۱. نویسندهٔ «واشنگتن سیاه»، «لولیتای واقعی» را پسند کرده است
اسی ادوگیان، نویسنده «واشنگتن سیاه» (Washington Black)، از آثارِ ۲۰۱۸ «لولیتای واقعی» (The Real Lolita) نوشتهٔ سارا وینمان را پسندیده است. اما چه شباهتهایی میان کارِ خودش و پسندش میتوان یافت؟
به نظر صاحب این قلم، تأکید بر نورتاباندن به زندگی ضعیفترها آنهم در قالبِ بستری ماجرایی و پرهیجان که با متنهای مهم و متعددی پیوند میخورد، اشتراک هر دو اثر است؛ زیرا از یکسو واشنگتن سیاه، روایت ماجراجویی خیرهکنندهٔ پسری که از خاکوخاکستر بردهداری برمیخیزد، قد میکشد و به انسانی آزاد و مؤثر بدل میشود و با ماجرای ترقی سیاهان و رنجهای بالندهشان پیوند مییابد و به دیگر سو، «لولیتای واقعی» سارا وینمان نیز از تحقیق نویسنده با تحقیق درباره ربوده شدن دختری یازدهساله (به سال 1948 و به دست فرانک سال، مکانیک مرموز و میانسال) آغاز میشود اما در تاریخچهٔ پر از پیچیدگیِ رمان «لولیتا»، داستان کلاسیک ناباکوف، تنیده میشود.
۲. تارا وِستاُور، در تحسینِ رهایی و آزادی
در شمارهٔ پیشین کتاب کانادا («هفته» ۵۱۵) بود که درباره «دانشآموخته» (Educated) اثرِ درخشان تارا، برای خوانندگان گفتیم و شرح دادیم چرا و چگونه این اثر هم برای خوانندگان کتابهای نیمهماجرایی و نیمهواقعی جذاب است و هم گفتیم چگونه شورِ طیکردن راه دشوار آزادی و مقابله محیط نامساعد به این کتاب روح و غنا بخشیده است.
این هر دو ویژگی در اثرِ منتخب او نیز وجود دارد: از نگاه او کتاب «احساس آزادی کن» یا «رها باش» (Feel Free) به قلم زادی اسمیت مجموعهمقالاتی عالی است که در وضع عجیب امروز دنیا خواندنش دلپذیر و سودمند است.
۳. نویسندهٔ «بیتقارنی»، عشقنامهٔ منتقدبانو را میستاید
رمانِ «بیتقارنی» (Asymmetry)، کاری فراموشنشدنی درباره عشق است و بخت و ناهمخوانی زندگیِ ناهموار ما با هنر. لیسا هالیدی (Lisa Halliday) در این اثر نشان میدهد ضعف ما در همبستگی، چطور به بیتعادل میانجامد و نشان میدهد چگونه بسیاری از روابط انسانی ما در بحرانِ نابرابری است: نابرابری در سن، قدرت، استعداد، ثروت، شهرت، جغرافیا و عدالت. این روایت دو خط موازی دارد: خطِ اول «عاشقانهای غافلگیرکننده» در سالهای نخستین جنگ عراق است که دامنهاش در نیویورک اتفاق میافتد و در مقابل، خط دوم ماجرا مردی عراقیآمریکایی که در میانهی سفر به کردستان برای دیدار برادرش، توسط افسران مهاجرت در لندن بازداشت شده است و آخرین آخرِهفتهٔ سال 2008 را در یک بازداشتگاه در هیثرو میگذراند. هنر نویسنده آن است که این دو داستان ظاهراً غیرمرتبط را اسباب تقویت درونمایه میکند. منتقدان، این اثر را خبرِ طلوعِ یک ستاره ادبی در حال رشد دانستهاند و حال، این نویسنده کتابی عجیب و جالب را برگزیدهٔ سالش کرده. هالیدی توضیح میدهد که: به پیشنهاد یک دوستِ داستاننویس ایتالیایی، کتاب «زندگینامهٔ آلیس بی. تُکلاس» را خوانده است. کتاب، اثری غیرداستانی نوشتهٔ گرترود اشتاین، منتقدِ مشهورِ همروزگارِ همینگوی است و از زبان آلیس تُکلاس، معشوق اشتاین روایت میشود. کتابی با تلفیقِ نگرشها و طرح این سؤال که: «چه کسی تعیین میکند که هر کس چه داستانی را روایت کند؟» پس انگار بازهم شباهتی بین اثرِ نویسنده و کتاب محبوبش در کار است…!
۴. نویسندهٔ «پیامبرِ آزادی»، از «فریادی در خرابهها» طرفداری میکند
دیوید دابلیو بلایت (David W. Blight) نویسندهٔ «پیامبر آزادی» در جواب نظرسنجی نیویورکتایمز گفته که: من «فریادی در خرابهها»، دومین رمان کوین پاور (Kevin Powers) را برمیگزینم، گرچه برخی منتقدان، این کتاب را بهعنوان یک اثر ادبی دوست ندارند. من معتقدم این کتاب، اثر خیلی عمیقی است که به خواننده نشان میدهد تأثیرِ گذشته بر ما هیچوقت به پایان نمیرسد. این کتاب ماجرای بردهداری، تاریخ، و جنگهای داخلی را مطرح میکند و نشان میدهد که این اتفاقات همیشه منتظر هستند تا نابودمان کنند.
همین جملهٔ آخر، سرِ نخ شباهت را به ما میدهد: در رمانِ خودِ او، شخصیت محوری فردریک داگلاس (1895-1818) مرد جوانی است از بردگی در بالتیمورِ مریلند میگریزد و بسیار خوششانس است که به یکی از شخصیتهای مهم ادبی زمان خود بدل کرد. او طی سه دوره زندگی خود سه نسخه از زندگینامه خود را نوشت و روزنامه خود را منتشر کرد.
در این سرگذشت درخورتوجه، نویسنده با چندین مورخ مشورت کرده و موضوعات و مستندات روزنامهها را نیز دربارهٔ داگلاس واکاویده تا داستان مهیج دو ازدواج داگلاس و خانواده پیچیدهاش را بازگوید.
ارسال نظرات