داستان کودکی نسل ما، علیرغم تمام سختیهایش، رنگارنگ بود؛ پر از قصه و حکایت و شعر. مملو از شور خواندن بودیم. دلمان خوش بود به قصههای ظهر جمعه و شب بخیر کوچولوی رادیو. دلتنگیهای ماهی سیاه کوچولو غصهدارمان میکرد و با جوجه اردک زشت همدلی میکردیم. بزرگتر که شدیم مجذوب ماجراهای تنتن و میلو شدیم و با داستانهای ژولورن به ژرفای خیال سفر کردیم و باورمان نمیشد هزار فرسنگ زیر دریا هم جایی باشد برای زندگی آدمیزاد. سهشنبههای هر هفته شوقی دیگر داشت. چشممان به دکههای روزنامهفروشی بود تا کیهان بچهها بیاید و یک هفته با آن سرخوش باشیم؛ هفتهنامهای که حالا ۶۵ ساله است و بسیاری از ما را هم خوانندهٔ کتاب کرد و هم علاقمند به نوشتن. اندکی بعد مجبور بودیم به دور از چشم والدین، برخی از کتابهای داستان را بین کتابهای درسی مخفی کنیم تا مورد توبیخ و شماتت قرار نگیریم. بوف کور، داستانهای عاشقانه و نامههای پرشور و هیاهو …
امروز اما با تغییر سبک زندگی، دنیای کودکان هم دستخوش هجمهٔ سیلآسای تکنولوژی شده است؛ به طوری که بسیاری از محققان به دنبال راهی برای بازگرداندن مفهوم ازدسترفتهٔ کودکی هستند. حالا به لطف شبکهٔ جهانی اینترنت، در سراسر جهان، بهجای قصهها و کتابها، اسمارتفونها و تبلتها یارِ همیشگی کودکان ما هستند و بازیهای کامپیوتری و شبکههای اجتماعی دنیای نوجوانیشان را شکل میدهند. دریغ و افسوس … از رویا و قصه و افسانه خبری نیست. دیگر کودکی دلش برای تنتن و سندباد تنگ نمیشود و با مسافر کوچولو برای همراهی و محافظت گلش به سفر نمیرود. حتی شاید نام آنها هم به گوششان نخورده باشد. ما در این میان تقصیرکاریم.
ما تقصیرکاریم چون برایمان مهم است که فرزندانمان تحصیلات عالیه داشته باشند، به چند زبان مسلط باشند، ورزشکار شوند یا موسیقی را در سطح عالی بیاموزند اما به مهمترین خوراک ذهنشان توجهی نداریم. تعجبی نباید داشت که آنان نیز با دنیای ما بیگانهاند و در جهانی دیگر سیروسیاحت میکنند؛ جهانی که گاه ارزشهایش هم با ارزشهای ما متفاوت است.
ما تقصیرکاریم که کودکانمان رؤیاهایشان را ازدستدادهاند؛ چراکه آنان را با داستان و روایت آشنا نکردهایم. زنهار اگر نیاموزند از دل هر قصهای، درسی برون میآید و با خواندن هر داستان، زندگیهای نزیستهای را میتوان زیست.
نترسیم از اینکه فرزندانمان مهندس و پزشک نشوند، چند زبان نیاموزند و فلان موسیقی را بلد نباشند؛ بلکه بترسیم که نتوانند با جهان، طبیعت و اطرافیانشان ارتباط برقرار کنند و از این که در بزرگسالی، خاطراتشان از کودکی تنها محدود به چند بازی یارانهای باشد.
آنان را در دنیای شلوغ و آشفتهٔ مجازی تنها نگذاریم و با کتاب، قصه، شعر و حکایت آشنایشان کنیم که به بیان «توران میرهادی»، صلح را از کودکی باید آموخت. اگر به دنبال فردای انسانیتر، عادلانهتر، پاکتر و صلحآمیزتر هستیم، باید مراقب تیغ دولبهی تکنولوژی برای کودکان باشیم. خیال امروز کودکان ما، واقعیات فردای این کرهٔ خاکی است. بهجای اسمارتفونها، رویا و خیال را به آنها هدیه دهیم.
ارسال نظرات