جُستار دنباله‌دار | رنج کپی‌های دور از اصل

جُستار دنباله‌دار | رنج کپی‌های دور از اصل

در نوشتار حاضر نیز، پرسش‌های به‌هم‌پیوستۀ زیر، مبنا و ابزار تحلیل‌اند:‌ نخست، «گونه‌شناسی» تنهایی‌های متن، چه نتایجی را درباب توزیع کمّی و کیفی انواع تنهایی دربردارد؟؛ دوم، کمّ‌وکیفِ ارتباط و نسبت این تنهایی‌ها با دیگر ابعادِ سازندۀ معنای زندگی (رنج‌ها، بینش اعتراضی، میرایی و رنج‌کاه‌ها) چگونه است‌؟؛ سوم، براساس یافته‌های پرسش‌های پیشین، از دیدگاه شخصیت‌ها و در ژرف‌ساخت، مؤلفِ متن، معنای زندگی چیست؟

 

(بررسی انواع تنهایی و پیوند آن با «معنای زندگی» در «کپی برابر اصل»)

قسمت اول: مقدمات
۱. سلامی دیرهنگام به عباس کیارستمی

پنجم اردیبهشت‌ماه جلالی ۹۴، خبر ساده بود؛ اما باورش دشوار: کپی برابر اصل عباس کیارستمی، بر پردۀ سینما، آن‌هم به دو شکل بازیرنویس و دوبله‌شده؛ آن‌هم با اکران در افتتاحیۀ جشنوارۀ فیلم فجر در حضور خود کارگردان…

اما انگار فقط ما با شنیدن و خواندن خبر تعجب نکردیم؛ که خود کیارستمی عزیز نیز از این‌همه متعجب بوده است: «اصلاً انتظار نداشتم که فیلمم در افتتاحیۀ جشنواره نمایش داده شود. هرگز تصور نمی‌کردم جشنوارۀ فجر این لطف بزرگ را نه‌تنها به من که به سینمای مهجوری داشته باشد که سال‌ها نمایش داده نمی‌شود و فیلم مرا افتتاحیۀ جشنواره به‌نمایش بگذارد.»

در پی این رخداد، به‌همت گروه سینمایی «هنر و تجربه» اکران این فیلم از تهران نیز فراتر رفت و علاوه‌بر خانۀ هنرمندان و موزۀ سینما و پردیس سینمایی کوروش که تهرانی‌ها را مهمان کیارستمی کرد، سینما سورۀ اصفهان نیز فیلم را اکران کرد و یادداشت‌های متعددی نیز دربارۀ فیلم منتشر شد: ازجمله یادداشت به‌حق ستایش‌آمیز جناب احمد طالبی‌نژاد در خبرآنلاین، نگاه محسن بیگ‌آقا به استعاره‌ها و ارجاع‌های اثر، نوشتۀ مهرزاد دانش دربارۀ تقابل فرم و محتوا در این فیلم و نیز یادداشت هوشمندانۀ نوشین صدر درباب چگونگی «تبدیل و جابه‌جایی زمان» در این فیلم. خوش‌بختانه هم اینترنت کار را آسان کرده است و هم تمامی این نوشتارها را به‌سادگی در سایت گروه سینمایی هنر و تجربه می‌توانید بیابید.

خرسندی از این‌همه اتفاق خوب در کنار نشر متن مصاحبۀ تازه‌نشریافتۀ سایت fire flies با کیارستمی در همین سایت «هنر و تجربه» مرا بر آن داشت تا این فیلم را که پیش‌تر چند بار دیده بودم و در جایگاه ‌مثالی گویا برای اهمیت زبان و زبان‌گردانی از آن برای هنرجویان کارگاه نقد سخن گفته بودم، باز ببینم؛ این‌بار از زاویۀ «معنای زندگی». یادداشتی که اینک و از پسِ سالیان باتغییراتی و به مناسبت سالگرد تولد کیارستمی تقدیم خوانندگان هفته می‌شود.

۲. درآمدی بر کاویدنِ نسبت تنهایی با معنای زندگی

انسان معاصر ایرانی تجربۀ سه جنگ را پشت سر گذاشته است. زندگی‌کردن در چنین زمانه‌ای، همراه با دلهره و هراسی فراوان همراه بوده است و بر آن از بنیاد تأثیر گذاشته است. این انسان در تجربۀ رویدادهای دشوار، دچار احساساتی مبتنی‌بر رنج درونی و وجودی شده است. رنجی که پیامد آن وضعی «آنومیک» و بحرانی است: «انسان هروقت احساس کند از وضع مطلوبش دور افتاده، آرامش از او سلب می‌شود.. [و نیز] وقتی انسان در یک وضع نامطلوب قرار می‌گیرد و یا از آن دور می‌افتد، احساسی به انسان دست می‌دهد که از آن تعبیر به رنج می‌شود» (ملکیان، ۱۳۹۱: ۱۰).

همان‌گونه‌که در پژوهشِ حاضر نشان خواهیم داد، اهمیت این مفهوم تا آنجاست که برای بررسی چگونگیِ بازتاب نگرش نویسندگان و شخصیت‌های داستانشان به «معنای زندگی»،ناگزیر از مطالعۀ معناها و لایه‌های گونه‌گون تنهایی هستیم.

بدین‌ترتیب، «تنهایی» از عناصر و مفاهیم موردتوجه و مبتلابهِ انسان معاصر است که انگاره‌های ‌این مکتب کمکی شایان به تبیین آن، در جایگاه ابعادی جدایی‌ناپذیر از دریافت‌ها و تجربه‌های روحی و وجودی انسان کرده است و به ما این امکان را داده که چگونگی بازنمود و روایتِ مفاهیم گونه‌گون تنهایی در آثار نویسندگان معاصر را بررسیم و با کشف زوایای پنهان این بخش از اشتراکات احساسی و دریافتیِ انسان معاصر، آن را روشن‌تر و دسته‌بندی‌شده‌‌تر عرضه کنیم.

بنابراین در نوشتار حاضر نیز، پرسش‌های به‌هم‌پیوستۀ زیر، مبنا و ابزار تحلیل‌اند:‌ نخست، «گونه‌شناسی» تنهایی‌های متن، چه نتایجی را درباب توزیع کمّی و کیفی انواع تنهایی دربردارد؟؛ دوم، کمّ‌وکیفِ ارتباط و نسبت این تنهایی‌ها با دیگر ابعادِ سازندۀ معنای زندگی (رنج‌ها، بینش اعتراضی، میرایی و رنج‌کاه‌ها) چگونه است‌؟؛ سوم، براساس یافته‌های پرسش‌های پیشین، از دیدگاه شخصیت‌ها و در ژرف‌ساخت، مؤلفِ متن، معنای زندگی چیست؟

۳. به جایِ خلاصۀ اثر

فرضِ من برآن است که خوانندگان عزیز، پس‌از دیدنِ فیلم این متن را می‌خوانند اما خلاصه‌گونه‌ای از متن را نیز در اینجا آورده‌ام؛ به احترام به خوانندگانی که بدونِ دیدنِ فیلم و بی‌که از خطر لورفتنِ ماجرا بترسند، می‌خواهند این متن را بخوانند.

سرآغازِ فیلم، سخنرانی نویسنده‌ای انگلیسی به نام جیمز میلر (با بازیِ ویلیام شیمل) است. او برای معرفی کتابش به ایتالیا آمده است. شخصیتِ مقابلِ او، زنی بی‌نام (با بازیِ ژولیت بینوش) است. او شیفتۀ آثار هنری و گالری‌دار و عتیقه فروش است. در سخنرانی جیمز میلر حضور دارد و حتی بعد از ورود او به سالن، از او می‌خواهد کتابش را برایش امضاء کند اما به خاطر نق‌زدن‌های پسر گرسنه‌اش مجبور به ترک سالن می‌شود و تلفن و نشانی خود را را برای جیمز می‌گذارد تا به گالری او سری بزند. نویسنده پس از سخنرانی به سراغ زن می‌رود و از او می‌خواهد که شهر را به او نشان دهد. آن‌ها سوار بر اتومبیل زن، از جاده‌های بسیار زیبای توسکانی می‌گذرند و به سمت مکانی تاریخی به نام لوسیگنانو می‌روند و در طی این سفر، رابطه‌ای پیچیده بین آن‌ها شکل می‌گیرد؛ پیوندی که هوشمندانه بین یک رابطۀ زناشویی سست و بازی و قراردادی موقتی و خیالی معلق مانده است.

ادامه دارد…

من دکتری‌ خود را در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز در ادبیات معاصر و نقد ادبی دریافت کرده، و سپس در مقطع پسادکتری بر کاربردی‌کردن ادبیات ازطریق نگاه بین‌رشته‌ای متمرکز بوده‌ام. سپس از تابستان سال ۲۰۱۶ به مدت چهار سال تحصیلی محقق مهمان در دانشگاه مک‌گیل بودم و اینک به همراه همسر، خانواده و همکارانم در مجموعۀ علمی‌آموزشی «سَماک» در زمینۀ کاربردی‌کردن ادبیات فارسی و به‌ویژه تعاملات بین فرهنگی (معرفی ادبیات ایران و کانادا به گویشوران هردو زبان) تلاش می‌کنیم و تولید پادکست و نیز تولید محتوا دربارۀ تاریخ و فرهنگ بومیان کانادا نیز از علائق ویژۀ ماست.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات