به بهانه روز مبارزه با سانسور؛

به قلم سوگند که یلدا نوید سپیده‌ است

به قلم سوگند که یلدا نوید سپیده‌ است

از توقیف فله‌ای مطبوعات در ایران زمان زیادی نگذشته است؛ سعید مرتضوی در سال ۱۳۷۹، زمانی که تنها ۳۳ سال داشت، طی دو روز ۱۸ نشریه را توقیف کرد اما امروزه در عصر شتاب تاریخ و گسترش شبکه‌های اجتماعی، سانسور، دست‌کم به شکل ابتدایی و قرون وسطایی، نقش خود را از دست داده است؛ چنانچه اثری مانند لولیتای ناباکوف در خیابان انقلاب تهران به‌راحتی خریدوفروش می‌شود.

 

سردبیر|

آذرماهِ ما خون‌آلود است، انگار در این ماه تاریکی با آخرین زور خود به روشنی می‌تازد تا طلوع را به عقب بیندازد. آذرماهِ ما آغشته به خون نویسندگان و روشنفکرانی است که با تیغ استبداد حکومت دینی مثله شدند. داریوش و پروانه فروهر در ابتدای آذرماه ۱۳۷۷، محمد مختاری در دوازدهم آذر و محمدجعفر پوینده در هجدهم آذر همان سال به دست وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به شیوه‌های مختلف به قتل رسیدند.

ده سال بعد، کانون نویسندگان ایران به‌پاس گرامیداشت محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، سیزدهم آذر هرسال را به نام «روز مبارزه با سانسور» نام‌گذاری کرد. این پیشنهاد توسط رضا خندان مهابادی، عضو این کانون داده شده بود که از سال گذشته به همراه بکتاش آبتین و کیوان باژن به اتهامات واهی در زندان هستند. کانون نویسندگان ایران در بیانیه‌ی امسال خود به مناسبت این روز آورده است:

«سرکوبگران به روش‌های مختلف سانسور را تحکیم و از گردش آزاد اخبار و اطلاعات جلوگیری می‌کنند: برخورد شدید با کسانی که از اعتراض‌های مردمی عکس و فیلم می‌گیرند، ارسال امواج پارازیت و توقیف دستگاه‌های ماهواره‌ای در خانه‌ها، محدودسازی شدید دسترسی مردم به اینترنت، همین‌طور تلاش حکومت برای ربایش خبرنگاران ایرانی مقیم خارج و صدور حکم‌های زندان و اعدام برای آنها و خبرنگاران داخل کشور، از جمله سرکوب‌هایی است که همگی در راستای حفظ سانسور و تخریب آزادی بیان صورت گرفته است.»

کانون نویسندگان ایران در پایان بیانیه خود خواستار همراهی و همکاری نویسندگان و هنرمندان مستقل در راه دفاع از آزادی اندیشه و بیان و مبارزه با سانسور شده است.

سانسور از آغاز تاریخ نوشتن به بهانه‌های مختلف از جمله «جلوگیری از ترویج افکار نادرست و بدآموزی»، چون سایه‌ای بر سر نویسندگان، روزنامه‌نگاران و هنرمندان در سراسر جهان وجود داشته است. همواره عده‌ای بوده‌اند که قصد بر تلقین این انگاره داشته‌اند که هر چیزی را نباید نوشت. مارک تواین استدلال آنها را چنین توضیح می‌‎دهد: «نباید استیک بخورید چون نوزادتان نمی‌تواند آن را بجود». قرن‌ها طول کشید تا انسان مدرن هم‌زمان با عصر روشنگری در اروپا دریافت که بدون اظهارنظر آزادانه نمی‌توان جامعه‌ای پویا و رو به جلو داشت.

از توقیف فله‌ای مطبوعات در ایران زمان زیادی نگذشته است؛ سعید مرتضوی در سال ۱۳۷۹، زمانی که تنها ۳۳ سال داشت، طی دو روز ۱۸ نشریه را توقیف کرد اما امروزه در عصر شتاب تاریخ و گسترش شبکه‌های اجتماعی، سانسور، دست‌کم به شکل ابتدایی و قرون وسطایی، نقش خود را از دست داده است؛ چنانچه اثری مانند لولیتای ناباکوف در خیابان انقلاب تهران به‌راحتی خریدوفروش می‌شود.

امیدوارم در این عصر شتابان که اتفاقاً آن را «عصر اطلاعات» می‌نامند رهبران ایران با نگاهی گذرا به گذشته نزدیک دریابند که تمامی بگیروببندهای آنها و موانعی که در مسیر گسترش اطلاعات و آگاهی ایجاد کرده‌اند، روند روشنگری هرگز نه متوقف که حتی آهسته نیز نشده است.

تنها تأثیر این محدودیت‌ها از دست دادن نیروهای فکری و اندیشه‌ای و متخصص مملکت است که آواره می‌شوند و سرانجام در جایی فرود می‌آیند و خدمات و دانش و هنر خود را وقت جامعه‌ای به غیر از جامعه مادری‌شان می‌کنند.

رهبران و سیاست‌مداران ایران به همان نسبتی که در تاریکی کور نشده‌اند می‌دانند که گرچه پاییز به شبی طولانی می‌انجامد اما آخرین شب آن به یلدا می‌رسد که نویددهنده پایان شبِ طولانی است.

ارسال نظرات