اما این جمله یک واقعیت نیست. وقتی جی.کی.رولینگ کتابش را به نخستین ناشر نشان داد، آنها کتاب را بیرمق و کسلکننده یافتند و حاضر نشدند تا چاپش کنند؛ یعنی نخستین کسانی که این کتاب را خواندند، چنان جذب نشدند که نتوانند آن را زمین بگذارند. البته این ناشر، اولین خوانندهای نبود که «هری پاتر» را دوست نداشت، هرچند اگر دوستش داشت و منتشرش میکرد، شاید دیگر الان موسسه انتشاراتی کوچکی نبود و بهشدت پولدار میشدند. خوانندههای دیگری هم بودهاند که این کتاب را دوست نداشتهاند. شاید استفاده از واژه دشمنان کمی برای یک کتاب سنگین باشد، اما در کنار طرفداران بیشمار «هری پاتر»، این کتاب دشمنانی هم دارد. چرا؟
نخستین دلیل آن است که ما اغلب با پیشداوری به سراغ آثار ادبی–هنری میرویم. قصههای پریان و جادوگری، معمولاً برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته میشوند و متأسفانه بسیاری از ما این آثار را جدی نمیگیریم، بهویژه که در قرن بیستم کتابهای ضعیف بسیاری با استفاده از تم جادوگری نوشته شد و اعتماد مخاطبان جدی از این کتابها سلب شد؛ اما آیا یک کتاب را میتوان به دلیل تخیلی بودن، کنار گذاشت؟ آیا قصه بهجز تخیل، منبع دیگری هم دارد؟ شاید با خودتان بگویید که قصههای اجتماعی واقعگرا، منبع تخیلی ندارند. با قاطعیت میگویم که این قصهها هم ریشه در تخیل دارند، چون هر کس دنیا را با عینک خود میبیند. هر کس یک قصه را بر اساس تجربههایی که داشته، بر اساس شخصیت، جایگاه و سنش روایت میکند. اگر حرفم را باور نمیکنید، یکبار از چند دوست بخواهید که یک رویداد را برای شما تعریف کنند. خواهید دید که روایتها کمی متفاوتاند و درجه این تفاوت به آدمهایی است که آن را تعریف میکنند.
دلیل دوم این است که ما بدل به آدمبزرگهای «شازده کوچولو» شدهایم. تخیلمان را ازدستدادهایم و زیادی جدی شدهایم. میخواهیم همهچیز را در دنیای واقعی ببینیم. به خوابهایمان، به تصوراتمان و رویاهایمان بیاعتنایم. برایمان مهم است که بتوانیم مصداق خارجی هر چیز را ببینیم و وقتی یک «هری پاتر» واقعی را در مونترال نمیبینیم، این قصه چرند ارزیابی میکنیم. به همین دلیل است که به کتابهایی مثل «چگونه در یک هفته میلیونر شوید»، «رازهای ازدواج موفق»، «لاغری آسان» یا «مثبت اندیشی در ۴۲ ثانیه» پناه میبریم که اساساً کتابهای تخیلیتری هستند یا بدتر از آن نیچه، هایدگر و شوپنهاور میخوانیم بی آنکه درکش کنیم. نمیدانم چقدر برایتان خندهدار خواهد بود اگر بدانید «هری پاتر» من را یاد «ابر انسان» (superman) نیچه میاندازد.
هری پاتر برای بزرگترها و همگان
هرچند نخستین ناشری که رولینگ کتابش را برای انتشار به آنها داد، به او پاسخ منفی دادند، اما آرتور لوین، ویراستار انتشارات «بلمومزبری» شیفته این کتاب شد و قراردادی به ارزش 105 هزار دلار با نویسنده امضا کرد. لوین چند سال بعد گفت که استعداد نویسندگی خاصی در نویسنده «هریپاتر» میدیده و نظرش میآمده او کمی عجیبوغریب است؛ اما کتاب باید برای بچهها منتشر میشد و به همین دلیل سروشکلی بچهگانه داشت. این انتشارات کمی بعد به این نتیجه رسید که «هری پاتر » را با دو جلد متفاوت چاپ کند، یکی برای بچهها و یکی برای بزرگترها. جلد کتاب بچهها طبعاً خوش آب و رنگتر از کتاب بزرگسالان بود. در جلد کتاب بزرگسالان بیشتر از رنگهای سنگین استفادهشده است. دیگر راهکار جالب ناشر «هریپاتر» این بود که علاقهمندان میتوانند جلد کتاب را بهراحتی جدا کرده، در خانه بگذارند و خود کتاب را همراه ببرند.
تدریس فلسفه با کمک هری پاتر
یکی از جذابیتهای «هری پاتر» این است که ما میتوانیم بسیاری از دغدغههای فلسفی و روزمره زندگیمان را در آن ببینیم؛ یعنی ممکن است که جادوگری و فانتزی رویه نخست داستان است، اما نمک و فلفل دغدغههای فلسفی و مشکلات انسان معاصر باعث میشود تا کتاب خواندنیتر شود. شاید همین ماجرا باعث شده تا دانشگاه سنت کلود در ایالت مینهسوتا برای تدریس درسهای فلسفه از هریپاتر کمک بگیرد.
کرولاین هارتس استاد این دانشگاه است که سعی کرده از روشی جذاب برای آموزش فلسفه استفاده کند. بهعنوانمثال، او تلاش کرده تا آموزههای «ارسطو» حول محور مفهوم دوستی را، با کمک گرفتن از رابطه شخصیتهای هفتگانه کتاب جی.کی. رولینگ درس میدهد. در کلاسهای هارتس موضوعاتی چون منطق، عشق، اخلاق، روح انسان و طبیعت موردبحث و بررسی قرار میگیرند و مثالها هم از هریپاتر میآیند.
یک دانشجوی سال دوم که بهار گذشته این واحد را گذرانده، گفت: «داستانهای رولینگ مثالهای قابلفهم خوبی درباره مفاهیم دشوار فلسفی ارائه میدهند و فهم آنها را آسان میکنند. این کلاسها عمق کارهای رولینگ را به من نشان داد، مسئلهای که شاید زمانی که بچه بودیم و این رمانها را میخواندیم، متوجهش نبودیم. این کلاس واقعاً به من نشان داد چقدر به فکر کردن درباره مسائل سخت و سؤالاتی با جوابهای دشوار علاقهمندم.»
تخیل، هریپاتر و فلسفه
«هری پاتر» چند دستاورد بزرگ دارد. بسیاری از بچهها را کتابخوان کرده، به آنها کمک کرده تا اخلاقگرایانه فکر کنند و درنهایت به ما نشان میدهد باید به تخیلاتمان احترام بگذاریم. همه دستاوردهای «هری پاتر»، بهخصوص اندیشیدن به مسائل اخلاقی و تخیل، پایه و اساس فلسفه را تشکیل میدهد. شاید بتوانم بگویم که اگر تخیل نبود، اصلاً فلسفه شکل نمیگرفت.
تخیل در تمام فلسفههای قدیم و جدید بهعنوان یک مقوله قابلبحث مطرح بوده است. در فلسفه یونان باستان، تمام آنچه را که افلاطون یافته بود، چیزی بیش از خیال نبود. تفسیر جهان و هستی در قالب مثال غار (مثل افلاطونی)، آرمانشهر، طبقهبندی فلز گونه انسانها و … سرشار از خیالبافی فیلسوفانه است، هرچند او دشمن خالقان تخیل، یعنی شاعران بود.
در دوران جدید، کانت از نخستین افرادی بود که جدیتر به این مسئله پرداخت. او بهعنوان یکی از فلاسفه دوره روشنگری، هم به تخیل توجه داشت و هم به قدرت فهم، درصورتیکه بسیاری از فلاسفه دوره روشنگری در مورد تخیل حرفی برای گفتن نداشتند یا اصلاً به آن توجه نمیکردند. درست به همین دلیل است که کانت کتاب «سنجش خرد ناب» را دو بار نوشت. یکبار با تأکید روی فهم و دومی با توجه به تخیل و جالب اینکه رویکردش به تخیل در دوران پختگیاش روی داد. البته این به این معنا نبود که مثلاً به رؤیا (خواب دیدن) هم توجه کند. رؤیا توسط کانت بهطور مدام مورد تحقیر واقع میشد، درصورتیکه بعدها ارزش رؤیا را هم بیشتر فهمیدیم.
فیلسوفی که بهطورجدی در مقابل تخیل ایستاد، هگل بود. او میخواست همهچیز را از دریچه عقل و استدلال ببیند. درنتیجه فکر میکنم که اگر هگل در روزگار ما زنده میماند، از دشمنان «هریپاتر» بود. فیلسوفانی چون سمپر، بوکارت، نیچه بهطور جدی به چالش با منطق هگل پرداختند و به نیروی تخیل (به استعاره و تصویر) توجه ویژه کردند.
بااینهمه فیلسوفها معاصر، فیلسوفهای بعد از فروید، بیشتر از تخیل حرف زدهاند. به گمانم ارنست بلوخ سرآمد این افراد است. او کسی است که مفهوم یوتوپیا (آرمانشهر) را موردبحث قرار میدهد که اساساً یک مفهوم تخیلی است. بلوخ میگوید که وقتی ما به یک شهر تخیلی – آرمانی فکر میکنیم، به شهری که در آن زندگی میکنیم انتقاد خواهیم کرد، چون اساساً باید چیزی برای مقایسه داشته باشیم. به همین دلیل، برای بلوخ، قوه تخیل فراهمکننده انقلاب است و انقلاب چیزی جز تغییر دادن جهان نیست: «انقلاب پیش درآمدی برای تمامی رخدادهایی است که در آن انسانیت تباهشده، مقهور شده و هستی نکوهیده دارد.» از این دیدگاه، کسی که تخیل میکند، کسی است که قدرت انتقاد دارد و اینیک اصل فلسفی است.
نمیتوانم این یادداشت را بیآنکه نامی از گاستون باشلار ببرم تمام کنم. او فیلسوفی است که بیشترین احترام را به تخیل گذاشته است. تخیل در نگاه باشلار آفرینش دوباره جهان است: «با خیالبافی در کنج خلوت، بیهیچ کار و مشغلهای، رویاروی شمع، زود درمییابیم که میان زندگانی فروزان و رخشان، زندگانیای سخنگو و ناطق نیز هست. در اینجا شاعران به ما میآموزند که به بانگ و آوای شمع گوش فرا دهیم. شعله صدا میدهد، مینالد، وجودی است که رنج میبرد.» داخل پرانتز عرض کنم که ترجمه کتابهای باشلار در کتابخانه نوروززمین موجود است و دوستان میتوانند در صورت نیاز تهیهاش کنند.
هریپاتر، همین دروازه جدید جهان است. تخیل، راز ورود به دنیای جدیدی است که فراموشش کردهایم. باید جدیترش بگیریم.
نکات و حاشیههای هریپاتر و نویسندهاش
- وبسایتهای هواداری: طرفداران «هری پاتر»، سایتهای بسیاری به زبانهای گوناگون دارند. Cauldron.org از نخستین سایتهایی بود که به طرفداری از هری پاتر راه افتاد. این وبسایت را چند جوان علاقهمند به هری پاتر اداره میکردند و اطلاعات مربوط به کتاب و بعدها فیلمهای هری پاتر را در اختیار علاقهمندان میگذاشتند.
- نه به مک دونالد: یکی از مشهورترین «نه» رولینگ رد پیشنهاد مک دونالد برای تولید یک ساندویچ به نام هری پاتر است. رولینگ فستفود را بدترین کابوس شبانه خود میداند و دشمن بچهها؛ بنابراین برایش اصلاً قابلقبول نبود که برند محبوب بچهها با فستفود یکی شود.
- هریپاتر و کتابخوانی: یکی از نکات مهم کتابهای «هریپاتر» این است که بسیاری از بچهها با خواندن این کتاب، کتابخوانهای جدیای شدند.
- ثروت رولینگ: بعد از آنکه رولینگ در سن چهلسالگی از همسرش جدا شد، به خانههای شهرداری پناه برد که به افراد کمدرآمد تعلق میگیرد. او وضعیت سختی داشت، اما تلاش کرد و نوشت. کدام ما در این شرایط به نوشتن یک کتاب فکر میکنیم؟ او حالا از ملکه انگلیس و بسیاری از زنان مطرح جهان ثروتمندتر است.
- چهار ساعت در قطار و یکعمر ثروت: جی.کی.رولینگ میگوید که ایدهی هریپاتر هنگام تأخیر چهارساعته قطار در ذهنش ایجادشده است. اگر قطار تأخیر نمیکرد، او الان در فروشگاه دالراما شعبه لندن در حال خرید کنسروهای یکدلاری بود.
- نیم ساعت بیداری بهعنوان جایزه: پدر و مادر دانیل ردکلیف (بازیگر نقش هری پاتر) وقتیکه فهمیدند پسر آنها بهعنوان بازیگر نقش هری پاتر انتخابشده است، بهعنوان جایزه به او اجازه دادند تا نیم ساعت بیشتر شب را بیدار بماند.
ارسال نظرات