نام کتاب: سایه تاریک کاجها
نام نویسنده: غلامرضا رضایی
نام ناشر: نیماژ
تاریخ و نوبت چاپ: 1395 اول
تعداد صفحه: 110 ص
قیمت پشت جلد: 8500 تومان
سایه تاریک کاجها، از هفت داستان کوتاه تشکیل شده است. داستانهایی که همگی به نحوی با تنهایی، احساس غالب انسان معاصر و ترس، هیجان اصلی انسان درگیر هستند.
غلامرضا رضایی پیش از «سایه تاریک کاجها»، سه مجموعه داستان به نامهای «نیمدری» و «دختری با طعم آدامس خروس نشان» و «عاشقانه مارها» و رمان «وقتی فاخته میخواند» در کارنامه خود دارد.
هفت داستان، در فضاهایی نزدیک به هم و بعضاً با درونمایههایی یکسان، به نگارش در آمده است. خوانشی روان و یک نفس، میتواند اولین ویژگی مجموعه برای مخاطب باشد. ویژگی دیگر داستانها، فضاسازیهای دقیق و تازه و بکری ست که پیش از این کمتر به آن پرداخته شده است.
داستانهای مجموعه، به ترسهایی اشاره میکند که نشانههایی از خود به جا میگذارند و شخصیتها را مضطرب میکنند. کنشگری شخصیتها در اکثر داستانها، به بنبست میرسد.
مشخصاً در داستانهای صخرههای مرجانی (کلافگی سربازهایی در پادگان و ترس از کلاغها)، ضیافت کوچک شبانه (داستان خانهای قدیمی و زن و شوهری که نمیدانند منبع صدا و ترس ایجاد شده کجاست)، سایه تاریک کاجها (موقعیت سلاخ خانهای که دزدی جزء لاینفک و در عین حال مبهم آن است) و دو به هیچ (القای ترس از مار که با تماشای فوتبال همزمان میشود)، نوع انسان را دست بسته و مقهور حوادث بیرونی با منبعی ناآشکار به تصویر میکشد.
در داستان هزارمین شب مادام ریتا، عشقی قدیمی و تنهایی در هم گره خورده و زن داستان را نسبت به حرکت موشی که شبانه وارد اتاقش میشود، علاقهمند نشان میدهد. در داستان صخرههای مرجانی، پادگانی به نمایش گذاشته میشود که سربازان آن از چیزهایی میترسند و این ترس را نمیشناسند. ناآگاهی شخصیتها نسبت به ترسی که ایجاد میشود به گم شدن و مرگ میانجامد. در داستان ضیافت کوچک شبانه با زن و مردی روبه رو هستیم که نمیدانند چه کسی در خانهشان حضور دارد و از ترس مواجهه شدن با عنصر نامعلومی که حضورش را با صدا نشان میدهد، شبانه منزلشان را به سرعت ترک میکنند. در داستان سایه تاریک کاجها نیز وارد سلاخ خانهای میشویم که در آن دزدیهایی صورت میگیرد و در داستان دو به هیچ نیز بازی فوتبال دستمایه داستان است. در ادامه با ترس از نیش زدن مار و حضور مردی که چیزهایی در این باره میگوید، روبه رو میشویم. مسافرخانه چهار باغ نیز حضور زنی را روایت میکند که در اتاق شخصیت اصلی داستان منتظر اوست. و در داستان آخر، نوشتههای شفاهی، با نویسندهای آشنا میشویم که نمینویسد و شخصی دیگر آمده تا بتواند او را سوژه کارهایش بکند.
در «سایه تاریک کاجها»، میتوانید انسانی را مشاهده کنید که گویا رخوت سنگینی در برابر موقعیتهای زندگی دارد. انسانی که تنهایی و ترسش هر دو پنهان است. و این پنهان کاری به شخصیتهای داستان اجازه نمیدهد کنشگری فعالی در جهت فهم بهتر وضعیتشان داشته باشند.
ادبیات کاربردی، از ارتباطات فردی تا کاربردهای رسانهای
ادبیات، ذهن و زبان را برای بیان و ارتباط قدرتمند میکند. اولاً قصه و شعر و همچنین فیلم، بهترین ابزارهای عینیکردنِ موقعیتهای اخلاقی و روانشناختی مختلف برای مخاطباند و ثانیاً ازآنجاکه مخاطبِ فارسیزبان، امروزه دایره واژگانیِ بسیار محدودی برای خودبیانگری (بیانِ عواطف و هیجانات و تجارب) دارد؛ با متنخوانی و بهویژه شعرهای مثلِ شعرِ روانِ سعدی، بسیار غنیتر و کارآمدتر میشود. بخشی از اینها، همان چیزهایی است که روانشناسی و مدیریت (شاخههای مرتبط با منابع انسانی) به دنبال آن هستند و فنّ «ارتباطات مؤثر» نامیده میشود.
از دیگر سو، ادبیات در تبلیفات نیز جایگاه ویژه دارد و البته ممکن است بپرسید که آیا با واردکردن ادبیات به حیطههای بازار و تبلیغات، بیم آن نمیرود که ادبیات به کالایی تجاری تبدیل شده و از مفهوم اصیل خود، تهی شود؟ در پاسخ باید گفت که:
تبلیغ را فقط فنّ اقناع مخاطب برای خرید کالایی بیکیفیت یا کمبها نبینیم. تبلیغ، صرفاً کاربستِ تجاری ندارد. وانگهی صورتِ تجاری هم بد و لزوماً در تقابل با جوهر هنری و لذتزای ادبیات نیست. در نگاه من، این بخش، صورتِ دیگری از همان ارتباطات مؤثر است. چه ایرادی دارد که مثلاً وقتی سردبیر مجلهای دارد در محکومیت حادثهای تروریستی سرمقاله مینویسد اما چون شعرخوان نیست و شعر مناسبی در ذهن ندارد، تو بتوانی به او شعر مشیری را نشان بدهی که: «تفنگت را زمین بگذار»؛ شعری زیبا که اگر درست و بجا استفاده شود، بهخاطر «ادبیّت»اش، اثرِ آن یادداشت را عمیقتر کند؟
(در صورتِ تمایل به دنبالکردن سَماک در تلگرام، لطفاً به نشانی @Samaak_MTL سر بزنید.)
ارسال نظرات