دکتر فرشید ساداتشریفی؛
ادبپژوه، دانشگاه مکگیل
۱. خبر رسید و چه ناگاه و خوش:
نخستین جایزهی ویژهی موسیقیِ بنیادِ آقاخان با نامِ «شهنواز» (بهمعنیِ نواختِ شاهانه)، از سوی شخصِ آقاخان به یکعمر فعالیتِ بیبدیلِ استاد محمدرضا شجریان پیشکش شد.
روزِ یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۸ خورشیدی برابر با آخرینِ روزِ مارسِ ۲۰۱۹، نخستین مراسمِ جایزهی موسیقاییِ مؤسسهی بینالمللیِ آقاخان در لیسبونِ پرتغال، با حضورِ شخص او برگزار شد و داوران جایزه را به مژگان سپردند که به نمایندگی از پدر در این نشست حاضر بود.
در این مراسم، آقاخان (که در زبان پیروانش «حضرتِ والا کریم آقاخان» نامیده میشود)، شخصاً حضور داشت. او که بنا به باورِ مسلمانان شیعهی اسماعیلی، از سلالهی اسماعیل، فرزندِ امام جعفر صادق است و چهلونهمین امامِ شیعیانِ اسماعیلیِ جهان محسوب میشود، «جایزهی ویژهی شهنواز» را از امسال آغازیده و حسنِ شروع، تقدیمِ جایزه به «خداوندگار موسیقی، محمدرضا شجریان»، بوده است.
در پیدیافِ رسمیِ مندرج در وبگاهِ آقاخان میخوانیم:
«محمدرضا شجریان جایزهی پاترون را اخذ کرده که با نظر حامی این جوایز، آقاخان، به این مهم دست یافته است. محمدرضا شجریان، خوانندهای با قدرت و مهارت خارقالعاده که ویژگیهای اخلاقی و موسیقی یک استاد سنتی را دارا است، سال ۱۹۴۰ در مشهد به دنیا آمد و در پنجسالگی یادگیری تلاوت قرآن را از پدرش را شروع کرد. در ۱۲سالگی به مطالعهی ردیفهای موسیقی سنتی ایرانی پرداخت و همزمان برای درک عمیقتر، مجموعهآهنگهای سنتیِ نواختن سنتور را نیز فراگرفت.»
داریوش طلایی (نوازندهی جادوپنجهی تار، برای «مشارکتھای مستمر در موسیقی») و نیز شاهو عندلیبی (نینوازِ سنندجیِ تورنتونشین) نیز از دیگر تقدیرشدگانِ جایزهی امسال بودند که مراسم با اجرایشان نیز زینت یافت.
طُرفه آنکه ارزشِ مجموعِ جوایزِ اهداشده، سر به مبلغِ نیممیلیون دلار میزند و اطلاعیهی رسمیِ بنیاد، هدف و ابعاد این جایزه را چنین شرح داده است:
«جوایز موسیقی آقاخان در بنیاد گالوست گلبنکیان (۲۹تا۳۱ مارس) مجموعهای از استعدادھای برتر موسیقی دنیا را از جھان اسلام گرد ھم میآورَد، و برای شناخت خلاقیت، استعداد و نوآوری در موسیقی جوامع سراسر دنیا که مسلمانان نقش چشمگیری در آنھا دارند، توسط آقاخان تاسیس شده است. برندگان جوایز موسیقی آقاخان جمعاً بودجهای بهارزش ۵۰۰،۰۰۰ دلار و فرصتھایی برای پیشرفت حرفهای را دریافت خواھند کرد. این فرصتھا شامل کمیتهھایی برای خلق آثار جدید، قراردادھایی برای ضبط و مدیریت ھنرمند، حمایت از طرحھای آموزشی آزمایشی، و مشاورهھای فنی یا ساختاری برای پروژهھای بایگانی، نگھداری، و توزیع موسیقی است. دو کنسرت در پایان ھفتهی این فستیوال برگزار میشود. عصر جمعه ۲۹ مارس، ارکستر گلبنکیان با رھبری استاد پدرو نِوِس، آثار جدیدی را اجرا خواھد کرد که توسط اساتید موسیقیدان انجمن موسیقی آقاخان از تاجیکستان، سوریه و افغانستان ساخته شدهاند. این آثار زنده که توسط آھنگساز شھیر ازبکستانی دیمیتری یانوف یانوفسکی برای ارکستر تنظیم شدهاند، [هنر] ھنرمندان خوشذوق افغان را در [نواختن] رباب، ھنرمندان تاجیک را در دوتار، ھنرمندان ازبک را در دایره، و ھنرمندان خاورمیانه را در قانون و داکلار به نمایش میگذارد.»
۲. باری، سخنِ آقاخان نیز بخشی دیگر از این مراسم بود؛
که میکوشید روایتی موجز و اثرگذار باشد از چیستیِ این جایزه و کموکیفِ شکلگیریاش. و بود! و از همه جالبتر: نگاهِ اعتقادیشخصیِ او به این زیبای دردسرساز: به موسیقی…
در ادامه برگردانم از خطابهی او را میآورم:
«بسماللّه الرحمن الرحیم
عالیجناب رییسجمهور، پروفسور مارچِلو ربلو دسوسا؛
عالیجناب نیابتِ ریاستِ پارلمان، آقای جورج لاکائو؛
مادام ایزابل موتا، رییس بنیاد گلبنکیان؛
اعضای هیئتدولت و مجلس، سیاستپیشگان، عالیجنابان، میهمانان عالیمقدار، خانمها و آقایان؛
با شادیِ فراگیر و افتخار بسیار، به یکایکِ شما خوشآمد میگویم که امشب به این مکان استثنایی آمدهاید؛ آن هم برای این مراسم استثنایی. خوشآمدگویی من بهنمایندگی از بسیارانِ دیگر در چهارگوشهی گیتی است که اجرای این برنامه را میسّر ساختهاند. از کسانی سخن میگویم که بخشی از خیلِ اسماعیلیان و شبکهی توسعهی آقاخان هستند؛ و بررویهم تمامِ کسانی که سازماندهی جایزهی موسیقی آقاخان را یاری رساندهاند. به همهشان درود میفرستم: و به برگزینندگانِ نامزدان، اعضای کمیتهی اجرایی جایزه، هیئتارشد داوران، دبیرخانهی جوایز و البته همهی شرکتکنندگان درود میفرستم به تمام دریافتکنندگان جوایز که استعداد موسیقایی ایشان، برنامههای امروز را چنین سخاوتمندانه غنا بخشیده است.
همچنین، اینجا در لیسبون، سپاس میگذارم کسانی را که در تدارک این نخستین برنامه کمککار بودهاند و همچنین از بنیاد گلبنکیان به خاطر پشتیبانی گرانارزَش.
این برنامه استعدادهای موسیقایی و ثمرات جامعهشناختی دستاوردهای هنری را از و در مکانها و فرهنگهای گونهگون ارج مینهد. و به گمان من، این مکان بهترین جایِ انجام چنین کاری است. بنیاد کالوست گلبنکیان در سرتاسر گیتی بهسبب نقشی که در ارجنهادن به هنر و علم دارد، محترم است و همزمان لیسبون هم از دیرباز است از آغوشگشودهترین شهرهای جهان به روی مردمی با فرهنگها و پیشینههای مختلف بوده و هست و خود پرتغال نیز در طی قرون نقشی مهم در آوردن فرهنگهای سرزمینهای دوردست به این قاره بر عهده داشته است.
امشب، حضور رئیسجمهور پرتغال، نیابتِ رییس پارلمان، وزیر فرهنگ و بسیاری از دیگر اعضای دولت، گواهی گویا و رسا بر تعهد این کشور به آرمانهای تکثرگرایانه است در جستوجوی فردایی بهتر. مایهی افتخار صمیمانهی ماست که تکتکِ شما امشب در کنار ما هستید.
در این آخر هفته، نوازندگانِ ما فرصت را غنیمت میشمارند تا ظهورهای پرتنوع میراث موسیقایی مسلمان را نشان دهند. البته میدانم که هنوز و در بسیاری مواقع در برخی نقاطِ جهان کلماتِ «مسلمان» و «موسیقی» در ذهن عوامالناس با یکدیگر کنار نمیآیند، اما ضرورت دارد که این دوکنار هم بنشینند. میراث فرهنگی اسلام از دیرباز به استقبال زبان موسیقی درجایگاه بروزِ گوهر معنوی بشر رفته است. گوش فرادادن به موسیقی، موسیقیورزی، بهاشتراکگذاردن موسیقی و اجرای موسیقی، از دیرباز رشتهای بههمپیوسته با حیات جوامع مسلمانِ سرتاسر گیتی بوده است، همانطور که ترنم متنهای مناجاتگونهی تاریخی یا حماسی.
کودک بودم که دریافتم نیاکانم، فاطمیان، در قاهرهی هزار سال قبل، موسیقی را رونق و رواج میدادهاند؛ همچنین آموختم که در منطقهی ایبریا، که اکنون در آن گرد آمدهایم، یعنی در همین خطهی مشهور به اندلس، آنان چگونه صورتهایی تازهای از موسیقی و شعر را در اواخر سدههای میانه آفریدهاند. همینجا در اندلس بود که مسلمان و یهودی و مسیحی همراهِ هم فرهنگی مثالزدنی از مدارا و از پشتیبانی خلاقیت موسیقایی را بنا نهادند که حتی ساختِ انواع تازهای از آلات موسیقی و رهیافتهایی نو به آموزش موسیقی را نیز دربر داشت.
نیز سفرِ سال ۱۹۹۵ خود به تاجیکستان را به یاد دارم که در طی آن، غنای زیستِ موسیقایی در میان کسانی که دیدارشان میکردم، مرا به شدّت تحتتأثیر قرار داد. پس شروع کردم به بیشتراندیشیدن دربارهی اینکه از چه راههایی میشود موسیقی را به لنگرگاه فرهنگیِ گرانسنگی بدل کرد که احساسِ جمعبودن، هویتداشتن و میراثمندی را عمق بخشد و همزمان عمیقاً با مردمی از پیشینههای متفاوت ارتباط برقرار کند.
به خاطر دارم که این فکرها را با برادرم، پرنس امین آقاخان، در میان گذاردم. او که دست یاریگر و راهنمایش شالودهی کارِ امروز را در ۲۰۰۱ بنا نهاد: برای چیزی که بعدتر نامش را «برنامهی موسیقایی آقاخان» گذاشتیم. آن برنامه مستقیماً منجر به اهدای جوایزی شد که امروز آغازش را جشن میگیریم.
تمرکز نخستینهی برنامه بر کشورهای آسیای میانه بود؛ زیرا این امر را رسالتی پراضطرار یافتیم. آخر، اتحاد شوروی سابق وقتی که بر این مناطق تسلط داشت، فعالانه و پیگیر موسیقیِ برآمده از شیوههای زیستِ سنتی را نهی و سرکوب میکرد. برنامهی موسیقایی ما، نخست کوشید تا آگاهیها از میراث موسیقی را در خودِ آن اجتماعاتِ محلّی بالا بَرَد و اطمینان حاصل کند که نسلی تازه از موسیقیدانان نوازندهی سازهایِ سنتیِ آنان شکل بگیرد تا بعد بتواند این موسیقیها و نوازندگان را به مخاطبان بینالمللی هم معرفی کند. این برنامه در دو سطح کار میکرد: پیش از همه، به موسیقیدانان کمک میکرد تا امرارمعاش کنند و بتوانند همچنان به استعدادپروری ادامه دهند و در گامِ بعد، میکوشید فهمی تکثرگرا از فرهنگهای جوامع مسلمان و نیز اشتراک بینافرهنگیِ مبتنیبر موسیقی را بگسترَد.
موفقیت اولیهی این کوشش در آسیای میانه، گسترش برنامهی موسیقایی به آنسوی مرزها را سبب شد و کشورهایی از جنوب آسیا، خاورمیانه و آفریقا را در بر گرفت. سپس این کنش حتی گامی فراتر رفت و به آهنگسازیهای تازه و خلاقیتها رسید و تکتکِ اینها، تلاشهای دیگر ما را در پیشبرد امرِ توسعهی اقتصادیاجتماعی تکمیل کرد تا در باثباتترکردن جوامع و پرورش حسِ تازهای از الهام و امید و نیز ایجاد نشانگرهای پیوند انسانی، ورای شکافهای کهن، مشارکت جوییم.
از دیگر نکاتی که آموختیم و باید ارجگذار و همرسانکنندهاش باشیم، گونهگونیِ چشمگیری بود که در بطنِ موسیقی اقلیمِ اسلامی وجود داشت و دارد: موسیقی این اقلیم، سبکها و شکلها و رپرتوارهای ریشهدارِ متعدّدی دارد و طیفی از ملودیهای سادهی محلّی تا موسیقی سلوکمحورِ عرفانی و ریتمهای پرتحرّک رقص را در بر دارد؛ و بازتاب تنوّع عمیق فرهنگهای مختلف مسلمانان ازجمله سنّتهای موسیقایی است که درطیِ قرون با دقّت در درون جامعهی اسماعیلی نیز پرورش یافتهاند.
اکنون ما با ایجاد این جایزهی موسیقایی، امیدِ آن داریم که بتوانیم دسترسپذیری و اثرگذاری برنامهی اصلی و اولیهمان را گسترش دهیم. در این راستا، برندگان جایزهی ما نه تنها هر یک هدیهای مالی دریافت میکنند، بلکه از آنها خواسته میشود که با دبیرخانهی جایزه در مسیرِ گسترش تأثیر کار خلاقانهشان آنهم در گفتوگو با یکدیگر همکاری کنند.
غرض این است که هم به نسلِ حاضرِ هنرمندان کمک شود و هم بتوانیم الهامبخش نسل تازهای از نوازندگان و آهنگسازان جوان چه در شرق و چه در مغربزمین باشیم.
در تکتکِ اجراهایی که به این مناسبت انجام میشوند، آثار موسیقیدانان برجستهای را خواهید شنید که خویشتنشان را با زبانِ هنریِ اصیل بیان میکنند.
امروز و اینجا، در لیسبون (و همچنین در ماهها و سالهای پیش رو، در سراسر جهان) به راهِ این باور میرویم که صداهای آنها همچنان مرزهای زمان و مکان را درخواهد نوردید و به جهان گوشزد خواهد کرد که هر فرد میتواند از هنر و موسیقی متأثر شود و به آن پاسخ گوید؛ خواه از فرهنگی متفاوت برآمده باشد یا نه، زیرا هنر همانقدر که مقولهای است هویتمحور، امری انسانی و همهفهم نیز هست: همچنانکه سنت اسلامی قرنها به ما گوشزد کرده است، بارقهی الهی که فردیتِ ما را به ما هدیه کرده، افراد را در یک خانوادهی عام و مشترک انسانی به یکدیگر درپیوسته است و در پرتو همین نکته است که ما میآموزیم چطور تفاوتهامان را از منظری متفاوت ببینیم و بتوانیم درک کنیم که تنوّع فرهنگی وبالِ گردن یا تهدید نیست؛ که، برعکس، در واقع، موهبتی الهی و فرصتی است برای یادگیری و رشد. فرصتی است برای فهم و قدرشناسی هویت دیگری و از رهگذرِ آن، ادای احترام به گوهر وجودیمان.
نیروهای برآمده از فنّاوری جهانِ ما را از نو شکل میدهند و این بدان معناست که همسایگانی که در دیگرسوی سیارهمان زندگی میکنند، به همان اندازه به ما نزدیکاند که همسایگانی که در آن دستِ خیابان. در جهانی اینگونه، در صلحزیستن و پیشرفتن، مستلزم این است که رواجدهنده و مشوقِ الگوهای تکثرگرا باشیم و بر رویِ اخلاق جهانشهری سرمایهگذاری کنیم. هدفِ جوایزِ موسیقایی ما نیز سرمایهگذاری در همین امر است.
سپاسگزارم.»
۳. چه میتوان گفت؟
خسروِ آواز ایران بیمار است، و به گفتهی مژگان در حاشیهی همین جایزه، از بیماریِ طولانیاش خسته.
تنِ خستهی او دلِ خلقی را نیز میپریشد؛ اما بیایید اندکی خاطرِ خسته را خوش داریم به اینکه چنین گرامیداشتی، گواهِ ماندگاریِ میراثِ جاودانِ اوست.
۴. سخن را با دو شعر در ستایش شجریان پایان میدهم
که شایستهتر هر سخنی است: نخست از شفیعیکدکنی بزرگ برای هفتادسالگی شجریان و دیگری از ایرجِ زبردست، رباعیسازِ نامآورِ شهرم:
غزل
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآوَرَد
وطن، ز نو، جوان شود، دمی دگر برآوَرَد
به روی نقشهی وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآوَرَد
برون ز ترس و لرزها، گذر کند ز مرزها،
بهارِ بیکرانهای به زیب و فَر برآوَرَد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان ز بیشه سر برآوَرَد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغ ما گل ظفر برآوَرَد
سیاهی از وطن رمد، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات ز شب شرر برآوَرَد
شب ارچه های و هو کند، ز خویش شستوشو کند
در آن زلال بیکران دمی اگر برآوَرَد
صدای توست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآوَرَد
بخوان که از صدای تو، در آسمان باغ ما
هزار قُمریِ جوان دوباره پر برآوَرَد
سفیرِ شادی وطن، صفیر نغمههای توست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآوَرَد!
رباعی
دستِ نفست، ستارهها را چیدهست!
شب، با دفِ ماه، تا سحر رقصیدهست!
همچون سحر از عطر اذان سرشاری!
گویی که لبِ تو را خدا بوسیدهست!
ارسال نظرات