بلقیس سلیمانی (۱۳۴۲، کرمان)، کارشناس ارشد فلسفه، پژوهشگر، داستاننویس و منتقد ادبی است. نوشتههای او را به سه دسته رمان، داستان کوتاه و پژوهشهای ادبی میتوان دستهبندی کرد. از رمانهای او آن مادران، این دختران، سگسالی، به هادس خوش آمدید، روز خرگوش، مارون، شب طاهره، خالهبازی، بازی آخر بانو و نارسیده ترنج (در دست چاپ) را میتوان نام برد. بازی عروس و داماد مجموعه داستانکوتاه یا بهعبارت بهتر، مجموعه شصت مینیمال است. همنوا با مرغ سحر (زندگی و آثار علیاکبر دهخدا)، هنر و زیبایی از دیدگاه افلاطون، بررسی وضعیت کمی و کیفی ادبیات داستانی در دهه هفتاد و تفنگ و ترازو (نقد و بررسی ادبیات دفاع مقدس) از پژوهشهای ادبی این نویسنده معاصر هستند. نیز، نشان درجه یک هنری (۱۳۹۵)، جایزه ادبی اصفهان (۱۳۸۵) و جایزه ادبی مهرگان (۱۳۸۵) از افتخارات نویسندگی اوست. در این نوشته، به بررسی تازهترین رمان سلیمانی، «آن مادران، این دختران»، میپردازیم.
داستان درباره ثریانامی میانسال است که در بیستسالگی و در همان زمانی که سهماه باردار بوده، شوهرش را از دست میدهد. ثریا باوجود تمام مخالفتهای خانواده با اکبر که همرشته و دانشگاهیاش است ازدواج میکند و بهاصرار فاطمه (خواهر ثریا) از گوران در دل تهران ساکن میشوند. طعم شیرین زندگی مشترکشان طولانی نبوده و بهزودی با مرگ اکبر، روزهای تلخ ثریا آشکار میشوند. اکبر حتی فرصت دیدار کودکش را هم پیدا نمیکند و ثریا در این راه، بهتنهایی و با هزاران ترس برای از دست دادن دخترکش، مسئولیت بزرگکردن او را در شهری غریب بهدوش میکشد. بعد از ازدواج و جدایی آنا، دردسرهای ثریا بیشتر و تازهتر میشوند اما مسئله اصلی این مادر و دختر، تفاوتهای دیدگاهی آنهاست. داستان با زلزله تهران و خسارتهای شکافی که در کوچه ایجاد شده است شروع میشود اما راوی بهنوعی از همان آغاز، خواننده را با شکافهای دیدگاهی بیوهزن و دخترش در زندگی آشنا و همراه میکند. در تمام سالهایی که ثریا پابهپای آنا و بزرگکردن او نشسته، خواستگارهای زیادی را رد کرده تا در دلش به اکبر وفادار بماند اما با آمدن دوباره کاووس، اولین خواستگار ثریا در گوران، زندگی آنا و مادرش حالوهوای دیگری پیدا میکند.
شخصیتهای داستان را چه اصلی و چه فرعی، زنان تشکیل میدهند. بهطور کلی، زنان محوریت داستان را عهدهدارند. پردازش آنها کاملا مستقیم بوده و خواننده بهراحتی ویژگیهای ظاهری و رفتاری آنها را درمییابد. در این داستان، راوی سوم شخص (دانای کل) است و سلیمانی از شیوهای جدید استفاده کرده است؛ بهگونهای که رفتوبرگشت موجود در روایت با ذهن ثریا در ارتباط است؛ بعد به اصل ماجرا برمیگردد و داستان را ادامه میدهد و سپس دوباره در ذهن ثریا غرق میشود. سلیمانی درباره کتابش چنین میگوید: «این اثر نیز مانند چند اثر دیگرم یک فضای دوگانه دارد و بین تهران و گوران اتفاق میافتد و به نحوهی زیست دوگانه یک مادر از نسلی آرمانخواه و دختری از نسل آرمانگریز میپردازد. در واقع در این اثر مخاطب شاهد روزمرگیهای یک معلم با دخترش است و به نوعی یک شکاف بین نسلی را مشاهده میکند؛ شکافی که گاهی به نفی یکدیگر ختم میشود؛ چراکه در برخی مواقع دختر به شکل محسوسی مادر را نفی میکند». طیف شکاف دیدگاهی مادر و دختر در سرتاسر روایت موج میزند و از نحوه پوشیدن لباس و آرایش تا زندگی و آینده و ازدواج با هم مخالفاند.
«خندیدند. هر دو خندیدند. خنده ثریا اما خندهای روشن بود، به خندههای امیدبخش میگوید خنده روشن. خنده تاریک هم دارد. به خندهای که به جای گریه خودش را روی صورتش پهن میکند میگوید خنده تاریک. یک نوع خنده دیگر هم دارد که به آن خنده مرزی میگوید، این نوع خنده را فراوان تجربه کرده، به خندههایی که در مرزهای خوشی و ناخوشی، تاریکی و روشنایی، عشق و نفرت اتفاق میافتند میگوید خنده مرزی. جنس این خندهها هم خالص نیست. مایهای از گریه در خود دارند».
نسخه الکترونیک کتاب آن مادران، این دختران به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق فیدیبو به صورت کاملا قانونی در دسترس است.
ارسال نظرات