاد دیالوگ منطقی با آنان بسیار مشکل، اگر نگوییم غیرممکن، می‌شود.

تریبون آزاد «هفته» راه‌اندزی شد

خیزش مردم ایران،آینده کشور و دیدگاه‌های شما

بدون سانسور

در این شماره:

تریبون آزاد هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این بخش قوانین کانادا و همچنین اساسنامه‌ای است که برای این بخش تدوین و اعلام شده است.

چرا همراهی این گروه‌ها با اکثریت تحول‌خواه مهم است؟

اول اینکه اگر ما در مسیر دموکراسی گام برمی‌داریم، باید حق اقلیت‌ها نیز در مشارکت در تعیین سرنوشت خویش را به رسمیت بشناسیم. حتی در کمترین تقریب‌ها، گروه موافقان فعلی جمهوری اسلامی حداقل ۱۰٪ جامعه یعنی حدود هشت و نیم میلیون نفر (تقریباً معادل جمعیت کبک) هستند که یک اقلیت قابل‌توجه به‌حساب می‌آید. ایران بعد از انقلاب ۵۷ ابتدا به دلیل اعدام‌ها و تسویه‌حساب‌های انقلابی، سپس جنگ و بعد از آن به دلیل تداوم مدیریت غلط و رویه حذفی بخش زیادی از پتانسیل نیروی انسانی خود را از دست داده و در مواردی هم پسرفت داشته است. جبران بیش از ۴ دهه عقب‌ماندگی نیازمند استفاده از حداکثر ظرفیت اجتماعی و نیروی انسانی کشور است. این «حداکثر»، شامل آن ۱۰-۱۵٪ هم می‌شود.

دوم، این گروه به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم به استمرار جمهوری اسلامی کمک می‌کنند. این نیروی کمکی هر چه سریع‌تر و وسیع‌تر از جمهوری اسلامی جداشده و به بدنه معترضان بپیوندند زمان و میزان سرکوب کاهش‌یافته و خون‌های کمتری توسط جمهوری اسلامی ریخته می‌شوند. ضمن اینکه هرچقدر عمر جمهوری اسلامی کمتر باشد، آسیب آن به ایران نیز کمتر بوده و زمان بازسازی زودتر فرامی‌رسد.

بزرگ‌ترین و مؤثرترین راه تغییر دیدگاه و نظر موافقان جمهوری اسلامی روبرو شدن آنان با حقیقت است. به‌محض اینکه شخص با حقیقت روبرو می‌شود، از طریق شکست دیوار جعلی روایت حکومتی، تحول درونی و تغییر آرا و رفتار شخص هم آغاز می‌شود. آنچه از ما برمی‌آید کمک به انتشار حقایق است، به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی است. انتشار اخبار مستند در خصوص اتفاقات، ارائه تصویر واقعی و قابل‌درک از آینده مطلوب، دموکراسی و آزادی ابراز عقیده و تعیین سبک زندگی در کنار نشان دادن تناقض‌ها در اخبار و روایت‌های رسمی حکومت برخی کارهاست که می‌تواند به این روند سرعت بخشد. البته که با وجود انحصار خبری در ایران و سانسور مطبوعات، روند اطلاع‌رسانی به‌سختی ممکن است، اما با تداوم و تکرار می‌توان به حصول نتیجه امیدوار بود. البته جمهوری اسلامی هم با ارائه اخبار متناقض و اصرار بر ارائه دروغ بعد از دروغ، به اعتبارزدایی خود کمک می‌کند.

دومین راه مؤثر، بر هم زدن روایت «ما در برابر آن‌ها» ی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی آگاهانه به این دوگانه ذهنی دامن میزند تا صحنه نبرد حق و باطل را دائماً بازآفرینی کند. ما می‌توانیم و باید نشان دهیم که این دوگانه جعلی است و چه با معیارهای حقوق بشری و چه حتی با معیارهای مذهبی از خیر و شر، این جمهوری اسلامی است که در سوی نادرست قرار دارد و خصم مشترک همه ما است. «ما و آن‌ها» بیش از آنکه تصور می‌کنیم نقاط مشترک، سلایق مشترک و دردهای مشترک داریم. اکثریت طرفداران جمهوری اسلامی هم مثل سایرین در فشار تورم خردکننده قرار دارند. آن‌ها هم همان هوای آلوده‌ای را تنفس می‌کنند که مخالفان. موضوع تنها حجاب نیست. زنان اصولگرا هم همانقدر (اگر نه بیشتر) نابرابری را تحمل می‌کنند که زنان آزادی‌خواه. آزادی خواهان باید روی این اشتراک‌ها تأکید کنند. عدم استفاده از ادبیات توهین‌آمیز و تحقیرکننده هم می‌تواند امکان ایجاد دیالوگ و نتیجتاً میزان پذیرش طرف مقابل را افزایش دهد. به امید ایران آباد و ایرانی آزاد / ۲۵ اکتبر ۲۰۲۲

درباره نویسنده

بابک فرزامی، متولد ۱۳۵۶ تهران و کارشناس ارشد مهندسی صنایع است. او در سال ۲۰۱ ۶ به کانادا و شهر مونترال مهاجرت کرد. پیش از مهاجرت در ایران در اعتراضات جنبش سبز شرکت داشته و به گفته ی خودش به دنبال استقرار دموکراسی در ایران است.

 

ارسال نظرات