حلزون، قرار داده شده در این فضای تصویری و مشخصکننده تصویر، به ما نشان میدهد که نباید خود را درگیر توهم آنچه که میبینیم، بکنیم، و نباید به آن باور کنیم. این در واقع بطن پارادوکسی است که کوسا به آن اشاره میکند: در پایان این چالش پرسپکتیو است که نقاش در خفا پرستیژ پرسپکتیو را ویران میکند. {…}
فرانچسکو دل کوسا آثار پانوفسکی (مورخ هنری قرن بیستم در آلمان) را نخوانده بود. نمیدانست که پرسپکتیو همانطور که عالم آلمانی آن را تعریف کرده بود، به «صورت نمادین» یک جهانبینی تبدیل خواهد شد که دکارت آن را عقلانی و کانت آن را صورتبندی کرد. نمیتوانست این را بداند. در عوض، آنچه که در حوالی سال ۱۴۷۰ میداند، و این تفاوت ظریف تاریخی به یقین خوشایند شما خواهد بود، این است در اینجا اندازهها مطرح هستند، و اینکه این به قول پیرو دلا فرانچسکا، ابزاری جدید است که اجازه میدهد مقیاس و معیاری برای چیزها ساخته و دیده شود. به زعم کوسا، معیار و مقیاس تصویری از جهانی در خود و به نسبت کسی که به آن نگاه میکند و براساس نقطه نگاه او، میسازد. و این جهان بینهایت نیست. تنها خدا بینهایت است. جهان کوسا متناهی، بسته و در اندازهای انسانی است. (در سال ۱۴۳۵، آلبرتی وقتی که به پروتاگوراس و جمله معروف او «انسان معیار همه چیز است» اشاره میکرد، سخن دیگری به زبان نیاورد.) فرانچسکو دل کوسا این مسئله و همچنین پرسپکتیو را بیشک میدانست. {…} و به همین واسطه میتوانیم ایدهای را که در این چارچوب او از «بشارت تولد مسیح» داشت، را حدس بزنیم. زیرا، در سالهای ۱۴۳۰، برناردین دو سی ین، مشهورترین واعظ آن دوران، حقیقتی بدیهی را به دقت بیان کرده بود: بشارت، با قبول مریم مقدس، لحظه حلول است، یعنی به تعبیر این واعظ، ورود قیاسناپذیر در معیار و اندازه و تصورناپذیر در تصور است. به تابلوی کوسا نگاه کنید. خدای پدر کجا قرار دارد؟ کبوتر کجاست؟ باید جستوجو کرد تا یافت. با معیارهای او، پرسپکتیو خدا را به تصویری در دور دست در آسمان بالای سر جبرئیل کاسته است. کبوتر نیز آن بالا در نزدیکی پدر مقدس در حال پرواز است؛ اما به زحمت آن را میبینید. گویی فضله مگس است. پرسپکتیو بر همه چیز مستولی شده است: چگونه پرسپکتیو میتواند آنچه که اساس، هدف و غایت این ملاقات است را نشان دهد، خالقی که وارد مخلوق میشود یا نامرئی که مرئی میشود؟ این چیزی است که حلزون از ما میخواهد تا اگر هم نمیبینیم، حداقل آن را حس کنیم.
وانگهی، کوسا تنها کسی نیست که میخواسته در تصویر مقیاس یافته بشارت، حضور نامرئی هر آنچه که از معیار گریزان است را آشکار کند. فرا آنجلیکو، پی یرو و فیلیپینو لیپی از جمله کسانی هستند که به انتظارات آلبرتی راضی نشدند: «نقاش فقط با آنچه که دیده میشود، سر و کار دارد.» {…} در حاشیه ساختمان پرسپکتیو، در آستانه آن، ناهنجاری حلزون به شما آشکار میشود؛ شما را دعوت میکند تا نگاه خود را تغییر دهید و به شما میفهماند: در آنچه که نگاه میکنید، هیچ نمیبینید. یا بهتر بگوییم، در آنچه که میبینید، آنچه را که نگاه میکنید را نمیبینید، به خاطر آنچه که در انتظار آن نگاه میکنید: ورود نامرئی در مرئی.
ارسال نظرات