طی هفتههای گذشته که سرمای بیسابقه استان کبک و شهر مونترال را دربرگرفت یکی از بخشها که تحت تاثیر قرار گرفت بخش اورژانس بیمارستانها بود. امری که دوباره زمانهای طولانی انتظار در اورژانس را به موضوع اخبار تبدیل کرد.
گرچه سرما سببساز بحث دوباره درباره زمانهای طولانی انتظار در اورژانس شد اما میدانیم که این بحث تازه نیست و خود معلول یک سلسله نارساییهای نهادینه شده در نظام سلامتی است.
علاوه بر اورژانس، انتظار سرنوشت محتوم گروه دیگری از بیماران است که به یک پروتز نیاز دارند، جراحی بزرگی درپیش دارند و یا باید آزمایشهای مشخصی را باید پشت سر بگذارند.
از سوی دیگر هزینههای سیستم موجود روزبهروز افزایش مییابد و سهم بیشتری از بودجههای عمومی را میبلعد. همزمان بخشهای بیشتری از هزینههای سلامتی به شهروندان منتقل میشود.
اما سرانجام نظام سلامتی و درمانی کانادا و کبک به کدام سو میرود و چه باید کرد؟ برای یافتن پاسخ به سوالات بالا گام اول این است که با سیستم موجود آشنا شویم و آلترناتیوهای موجود را بشناسیم.
چه بسا مشکل در بنیادهای نظام سلامتی نباشد و بلکه روند اجرایی آن و یا عدم انطباق آن با شرائط زمان مشکلساز شده باشد.
آرزو (سعیده) خدیر در سال 1970 در شمیران بدنیا آمد. در سال 1974 وقتی که چهارساله بود همراه با خانواده به مونترال مهاجرت کرد. در شهر Saint Lambert در یک مدرسه دولتی تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذاشت و در دبیرستان کاتولیکی College Durocher متوسطه را به پایان رساند. در «دانشگاه مونترال» تحصیل کرد و در سال ۱۹۹۵ از همان دانشگاه مدرک دکتری پزشکی خود را دریافت کرد. آرزو خدیر هم اکنون به عنوان پزشک اورژانس در بیمارستان سنتلوک، از مراکز بیمارستانی دانشگاه مونترال، مشغول به کار است. دکتر خدیر همچنین به عنوان پزشک خانواده فعالیت داشته و نیز در دانشکده پزشکی دانشگاه مونترال تدریس میکند.
این پزشک جوان بنیانگذار گروه Canadian Doctors for Medicare «پزشکان برای حفظ نظام درمان عمومی» در کبک است.
او و معدود همراهانش مدتها در میدان مبارزه سازمانیافته برای دستیابی شهروندان به یک نظام سالمِ درمانی در کبک تقریبا تنها بودند. امروز این سازمان مطرحترین گروه در بحث علیه خصوصیسازی نظام درمانی در کبک است و متخصصان بسیاری را به خود جلب کرده است. تعداد بسیار زیادی از دانشگاهیان رشتههای پزشکی در مخالفت با خصوصی سازی نظام پزشکی کانادا، در کنار آرزو خدیر و گروه وی قرار دارند. این پزشک فعال همچنین نمایندهی پزشکان ایالت کبک در مباحث مطرح بین موافقان و مخالفان این طرح بوده است.
او که تا چند سال پیش سخنگویی و رهبری مجموعهی مذکور را به عهده داشت، در گفتوگویی با هفته در نوامبر 2009 اظهار داشت: «سخنگوی این گروه تا هفته پیش من بودم. اما هفته گذشته پرچم را به یک همکار جوانترم دادم، البته روی سایت هنوز اسم من به عنوان سخنگو است، که تغییر خواهد کرد. صد البته من همچنان فعالیت زیادی خواهم داشت».
خانم دکتر آرزو خدیر گرامی ما میخواهیم نظامهای پوششدرمانی را بررسی کنیم. و بدانیم در کدام کشورهای کدامیک از این نظامها جاری هستند و…
ما حدود 200 کشور در دنیا داریم ولی نیازی نیست که این 200 کشور را جداگانه بررسی کنیم. در حقیقت نظامهای سلامتی آنها بر مبنای 4 سیستم اصلی پایهگذاری شده است. یکی «بیسمارکی» Bismarck Model، «بِوِرِیجی» Beveridge Model، «سومی مخلوطی از این دو» National Health Insurance Model است و چهارمی «نظام بینظامی» که مطابق با آن بیمار یا از جیب میپردازد و درمان میشود، یا مریض میماند و یا به دلیل ناتوانی در پرداختِ هزینه درمان از دست میروند.
یعنی نظامهای پوششدرمانی در تمام این 200 کشور بر پایه همین 4 سیستم برقرار هستند؟
بله. کاملا. میتوانیم با بررسی این 4 سیستم و درک این سیستمها به بحث نظامهای پوششدرمانی کل این کشورها بپردازیم.
طبیعتا ما میخواهیم بیشتر به سمت صحبت دربارهی کبک برویم. ولی اگر خیلی کوتاه، ایران در کدامیک از این قالبها جای گرفته است. آیا درباره ایران تحقیق کردهاید؟
درباره ایران بیشتر باید تحقیق کنم. دادهها در مورد ایران کم است. ولی از آنجایی که ایران تاریخ پزشکی پرشکوهی داشته است. اصولا روی سیستم پزشکی ما نبوغ زیادی به خرج داده نشده است. از زمان رضاشاه یک سری سیستمهای پوششِ درمانی شروع شد که تا زمان انقلاب خیلی خصوصی بود. گرچه یک سری پروژههای بهداشتی برای مملکت بود؛ ولی اصولا پزشکی خصوصی بود. بعد از انقلاب دولت خیلی روی سیستم شبکهای پوشش درمانی پایهای کار کرد و درمانگاههای زیادی به طور شبکهای در سراسر ایران افتتاح کرد که خیلی با موفقیت روبرو شد که روی سطح بهداشتِ افراد در یک جامعه خیلی اثر میگذارد: مثلا روی بهداشت عمومی، مرگ و میر مادران و کودکان، امید به زندگی و غیره. به این ترتیب یک جهش بزرگ را شاهد هستیم بخاطر آن سیستم شبکهی پوششدرمانی. یعنی همه جا حتی نقاط خیلی دورافتاده درمانگاه درست شد، واکسن میزدند، آنتی بیوتیک میدادند، مسائل زنان و زایمان را تحت پوشش قرار داده بودند و اینها همه رایگان بود. البته تا آنجا که میدانم به تدریح تا به امروز سرویسدهی این مراکز ضعیف و ضعیفتر شده است. امروزه اگر شما به درمانگاه بروید؛ به شما میگویند بابت پانسمان پول بدهید؛ در صورتی که قدیم به این صورت نبود. الان میتوان گفت که شاید ده پانزده سال است که رفته رفته یک سیستم بیسمارکی ایجاد شده است. یعنی پوشش از طریق کار.
طبق آمار ایران حدود 5/6 درصد تولید ناخالص ملیاش GDP را برای امر سلامتی خرج میکند. در مقایسه کانادا حدود 10 درصد تولید ناخالص ملی را برای سلامتی هزینه میکند. در کشورهای پیشرفته عموما این نسبت همان حدود 10 تا 11 است. مثلا آلمان نزدیک 11 درصد است و فرانسه همینطور. آمریکا دراین میان از کشورهای پیشرفته خیلی فاصله گزرفته است. در ایالات متحده 16 تا17 درصد تولید ناخالص ملی به بخش سلامت تعلق دارد.
میخواهیم بیشتر درباره سیستم بیسمارکی و بوریجی بدانیم. میتوانید کمی مفصلتر در مورد اینها توضیح بدهید؟
بله. اتفاقا تاریخچه شکلگیری این نظامهای درمانی جالب است. همزمان با صنعتیشدن در آلمان اولین سیستم پوششدرمانی بوجود میآید، توسط بیسمارک که اولین صدراعظم آلمانِ متحدِ قرن نوزدهم بود. او بیش از سی سال در این مقام بود و در 1885 اولین سیستم پوششدرمانی را پایهگذاری کرده است. در اصل این سیستم اولین قدم بوده در سیستمهای پوشش اجتماعی و نخستین بیمه و پوشش اجتماعی که ما امروز داریم. در آن روزها آلمان صنعتی شده و در حال پیشرفت بود ولی کارگرها از آن بهره نمیبردهاند. آنها در شرایط خیلی خیلی بدی قرار داشتند. بچههای نوجوان و گاه خردسال ساعات طولانی کار میکردند، هفت روز در هفته تا آخر عمر تا اینکه از دنیا بروند. آنها وقتی مریض میشدند هیچ چیزی نداشتند. طبیعتا قدیمها یک سیستم روستایی بوده که روستاییان از هم مراقبت میکردند. بعد به شهر آمدند کارگری میکردند و اگر مریض میشدند و یا پیر میشدند هیچ اندوختهای نداشتند. و یواش یواش سرمایهداران به این نتیجه میرسند که میخواهد کارگران سلامتتری داشته باشند. تا آن زمان از یک کارگر سوء استفاده میکردند و بعد او را دور میانداختند و دیگری را جایگزین میکردند. بعد کمی تخصصیتر شد و بیسمارک که به طور طبیعی آدم محافظهکاری بود به این نتیجه میرسد که باید به این کارگران بدبخت یک ایمنی بدهیم. و او این ایده را پیاده میکند. به این ترتیب هم خودش و هم دیگران معتقدند که سنتشکنی کرده بوده است. بیسمارک خود دررابطه با اینکه چرا چنین ایدهای را محقق کرد میگوید که «ما در حقیقت ملتمان را بر ضد این ایدههای کمونیستی واکسینه میکنیم.
مشخصههای نظام بیسمارکی چه چیزهایی هستند؟
در سیستم بیسمارکی هر کسی کار میکرد میتوانست یک پوشش درمانی داشته است. بعدا این پیشرفت میکند و به تدریج کشورهای اروپا نیز این سیستم را به درجاتی میگیرند که تا به حال ادامه دارد. در آلمان الان اینگونه است که در هر حوزهای کارمندها، کارفرماها و کارگرها یک پرداختی دارند که با آن پوشش درمانی ارائه میشود. هر کسی که کار میکند بخشی از حقوقش کسر میشود و برای پوششهای مختلف اجتماعی صرف میشود. البته یک بخشی هم کارفرما میدهد. یک بخشی به کارگرها کمک میکند و دولت هم باید کسانی را که کار نمیکنند پوشش بدهد. البته کمک دولت ربطی به سیستم بیسمارکی ندارد. سیستم بیسمارکی همانطور که گفته شد فقط آنهایی را که کار میکنند تحت پوشش میگیرد.
و نظام بِوِریجی؟
این سیستم در بحبوحهی جنگ جهانی دوم حدود سالهای 1341-1342 در انگلستان شکل گرفت. وضع مردم در انگلیس خیلی خراب بود. آلمانها مدام در حال پیشروی بودند و انگلیس نه تنها نیاز به سربازان خیلی قوی داشت بلکه تعداد زیادی هم زیرزمینی مبارزه میکردند. به این فکر میافتند که یک چیزی باید به این ملت بدهند که مردم بخاطر آن بجنگند خصوصا که آن زمان آلمان خیلی ملیگرا و وابسته به جامعه بود و مزایای اجتماعی خیلی زیادی به شهروندانشان داده و قولهای زیادی به مردم میداد. پس در مقابل این سیاست آلمان، انگلیس هم باید یک چیزی میداد که سربازان انگلیسی بخاطر آن با تمام وجود به جنگ بروند و از جانشان بگذرند. البته این موضوع را خودشان نیز در بعضی نوشتهها به طنز گفتهاند.
نام این سیستم از کجا گرفته شده؟
دولت انگلستان به یک آقای اقتصاددانی به نام بوریج William Beveridge ماموریت میدهد که یک گزارش بنویسد و نظامی تعریف کند برای سیستم مراقبت سلامتی. آقای بوریج گزارش را طی 8 ماه مینویسد و ارائه میدهد و طی دو ماه تصویب میشود. و تبلیغات خیلی وسیعی در سالنهای سینما، مطبوعات و در واقع کل اروپا شروع میشود. این ماجرا مثل یک خبر امیددهنده در خیلی از کشورها حتی کشورهای اسکاندیناوی جاری میشود و این گزارش خیلی مشهور میشود. در کانادا هم راجع به آن در کمیتههای پارلمانی صحبت میکنند و بوریج اینگونه میگوید که دموکراسیها مثل سربازان کراموئل باید بدانند برای چه میجنگند و آن چیز را دوست داشته باشند. یعنی به طور مستقیم میگوید که ما باید یک چیزی به سربازان بدهیم که آن را دوست داشته باشند و برای آن بجنگند. از آنجایی که این گزارش خیلی مهم بوده، آلمانها بشدت سعی میکنند این ماجرا را خفه کنند. گوبلز که پزشک رده بالای دستگاه هیتلر بوده است و خیلی مشهور بوده دستور میدهد که هر چه میتوانید این گزارش را خفه نگه دارید. و یا آن را تکذیب میکنند. ولی بالاخره جنگ در سال 1945 تمام میشود و سیستم ملی سلامت National Health System ( NHS) پیاده میشود. بودجه سیستم پوشش یونیورسال از طریق پرداخت عمومی مالیات تامین میشود . یعنی مردم نسبت به درآمدشان مالیات میدهند. از مالیات عمومی و بسته به نیاز هر قشر اجتماعی، خدمات ارائه میشود. این سیستمی بسیار سادهتر است.
در آن زمان از یک سو نظام بیسمارکی در آلمان نازی را داریم و از سوی دیگر پوشش گسترده تامین اجتماعی در اتحاد جماهیر شوروی. آیا اینها هیچ تاثیری روی تصمیم انگلیس برای حرکت علیه «جنگ طبقاتی» دارد؟
بله دقیقا. در شوروی دولت سوسیالیستی بعد از انقلاب اکتبر سیستم پوشش درمانی خیلی وسیعی به شهروندانش میدهد. خصوصا داخل شهرها. البته هنوز به شهرهای کوچک و دهات نرسیده بود. این ایده در اساس مترقی است که مدیریت سیاسی بخشی از ثروتی را که توی جامعه تولید میشود برای همه توزیع مجدد بکند. سیستم بوریجی شبیه سیستمهای سوسیالیستی بوده که مثلا در کوبا و شوروی و کشورهای مشابه عمل میکرده. در مراحل اول تا دهه هفتاد، و ابتدای تاچریسم سیستم بوریجی اینگونه بوده که پوشش گستردهای داشته، از خدمات دندانپزشکی گرفته تا چشم، سایکولوژیست و… همه چیز رایگان بوده است.
و حالا به طور خلاصه تفاوت این دوسیستم؟
در سیستم بیسمارکی در حقیقت کسی که کار میکند از حقوقاش یک درصدی کسر میشود برای بیمه و همینطور کارفرما هم یک بخشی پرداخت میکند. ولی در نظام بوریجی هر کسی که کار میکند نسبت به درآمدش مالیات میدهد. مالیات میرود داخل بودجه اصلی و از آن بودجه دولت یک بخشی را برای نظام سلامتی در نظر میگیرد.
واقعیت این است که سیستم بیسمارک از قرن نوزدهم آمده. بنابراین قدیمیتر است. یک سیستم پیچیدهتریست. البته خیلی از کشورها مثل هلند، فرانسه، آلمان، ژاپن بیسمارکی هست. نظام پوشش درمانی ایتالیا هم تا حدی بیسمارکی است. در اسپانیا سیستم بوریجی است. کشورهای اسکاندیناوی هم بوریجی هستند. پس بوریجی سیستم سادهتری است و هزینههای عامل کمتری دارد. به این دلیل است که حتی خود آلمان هم الان دارد به سمت سیستم بوریجی میرود و فرانسه هم همینطور.
و اما آمریکا؟
در آمریکا همهی این سیستمها همزمان وجود دارد. گروهی از مردم از طریق کار بیمه میشوند که در قالب سیستم بیسمارکی قرار میگیرد. برای افراد مسن یک سیستمی است که خدمات درمانی ارائه میکند و شبیه سیستم کاناداست. برای این گروه بیشتر چیزها به جز دارو و چند چیز دیگر پوشش داده میشود. علاوه بر افراد مسن سربازان هم جزو این دسته هستند که در قالب نظام بوریجی خدمات بیمه را دریافت میکنند.
و فقرا و آنها که شاغل نیستند؟
برای آنها وضعیت با بورکینافاسو فرقی ندارد. یعنی هیچ پوششی ندارند و اگر بیمار شوند باید با آن بسازند تا از دنیا بروند.
انگلستان سخاوتمندانهترین سیستمهای پوششدرمانی را دارد که عملا همه چیز را پوشش میدهد. خیلی چیزهایی که حتی برای کاناداییها یک رویاست مثلا تا این اندازه که اگر مجبوری تاکسی بگیری به بیمارستان بروی حتی شاید پول تاکسی شما را هم بدهد….
حرف شما کاملا درست است. اول اینکه سیستمهایی که مردم از آن خیلی راضی هستند؛ مال فرانسه و آلمان است. عملا هرکدام از این دو نظام پوشش درمانی درست ارائه شود به کیفیت زندگی شهروندان میافزاید برای شهروندان نمیتوان گفت که میان بوریجی و بیسمارکی این یا آن بهتر است. البته طبیعتا هزینههای اداری سیستم بیسمارکی که خیلی بیشتر است یکی از نقاط ضعف جدی این سیستم است.
البته به شرطی هردو خوب هستند که درست عمل شود. مثلا غول سوپرمارکتهای دنیا، والمارت آمریکایی که صدها هزار کارگر دارد، طبق قانون موظف است برای همکارانش بیمه بخرد. یعنی همکاران بخشی از حقوقشان را هر ماه پرداخت میکنند و کارفرما هم قدری روی آن میگذارد و شما صاحب بیمه درمانی میشوید ولی وقتی شما مریض میشوید عملا بیمههایی که خیلی ارزان خریداری شدهاند خدمات خوبی به شما ارائه نمیدهند.
این توضیح برای این بود که بگوییم ما نمیتوانیم همیشه به سادگی مقایسه کنیم. داریم سعی میکنیم ببینیم نظامها چگونه سازماندهی شدهاند. مثلا برخی میگویند چرا ما در کانادا از سیستم فرانسه الهام نمیگیریم؟ مثل فرانسه بخش خصوصی را تزریق کنیم به سیستم و به نقطهی بهتری برسیم. ولی واقعیت به این راحتی نیست. فرانسویها در سیستمشان بیشتر خرج میکنند. و پوشش کاملتری هم برای همه ارائه میکنند.
یعنی این کیفیتی که فرانسه دارد ارائه میدهد، سیستم پوشش درمانیاش، خیلی بهتر از کاناداست؟
بله پوشش آن بیشتر است.
و در کنار سیستم موجود بخش خصوصی را هم وارد کرده است؟
البته درصدِ امور سلامتی که در فرانسه به بخش خصوصی سپرده شده نسبت به کانادا کمتر است. در کانادا ما عموما فقط در بیمارستانها است که پوشش کامل داریم. وقتی که از بیمارستان بیرون بیایید هیچ چیز تحت پوشش نیست. دارو تحت پوشش نیست، چشم تحت پوشش نیست، سایکالوژی تحت پوشش نیست، فیزیوتراپی تحت پوشش نیست. در صورتی که اینها همه جزو پروسهی درمان هستند. شما وقتی این پوششها را ندارید و گاهی ناچار برای آنها به بیمارستان میروید هزینهی سیستم گرانتر میشود.
پوشش اجتماعی و درمانی در کبک خیلی گسترده است، تا این حد که خیلیها میگویند اصلا اینجا سوسیالیستی است و بعد هم در ادامه مدعی میشوند که به همین دلیل اقتصادش ضعیف است. نظر شما چیست؟
اینها همه افسانههاییست که برخی دوست دارند تکرار کنند. در کانادا عموما 69 – 70 درصد خدمات پزشکی تحت پوشش درمانی دولتی MediCare قرار دارد. مابقی آن نیست. همانطوری که گفتیم درون آلمان و فرانسه یک پوششی است که غیر قابل باور است مثلا شما سرطان دارید خوب باید طبیعتا برای شیمیوتراپی اقدام کنید. خوب یک راننده دنبالتان میآید و شما را میبرد برای شیمی درمانی. سایکوتراپی رایگان است، یک سری چیزها مثل هومیوپاتی و ماساژ حتی تحت پوشش قرار میگیرد. میگویند کانادا مثل کوباست. چیزی که مطلقا حقیقت ندارد. در کبک بخش خیلی زیادی از مردم هزینهی زیادی برای دندانپزشکی میکنند با این وضع در مقایسه سلامت دهان و دندان در کبک پایینتر است و از بدترین مناطق دنیای پیشرفته است.
اگر من اشتباه نکنم در دهه 1960 کانادا و کبک سیستم Universal Health Care را شروع کرد؟
دههی 60 این سیستم با بخش بیمارستان شروع شد و در دههی هفتاد به بقیه امور پزشکی به شکلی که امروز میشناسیم گسترش پیدا کرد. نسبت به انگلیس و کشورهای اروپایی خیلی دیر بود و حتی استان ساسکچوان این کار را ده سال قبل شروع کرد.
ما در اینجا هزینهی درمانهای جدی مثلا یک جراحی قلب را پرداخت نمیکنیم اما طبیعتا اینها برای سیستم هزینه دارند که توسط بیمههای موجود از جمله MediCare پرداخت میشود. حالا برای اینکه خوانندهی مونتریالی تصویری داشته باشد که از چه رقمهایی داریم صحبت میکنیم سراغ مثالهای مشخص میروم. مثلا یک جراحی قلب تقریبا هزینهاش در کبک چقدر است؟
جراحی قلب باز 400 هزار دلار هزینه دارد اگر هیچ کامپلیکاسیونی نداشته باشد. یعنی من که اینجا بیمه دولتی دارم اگر بروم عمل جراحی قلب انجام بدهم و هیچ کامپلیکاسیونی هم نداشته باشم سیستم برای من 400 هزار دلار هزینه کرده که من پرداخت نمیکنم. و حالا اگر روند جراحی و پس از آن قدری به پیچیدگی بخورد و دو سه هفته هم مراقبت نیاز داشته باشم و یا قبلش یک پری کاندیشن داشته باشد که لازم باشد روش کار بشود تا اینکه من آماده جراحی بشوم راحت به میلیون میرسد. البته در آمریکا که این ارقام را باید کنار بگذارید و خیلی بیشتر در نظر بگیرید. مثلا یک عمل معمولی باز قلب از یک میلیون دلار شروع میشود.
خانم دکتر آرزو خدیر عزیز از شما بینهایت سپاسگزاریم.
سلامتی دندان و هزینههای دندانپزشکی
در حالیکه کانادا سالانه مبلغی معادل 12 میلیارد دلار صرف هزینه های مربوط به بهداشت دهان و دندان می کند اما هنوز نابرابری در دریافت کمک هزینه های مالی برای خدمات دندان و دهان و همچنین هزینه های بالا به ویژه برای اقشار کم در آمدتر باعث میشود تا بسیاری از مردم رفتن به دندانپزشکی را از اولیت های سلامت خود حذف کنند.
بر اساس تحقیقی جدید، سالانه 6 میلیون نفر کانادایی از مراجعه به دندان پزشک به دلیل مسایل مالی سرباز می زنند و همین امر باعث رشد بیماری های دهان و دندان شده است. در بین این افراد کسانی که نیازمند توجه سریع به دندان های خود هستند درصد بالایی را به خود اختصاص داده اند.
عمده بیمه هایی که خدمات دهان و دندان را پوشش می دهند بیمه های خصوصی هستند که از سوی کارفرما برای کارمندان و کارگران تهیه می شود و افرادی که کارهای نیمه وقت یا خوداشتغالی دارند از این امکانات استفاده نمیکنند. از سوی دیگر با افزایش میانگین سن، نیاز و تعداد مراجعه بیمه شدگان به دندانپزشکی افزایش می یابد و همین امر باعث شده تا بیمه ها شرایط دشوارتری برای بیمه ای دندان و دهان وضع کنند.
برخی از استان های کانادا برای کودکان کمک های ویژه ای دارند. برای مثال در کبک هزینه دندانپزشکی برای کودکان زیر 10 سال و در نوا اسکوشیا برای کودکان زیر 14 سال بر عهده دولت است. همچنین بومیان کانادا بیمه دولتی در زمینه دندانپزشکی دارند. اگرچه به دلیل اینکه عموما این افراد در مناطق دورد دست و کمتر توسعه یافته زندگی می کنند دسترسی به پزشک برای اسفاده از این امکانات ندارند.
بیماری های دهان و دندان در صورتی که به طور جدی مورد توجه قرار نگیرد در دراز مدت باعث بروز بیماری های دیگر می شود که هزینه وارده بر سیستم درمان و بهداشت را افزایش می دهد.
ارسال نظرات