اعترافات یک زن قاچاقچی اسلحه

نائومی چگونه مرگ را به زادگاهش قاچاق می‌کرد

زن مونترالی، چهره کلیدی باند قاچاق اسلحه به کانادا بود

نائومی چگونه مرگ را به زادگاهش قاچاق می‌کرد
در این عکس نائومی هاینز، پس از آزادی‌اش از زندان در فوریه‌ی ۲۰۲۴ – ساعت را از فروشگاه زندان خریده. می‌گوید می‌خواهد این ساعت یادآور زمانی باشد که از دست داده است.

نائومی هاینز، زاده‌ی مونترال، سال‌ها در آمریکا زندگی کرد و با قاچاق اسلحه از مرز، زادگاهش را با «ویرانی» روبه‌رو ساخت؛ واژه‌ای که خود امروز برای توصیف گذشته‌اش به کار می‌برد. او می‌گوید: «فقط به پول فکر می‌کردم، به قبض‌ها و بچه‌هام. اصلاً به آدم‌هایی که آسیب می‌بینن فکر نمی‌کردم.»

 

نائومی هاینز، اندکی پس از آزادی‌اش از زندان در فوریه‌ی ۲۰۲۴، ساعتی ساده به دست داشت؛ همان ساعتی که در فروشگاه زندان خریده بود تا یادآور زمان از‌دست‌رفته‌اش باشد. او حالا در فورت لادردیل، فلوریدا، برای نخستین بار پس از پنج سال روز مادر را کنار پسرش می‌گذراند، اما بهایی سنگین برای رسیدن به این لحظه پرداخته است.

 

نائومی هاینز، زاده‌ی مونترال، سال‌ها در آمریکا زندگی کرد و با قاچاق اسلحه از مرز، زادگاهش را با «ویرانی» روبه‌رو ساخت؛ واژه‌ای که خود امروز برای توصیف گذشته‌اش به کار می‌برد. او می‌گوید: «فقط به پول فکر می‌کردم، به قبض‌ها و بچه‌هام. اصلاً به آدم‌هایی که آسیب می‌بینن فکر نمی‌کردم.»

 

برای مدتی، هاینز یکی از چهره‌های کلیدی در شبکه‌ی پیچیده‌ی قاچاق سلاح از آمریکا به کانادا بود — شبکه‌ای که پلیس می‌گوید هزاران قبضه اسلحه در سال از آن مسیر وارد کشور می‌شوند.

 

قاچاق اسلحه و  قوانین خاصِ آن

او در مصاحبه با CBC، پس از آزادی از زندان، درباره‌ی قواعد دنیای زیرزمینی‌اش می‌گوید.

 

اولین قانون: در هر خودرو فقط یک نفر. «وقتی دو نفر هستن، داستان‌ها با هم نمی‌خونه و اون‌جاست که مأمورا می‌فهمن دروغی در کاره.»

 

دومین قانون: مخفی‌کاری هوشمندانه. او بارها محموله‌ها را در صندوق عقب، زیر صندلی‌ها یا حتی درون باک بنزین خودرو پنهان می‌کرد — در کیسه‌های خلاکشیده و سه‌لایه.

 

سومین قانون: انتخاب راننده‌های غیرمشکوک. «خودم زیاد متوقف می‌شدم، پس سفیدپوست‌ها رو استخدام کردم — مخصوصاً زن‌ها. هیچ‌وقت جلوی اون‌ها رو نمی‌گرفتن.»

 

او خودش مستقیماً اسلحه حمل نمی‌کرد، بلکه شبکه‌ای از رانندگان داشت — تا روزی که یکی از آن‌ها گیر افتاد.

 

از فروش سیگار قاچاق تا دانشگاه و  قاچاق اسلحه

هاینز در محله‌ای سخت در مونترال بزرگ شد. پدرش ابتدا فروشنده‌ی کراک بود و سپس مصرف‌کننده شد. خواهرش به جرم فروش اکستازی زندانی شد و برادرش، طبق گزارش‌ها، رهبری یک باند خیابانی را برعهده داشت.

او از کودکی دنبال دردسر بود، از دله دزدی تا فروش سیگارهای قاچاق. در کلاس هفتم اولین هزار دلار زندگی‌اش را درآورد.

با رؤیای فرار از این محیط، در سال ۱۹۹۷ راهی آمریکا شد و وارد دانشگاه ایالتی فلوریدا شد. اما برای پرداخت شهریه، دوباره سراغ راه‌های میان‌بر رفت: قاچاق مواد مخدر بین آمریکا و کانادا.

او ابتدا ماری‌جوانا، حشیش و اکستازی جابجا می‌کرد، سپس پول نقد، و نهایتاً — از ۲۰۱۶ — وارد بازار خطرناک‌تری شد: اسلحه.

 

سود وسوسه‌انگیز، قیمت بالا

هر قبضه اسلحه‌ای که در فلوریدا فقط چند صد دلار می‌ارزید، در کانادا سودی هزاران‌دلاری داشت. او اعتراف می‌کند که در دو مورد، حدود ۲۰ قبضه اسلحه را منتقل کرده که مجموعاً ۱۶۰ هزار دلار درآمد داشته — از این رقم، ۳۰ هزار دلار سود خالص برای خودش مانده.

 

اما این پول ماندگار نبود. پلیس از چند سو او را محاصره کرد — دستگیری همدستان، ضبط گوشی‌ها، شنود تماس‌ها و ضبط محموله‌هایی با شماره‌سریال‌های مخدوش.

 

یکی از بارزترین موارد، یافتن یک تائوروس ۹ میلی‌متری در محفظه‌ی پنهانی خودرو بود — کنار آن، ۳۰۰ هزار دلار کوکائین. در موردی دیگر، مردی هنگام فرار از پلیس، اسلحه‌ای را شلیک کرده بود که بعدها مشخص شد از محموله‌های هاینز بوده.

در سپتامبر ۲۰۱۸، یکی از دوستانش با ۲۰ قبضه اسلحه در مرز نیویورک-کبک بازداشت شد. هاینز دقیقاً ۶۲ دقیقه پس از او از همان گذرگاه عبور کرده بود.

پلیس حالا به حلقه‌ی داخلی‌اش نفوذ کرده بود؛ حتی گفت‌وگوی دخترش را ضبط کرده بودند. در نهایت، دوست‌پسر دخترش هنگام تحویل‌گیری اسلحه دستگیر شد — هم‌زمان با بازرسی خانه‌ی هاینز.

 

سقوط و تصمیم برای تسلیم

هاینز هنگام دریافت این خبر در خانه‌ی پدری‌اش در مونترال بود. نیمه‌شب دخترش تماس گرفت و گفت مأموران سراغش آمده‌اند. او روی مبل خانه از حال رفت، بدنش شروع به لرزیدن کرد و برای اولین بار دچار حمله‌ی پانیک شد.

در آن لحظه همه‌چیز را برای مادرش اعتراف کرد. «مادرم خیلی ناامید شد.»

او تصمیم گرفت فرار نکند. بامداد فردا با ATF تماس گرفت و قول داد بازگردد و همکاری کند.

در مصاحبه‌های ضبط‌شده، به همه‌چیز اعتراف کرد — هویت‌های جعلی، خریدهای غیرقانونی، دروغ به پلیس، و فروش به باندهای کانادایی.

محکوم شد و چهار سال و ۹ ماه در زندان آلاباما گذراند.

 

از انفرادی تا دعا برای قربانیان

زندان آسان نبود. هاینز از شرایط کثیف، بی‌عدالتی در رفتار با زندانیان و به‌ویژه دوران قرنطینه کووید می‌گوید: «۱۳ روز در انفرادی بودم. حس سگ توی قفس داشتم. آب قهوه‌ای بود. توالت افتضاح.»

تغذیه‌اش عمدتاً شامل کره بادام‌زمینی بود. به گوشت و لبنیات لب نمی‌زد. حتی یک‌بار گل‌کلمی را با سشوار سرخ کرده بود.

اما بدترین بخش زندان؟ از دست دادن مادر و پدرش. سرطان مادرش او را در حالی برد که هاینز پشت میله‌ها بود. در مراسم پدرش هم که پس از آزادی درگذشت، تنها از طریق تماس تصویری شرکت کرد.

 

حالا نائومی هاینز کجاست؟

او اکنون در دفتر یک شرکت محوطه‌سازی در فلوریدا کار می‌کند. هنوز نمی‌تواند خاک آمریکا را ترک کند، چون با احتمال اخراج روبه‌روست. فرزندانش همه در آمریکا هستند یا می‌خواهند آنجا زندگی کنند.

آیا حس گناه دارد؟ درباره‌ی والدینش می‌گوید:

«مادرم همیشه کنارم بود. من انتخاب‌هایی کردم که باعث شد نتونم کنار اون باشم.»

اما درباره‌ی قربانیان احتمالی اسلحه‌ها چطور؟

او می‌گوید در ابتدا فقط به پول فکر می‌کرد. اما زندان فرصت فکر داد.

«حالا هر روز دعا می‌کنم که اون اسلحه‌ها ضبط شده باشن. نمی‌خوام بدونم باعث مرگ کسی شدم.»


منبع: سی.بی.سی نیوز

 

 

 

برچسب ها:

ارسال نظرات