سردبیر |
شعر … خوب است. شعر … آدمی را از درد به دوا دعوت میکند، از درد به نجات، از درد به آرامش، بهآهستگی، به انگیزه. ما راهی نداریم جز بهیادآوردنِ رنگها، عطرها، علاقهها، آوازها، رؤیاها.
قطعهی بالا بریدهای از مقدمه سید علی صالحی است بر مجموعهی شعرش «ما نباید بمیریم، رؤیاها بیمادر میشوند». کتاب در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. هنوز بعدازاین همه سال آن مقدمه و برخی از شعرهای آن مجموعه را اندیشه میکنم. از آنها لذت میبرم و از زبان صالحیِ مهربان و گرامی به خودم یادآوری میکنم: «شعر خوب است، بوسه خوب است، باران خوب است، لذت خوب است. شعر … خواهر من است.»
چند روز پیش، در ظلماتِ آمدنِ دوبارهی طالبان به کابل، در سردرگمی از شبیخون تکراری ویروس کرونا به مردم ایران و غرق در ناامیدی به دلیل دور جدید تسلط مشتی بتپرستِ بیخردِ متظاهر در میهنم، سرودهی دیگری از سید علی صالحی به دستم رسید. دوست و همکار عزیزی قطعهی زیر را برایم فرستاد و به یادم آورد که: «ما نباید بمیریم، رؤیاها بیمادر میشوند.»
در ازدحام این همه ظلمت بی عصا
چراغ را هم از من گرفتهاند
اما من
دیوار به دیوار
از لمس معطر ماه
به سایه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد امید
***
در تکلم کورباش کلمات
چشم های خسته مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره به اشاره
از حیرت بیباور شب
به تشخیص روشن روز خواهم رسید
پس زنده باد امید
***
در تحمل بیتاب تشنگی
میل به طعم باران را از من گرفتهاند
اما من
شبنم به شبنم
از دعای عجیب آب
به کشف بی پایان دریا رسیدهام
پس زنده باد امید
***
در چهکنمهای بیرفتن سفر
صبوری سندباد را از من گرفتهاند
اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسیدن به کرانه موعود
توفانهای هزار هیولا را طی خواهم کرد
پس زنده باد امید
***
چراغها، چشمها، کلمات
باران و کرانه را از من گرفتهاند
همه چیز
همه چیز را از من گرفتهاند
حتی نومیدی را
پس زنده باد امید
شعر از سید علی صالحی
ارسال نظرات