برای او که چراغ هفته بود…

برای او که چراغ هفته بود…

مهدیه با مهربانیش، چهره صمیمیت هفته شد، صمیمیتی حقیقی و بی‌نیاز از نقاب دوچهرگی. می‌دانیم که کار فرهنگی در جامعه‌ی ما را می‌توان با هر صفتی وصف کرد به جز آسان، اما در همین جامعه مهدیه رابطه‌های زیبایی را برقرار کرد که امروز سرمایه‌های هفته هستند.

 

هفته‌ی گذشته یکی از روزهای سخت زندگی حرفه‌ای‌ام را پشت سر گذاشتم. باید پیام غم‌انگیزی را به همکارانم می‌رساندم. پیامی که آرزو می‌کردم ای کاش هرگز ناچار به رساندن آن نبودم:

مهدیه ما را ترک می‌کند… 

زهره عزیز، یکی از دوستان و همراهان هفته همیشه با تاکید می‌گوید مهدیه چراغ هفته است و چقدر درست می‌گوید. مهدیه مصطفایی در اکتبر 2011، یعنی وقتی که هفته تازه سه سال و نیمه بود به ما پیوست. در کنار هفته بود، از آن پرستاری کرد و محبتش را به آن بخشید، اما آخر ماه جولای 2019، او ما را ترک کرد.

در تمامی این سالها، مهدیه با مهر وجودش روزهای شادمان را دلنشین‌تر و تحمل دوره‌های دشواری را آسان‌تر کرد. حضورش همواره منبع گرمای پاک هفته بود.

مهدیه با مهربانیش، چهره صمیمیت هفته شد، صمیمیتی حقیقی و بی‌نیاز از نقاب دوچهرگی. می‌دانیم که کار فرهنگی در جامعه‌ی ما را می‌توان با هر صفتی وصف کرد به جز آسان، اما در همین جامعه مهدیه رابطه‌های زیبایی را برقرار کرد که امروز سرمایه‌های هفته هستند.

دلیل ترک هفته توسط مهدیه مشکلات مزمن مالی است که با آن دست به گریبان بوده و هستیم. گرچه از بیرون شاید در نظر برخی هفته علاوه بر یک کار فرهنگی، یک بیزنس موفق به نظر بیاید اما هرکسی، حتی اگر از دور دستی بر آتش فعالیت فرهنگی و بویژه فعالت مستمر رسانه‌ای داشته باشد می داند که مشکلات مالی برای هر کار فرهنگی مستقل رنجی‌ست مستمر که از بدو تولد یک حرکت فرهنگی آغاز می‌شود و معمولا هیچ‌گاه آن را رها نمی‌کند. امید و آرزوی من است که این وضع برای هفته تغییر کند… پس امیدوارم به قول «سایه» شاعر، چنان نشود که این آرزویی دلکش بماند و بخت شور ما ره بر این امید ببندد.

در این مقطع، «بخت شور» است یا ناتوانی من کار خود را کرده‌اند و «هفته» هنوز به وضعیتی نرسیده که بتواند نیروهای خوبی همچون مهدیه را نگاه دارد تا چراغ درخشنده و گرمابخش در هفته بماند.

چندتن از دوستان و دوستداران هفته به من می‌تازند که من مسبب وضعیت فعلی هفته هستم. از اینجا به همه دوستان اعلام می کنم: «هفته» مِلکِ شخصی من نیست. هر عزیزی که مایل باشد می تواند از همین فردا سکان این کشتی را به دست بگیرد و آن را به سرمنزل مقصود برساند. گرچه این پیشنهاد بدون شرط نیست و دو شرط ساده دارد: 1) آن را به منابع مالی، غیرشفاف، مشکوک و ناسالم آلوده نکند. 2) خدمت به جامعه را با خدمت به بیزنس جایگزین نکند. با این شرط: گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن!

از مهدیه عزیزم برای سالهای گذشته بی نهایت سپاسگزارم، برای بدقولی‌هایی که داشته‌ام پوزش می‌خواهم و همچنان امیدوارم «هفته» به جایی برسد که روزی دوباره بتوانیم با هم درخدمت رویای بزرگ رسانه‌ی مستقل و قوی برای جامعه‌مان باشیم.

ارسال نظرات