حکومت ایران، مردم ایران و تحریم

نگاهی به نوشته دکتر آرزو خدیر در مخالفت با تحریم علیه ایران

حکومت ایران، مردم ایران و تحریم

بخش «خوانندگان» هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این صفحه قوانین کاناداست. سلیقه سردبیر و دست‌اندرکاران هفته در انتشار مطالب در این بخش تأثیری ندارد.

 

نویسنده: دکتر رضا یاوریان

 

چندی پیش مجموعه‌ای به نام گنگره ایرانیان کانادا به شکل آشکارتری به کنش‌های اجتماعی خود برای از میان برداشتن تحریم‌های آمریکایی فزونی بخشید. در پی واکنش‌های گسترده هموطنان ساکن کانادا در مخالفت و یا موافقت با عملکرد و ماهیت این گنگره، دوست فرهیخته و ارجمندم، دکتر پرژاد طرفه‌نژاد، در یک نوشته منتشره در مجله هفته در دو بخش نظری و عینی با عنوان «آرمانگرایی و عملگرایی: تفکیک فعالیت‌های سیاسی ایرانیان کانادا از تلاش‌های اجتماعی»، به کنش‌های اجتماعی غیردولتی و مردمی، فواید و‌‌ ضرورت آنها در جامعه و ضرورت تفکیک این کنش‌‌ها از کنش‌های سیاسی‌‌ پرداخت. بعد از آن هم مجله هفته، مصاحبه‌ای با یکی از افراد گرداننده این گنگره در تورنتو ترتیب داد که تامل‌برانگیز بود (بویژه در باب شغل و نحوه ورود ایشان ‌به کانادا) و مرا به اندیشهٔ پاسخگویی واداشت. این کنش‌‌ها با شگفتی تمام،‌‌ در پی نا آرامی‌های پاییز در ایران، ترور ژنرال سلیمانی و ساقط کردن هواپیمای مسافربری، به جای نشانه رفتن حکومت ایران و جنایت‌های آن، سویه‌های تمرکزی خود را بر شعار «نه به جنگ و نه به تحریم» معطوف کرد در حالی‌که با حداقل شناخت از شخصیت و الگوی رفتاری دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا در طول سه سال، احتمال وقوع جنگ تقریبا صفر بود. این شگفتی با یک نوشتهٔ چند روز پیش، در روزنامه فرانسوی زبان «دووار» توسط خانم سعیده خدیر درباب مقصر دانستن تحریم‌‌ها برای کرونا در ایران به اوج رسید [نوشته مورد نظر آقای یاوریان در صفحه 12 همین شماره مجله منتشر شده است. / تحریریه هفته] و مرا واداشت تا با نوشتاری واکنش نشان دهم. در دو بخش این نوشته، بنده، نخست به مقاله دکتر طرفه‌نژاد خواهم پرداخت و سپس نگاهی به جستارِ خانم خدیر خواهم انداخت. ابتدا ذکر دو نکته را ضروری‌‌ می‌دانم که نخست، من، فقط به ساختارِ نوشتاری و متنیِ نوشته‌‌ها از نظرگاه شخصی خودم‌‌ می‌پردازم و با ارائه مطالب مستدل از منابع مختلف، از اظهار نظر در حوزه‌های غیر تخصصی خودداری خواهم کرد که بایسته است. و دیگر آنکه،‌‌ هیچ انسان آزاده‌ای به هیچ تحریم و فشار غیر انسانی و مدنی از طرف هیچ کشوری آری‌‌ نمی‌گوید و باور دارم که تحریم‌های امریکا نه برای اهداف انسان‌دوستانه و حقوق بشری، بلکه در جهت تحکیم قدرت کشورها در بازی قدرت است.‌‌ ‌‌

 

جناب دکتر طرفه‌نژاد در بخش نخست مقاله با شرح مطالب نظری و فلسفی بسیار باارزش، اطلاعات بسیار سودمند و ارزنده‌ای را به خوانندگان ارائه‌‌ می‌دهد و آنان را برای بخش دوم نوشته خود، که در اصل، هدف واقعی مقاله است، از نظر ذهنی و استدلالی‌‌ آماده‌‌ می‌کند. اما این بخش دوم مقاله است که در توضیح قابل قبول موارد عینی و امکان انطباق آنان با موارد نظری در ساختار جامعه ایرانی و به طبع آن، گروه ایرانیان کانادا ناتوان‌‌ می‌نماید. موارد نظری مورد اشارهٔ نوشته، برای متفاوت بودن و قابل ارزش بودنِ کنش‌های اجتماعیِ نیروهای مختلفِ مردمی، برای حرکت‌های انسان‌دوستانه، از کنش‌های حکومتی (تفاوت میان G.O و N.G.O )،‌‌ در یک جامعهٔ باز و آزاد همانند کانادا و یا فرانسه،‌‌ می‌تواند به کنش‌های عملی و عینی تبدیل شده و معنی یابد؛ در صورتی که در نبود شفافیت و آزادی گردش اطلاعات و خفقان کامل در جامعه ایرانی، انتظار مستقل بودن کنش‌های مردمی به ویژه در حوزه‌های سیاسی و بین‌المللی، بسیار دور از ذهن‌‌ می‌نماید. نمونه‌های مشخص این کمبود را در فشار‌‌‌هایی‌ ‌می‌توان دید که حکومت ایران برای کنترلِ کنش‌های مردمی حتی برای کمک به فقرا و نیازمندان، ایجاد‌‌ می‌کند. در نبودِ چنین فضای آزاد و شفاف در ایران، و پیچیدگیِ گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعیِ مردم ایران، و حضور چنین پیچیدگی در فضای ایرانیان کانادا و در کل، خارج از ایران، باور داشتن به یک کنش اجتماعی مستقل از حکومت ایران‌‌ با توان مالی بالا را بسیار دشوار‌‌ می‌نماید. نوشته دکتر ‌‌‌طرفه‌نژاد  ‌از این نکته غافل‌‌ می‌ماند که نتیجه عملی و عینی آن استدلالات نظری، امکان تحقق درجامعه‌ای را خواهد یافت که از مردم‌گرایی و آزادی حداقلی برخوردار باشد و مردم با دسترسی به اطلاعات شفاف، آگاهانه، امکان شناخت و انتخاب داشته باشند. جامعه ایرانی در کانادا همچنان به خاطر عدم شفافیت و جنایات‌‌ حکومت ایران، از ناهمگراهی، عدم شفافیت، ناهمبستگی و نگرانی دائمی رنج‌‌ می‌برد، چرا که همه با تعلق به طبقاتِ مختلفِ اجتماعی و خاستگاه‌های متفاوت، وابسته‌‌ها و دلبسته‌‌‌‌هایی ‌در وطن اصلی خود دارند که گروگان و یا وامدار حکومت ایران محسوب‌‌ می‌شوند.‌‌ و صد البته،‌‌ حکومت ایران همواره از فضای آزادِ کشورهای دیگر برای فعالیت خود بهره برده و از امکان فعالیت مشابه در داخل ایران جلوگیری‌‌ می‌کند. نمونه چنین رفتاری را در نگاه‌‌ حکومت به حجاب غیر ایرانی‌‌ها در ایران و حجاب در کشور‌های دیگر می‌توان مشاهده کرد. با لحاظ تمام این موارد، بدیهی خواهد بود که در چنین فضایی، تفکیکِ کنش‌های سیاسی یک گروه از کنش‌های اجتماعی آن چندان ساده نبوده و به تعبیری، هر حرکتی در فضای سیاسی تفسیر خواهد شد. دکتر ‌‌‌طرفه‌نژاد ‌با ذکر موارد صنفی، تلاش در تعریف این تفکیک داشته‌اند که کاملا درست به نظر‌‌ می‌رسد، اما با ارجاع به سخن قبلی‌ام، درجامعه‌ای که حتی هر حرکت صنفیِ، به عنوان نمونه،‌‌ فرهنگیان و یا کارگران، سیاسی تعبیر‌‌ می‌گردد، چگونه‌‌ می‌توان چنین تفکیکی را پذیرفتنی یافت؟

 

همین نگاه صنفی‌گونه را در نوشته خانم خدیر نیز‌‌ می‌توان مدعی شد، چرا که به درستی، ایشان به عنوان پزشک، نگرانی خود را در رابطه با سلامت هموطنان ایرانی ابراز داشته‌اند که بسیار پسندیده و ارزشمند است. دراین جستار نسبتا کوتاه خانم خدیر، با اشاره به وضعیت اضطراری در کشورهای درگیر با ویروس، همچون ایتالیا، ایران، امریکا و کانادا، با ذکر اظهارات سازمان بهداشت جهانی، بر وضعیت ناگوار موجود در ایران‌‌ با توجه به کمبود تجهیزات و امکانات پزشکی تاکید‌‌ می‌شود. و سپس تمامی تقصیرها بر گردن تحریم‌های امریکا انداخته‌‌ می‌شود بدون آنکه منبعی برای آن ذکر گردد. مطلب زمانی جالب توجه‌‌ می‌گردد که خانم خدیر دلیل خود برای احتمال بالا بودن آمار مبتلایان از تعداد اعلام شده رسمی را نه پنهانکاری و دروغ‌گویی حکومت ایران، بلکه نبود امکانات اعلام‌‌ می‌کند. بر اساس تمامی منابعی که در پیِ نوشته‌ام آورده‌ام، تمام نشانه‌‌ها از دروغ‌گویی و واکنش دیرهنگامِ حکومت ایران به دلایل مذهبی و سیاسی حکایت دارد و هیچ ربطی به نداشتن امکانات نداشته است. در حالی که در ایتالیا به عنوان یکی از اعضای هفت کشور صنعتی جهان، وضعیت اسفناک‌تر است و اسپانیا و خود امریکا وارد مرحله حاد در کنترل این ویروس‌‌ می‌شوند، آیا علت وضعیت را در این کشورها نیز‌‌ می‌توان به تحریم و نبود امکانات نسبت داد؟ ادعای نبود وسایل در حالی مطرح‌‌ می‌شود که سازمان بهداشت جهانی و کشورهای مختلف اروپایی با ارسال تجهیزات به یاری ایران شتافته‌اند. ارتباط ندادن ناکارآمدی دولت ایران در کنترل بیماری و مسبب دانستن تحریم‌‌ها به خاطر نفروختن نفت (که در جستار ذکر شده است) به همان اندازه غیرقابل‌باور و غیرقابل‌قبول است که تمامی مشکلات کشور را ناشی از تحریم بدانیم. با اشاره به تمام منابعی که آورده‌ام، تنها به ذکر این نکته بسنده‌‌ می‌کنم که در طول ریاست جمهوری آقایان احمدی نژاد و روحانی بیش از یک تریلیون دلار نفت فروخته شده است. باقی را در تحلیل چگونگیِ کارآمدی و فساد حکومت ایران در حیف و میل اموال ملت ایران در چهل سال گذشته را بر عهده متخصصین این حوزه‌‌ می‌سپارم. چگونه‌‌ می‌توان بدون سند و مدرک به یکباره و خیلی مستقیم به گفتن این جمله بسنده کرد که «تا کی باید شاهد مرگ ایرانیان به خاطر تحریم‌‌ها باشیم»؟ آیا با استناد به تمام منابع آورده شده، بی‌توجهی و ناکارآمدی حکومت در واکنش به بیماری علت اصلی نبوده است؟ در حالی که در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۸ از دستبوسی آقای خامنه‌ای به خاطر اطلاع از شیوع بیماری خودداری شده است، آیا حکومت همچنان به انکار شیوع بیماری تا انتخابات مجلس در اسفند ماه ادامه نداده است؟ هیچ اصراری بر وجاهت تداوم تحریم‌‌ها‌‌ صد البته نیست ولی نوشتن مطلبی که در آن تنها مقصر در مرگ ایرانیان را تحریم‌های امریکایی بدانیم یا همچون کبک سر در برف فرو بردن است و یا به دنبال منافعی بودن. این حرکت، همانند کنشِ همان جمعی‌ست که بعد از مرگ دلخراش صدها هموطن در ناآرامی‌های آبان و در هواپیما‌ی مسافربری، ‌بدون توجه به جنایات حکومت ایران و‌‌ به جای درخواست برای الزام پاسخگویی حکومت اسلامی، شعار «نه به تحریم و نه به جنگ» سر دادند.‌‌

 

پی‌نوشت:

فارسی بودن این مطلب تنها به دلیل باور اینجانب به بحث و کنش ایرانیان در میان خود است و لاغیر. در صورتی که دوستان مورد خطاب این نوشتار خواهان انعکاس این نوشته در روزنامه‌های انگلیسی و یا فرانسوی زبان هستند، بنده با کمال میل مطلب را به زبان موردنظر آنها حاضر خواهم کرد. فقط اینجانب به اندازه سروران گرامی به نظر‌‌ نمی‌رسد نفوذ چندانی برای چاپ مطلب در روزنامه‌های زبان‌های دیگر داشته باشم.

 

منابع:

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

ارسال نظرات