گروه ادبیات هفته: در سرآغازِ کتابِ «دیدها و اندیشهها» او چنین معرفی میشود: «سفیر شاهنشاه آریامهر در کانادا و استاد دانشکدهٔ مهندسی دانشگاه مک گیل مونترال. سفیر و رئیس پیشین هیئت نمایندگی ایران در سازمان جهانی یونسکو در پاریس و استاد دانشکدهٔ علوم فیزیک دانشگاه پاریس. رئیس پیشین دانشگاه تهران. نایبالتولیهٔ دانشگاه صنعتی آریامهر. استاد پیشین علوم مهندسی برق و کمونیکاسیون و سیستم در: دانشگاه سوربن در پاریس، دانشگاه سیراکوز آمریکا، پلیتکنیک زوریخ سوئیس، دانشگاه مهندسی شاهنشاهی کپنهاک دانمارک، دانشگاه امآیتی کمبریج آمریکا، دانشگاه کلرادو دنور آمریکا، استاد افتخاری پلیتکنیک نیویورک. FELLOW OF IEEE»
تا آنجا که میدانیم، سرآغازِ همکاری با این نامهای بزرگ از این مسیر میگذرد: «وی که رسالهٔ دکتری خود را زیر نظر پروفسور فاستر و پروفسور وینر به حل یکی از مسائل بنیادی مخابرات اختصاص داده بود، با تأیید و توصیهنامهٔ این دو استاد برجسته، برای تدریس و تحقیق به دانشگاه MIT رفت و پس از پنج سال فعالیت در این دانشگاه از سال ۱۳۳۴ در دانشکده مهندسی برق دانشگاه سیراکیوس به تدریس پرداخت که این همکاری تا سال ۱۳۴۷ ادامه داشت.» (بیبیسی فارسی)
اما برای منِ ادبیاتی، این توفیقات، در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارد و رویهٔ دیگرِ سکهٔ نابی که پروفسور رضا بود، همانا احترامِ عمیقِ علمی به «ادبیات» و «میراثِ پیرامونی» آن بود که همواره در سلوک علمی و قلمیِ ایشان به دید میآید.
او «عقیده داشت استوارترین پیوند میان ایرانیان پراکنده در جهان همدلی فرهنگی و همزبانی است. او بیش از صد مقالهٔ فارسی درزمینهٔ فرهنگ و ادبیات فارسی و دوازده کتاب دارد. از نوشتههای آغازین او در جوانی میتوان به «هندسهٔ علمی و عملی» (۱۳۲۰) و «راز آفرینش» (۱۳۲۳) اشاره کرد. مجتبی مینوی دربارهٔ کتاب راز آفرینش مینویسد: «نسخهای را که برای بیبیسی رسیده بود، خوانده بودم، بار دیگر هم خواندم و حظ کردم. او مردی است بسیار مطلع و باسواد و باذوق». فضلالله رضا سالها بعد نوشتن به زبان فارسی را با هدف حفظ هویت و زبان مادریاش «در زمانهای که پناهگاههای معنوی و هنری فرهنگ سنتی، به خاطر شتاب اطلاعات و تکنولوژی در خطرند» ادامه میدهد.» (پیشین)
همین بینش، سبب نگرانی عمیق و درست او از غفلت قشر درسخوانده نسبت به فرهنگ و شعر و ادب و هنر باستان و ایران بود که در کتاب دوجلدیِ «پژوهشی در اندیشههای فردوسی» که در دو مجلد در سالهای ۱۳۵۳، و ۱۳۶۹ به چاپ رسید این اندیشه را در خود دارد.
بر پیشانیِ آن کتاب میخوانیم: «در روزگار ما، فنآوری نیرومند و فرهنگ الکترونیکی پرشتاب باختر، مرزهای جغرافیایی کشورها را بهسرعت در هم میشکند و سنتهای فرهنگی کهن را بهآسانی دگرگون میکند. ازاینرو تودهٔ مردم جهان به نگرشهای بازرگانی و اجتماعی بازار مصرف بیشتر گرایش پیدا میکنند. ناگزیر هویت ملی مردم ایران و فرهنگ والای پارسیزبانان پراکنده در جهان از این آلایش و آمیزش ناخوانده ایمن نخواهد ماند.»
اما گشتوگذار در کتابِ «دیدها و اندیشهها»، نکاتِ نابِ دیگری از این نگاه او را بازتابیده است تا نشان دهد چرا و چگونه باید او از گروهِ معدود و ناب دانشیانی دانست که همزمان هم درزمینهٔ علوم پیشرو و بروز بودند و هم در عالم ادب و فرهنگ خوب و دیدبخش مینوشتند تا در عمل نشان دهند علم و فرهنگ را از یکدیگر جدا نمیدانند. برخی از این نکات را در ادامه بخوانیم (عنوانها از من است):
۱. دلنگران دانش و معرفتِ واقعی:
«امروز این ناشکیبایی سیر در ژرفای معرفت میان اهل علم ایرانی آشکار است. بااینحال جای شکر باقی است که با همهٔ ناشکیبایی اهل دانش ایران در جستجوی نظامهای کلی معرفت، هنوز شوق پرکشیدن پروانهوار از گلی به گل دیگر را از دست ندادهایم، کنجکاوی دانشی در ذهن ایرانی هنوز زنده است. چنانکه مردم این سرزمین همیشه فرزندان و گرامیان خود را به دانشپژوهی تشویق میکنند. این شوق دانشجویی از نشانهای فرهنگی ملی ایران است. هموطنان تحصیلکردهها هرچند که دوستدار معرفتاند ولی غالباً حوصلهٔ کار تخصصی علمی ندارند. گرفتاریهای زندگانی و دگرگونی ارزشهای مادی کمتر به ایشان فرصت راهروی بر فراز کوههای دانش تخصصی را میدهد. غالب اهل علم ما که ده بیست با سی سال پیش از دانشگاههای جهان درجات عالی به دست آوردهاند امروز مانند گلهایی که از بوستان بریدهشده باشند، در گلدان بلورین تشریفات و مقامات پژمرده شدهاند. همینقدر نام نوع گل را که بر ساقه نگاشتهاند باید از متن گواهینامهها خواند تا بدانیم آن گلِ فرومرده را از کدام بوستان معرفت چیدهاند.»
۲. نگاه گسترده به زبان:
«هر زبانی دستور و گرامری دارد که اهلفن مطابق آن عمل میکنند. اگر بازی شطرنج را نوعی محاوره بین بازیکنندگان بپنداریم در این بازی مهرههای الفباء زبان را تشکیل میدهند و قوانین حرکت آنها دستور زبان شطرنج است… در بازی شطرنج با درس ریاضی یا مکالمهٔ معمولی پس از مدتی ممارست و آشنایی به بازی با مطالب علمی با الفاظ انس و الفت حاصل میشود. هرچه بیشتر با طرحها و بازیها و ترکیببندهای نو مأنوس میشویم نیروی خلاقهٔ ما بیشتر قوت میگیرد و باز دنبال طرحهای نوتر میرویم. درک این لذت و کوشش است که بازی شطرنج با حل مسئلهٔ ریاضی یا مکالمه و مباحثهٔ فلسفی را جالب میکند. در همهٔ این زبانها که بنده به معنی اعم استعمال میکنم دستور و گرامری حکمفرماست شبیه به آنچه در زبان فارسی با هر زبان دیگری معمول است. لذت تابعی است از تسلط ما بر این زبان به معنی اعم و دستور آن، و نقش طرحهایی که دیدهایم در مقابل کلیهٔ طرحهای امکانپذیر. به نظر من تحقیق و خلق کردن و کشف کردن یعنی در چهارچوب مقررات علم و فن معینی به دنبال ترکیبهای نو و ناشناخته رفتن، بهعبارتدیگر با مراعات قوانین و زنجیربندیهای بازی مشخصی، طرحهای نو آفریدن. هنرمند والاگهر کسی است که بجای شکست و شکایت از تنگنایی میدان عمل و بازی در همان صدف خود با مقتضیات محدودی که دارد مرواریدهای تابناک میآفریند.»
۳. اهمیت ادبیات، فرهنگ و زیباشناسی:
پروفسور فضل الله رضا
از راست: مهران راد، فرشید ساداتشریفی و پروفسور فضلالله رضا، مشغول گفتوگو (۱۸می۲۰۱۸؛ اتاوا)
«بسیاری از فعالیتهای علمی و هنری بشر را میتوان بهصورت زبانی دانست. انتقال مفاهیم، قواعد و حدودی دارند. زبان علم دقیق و مجموع است زبان هنر آزاد و پریشان. هنرمند و عالم محقق هردو در کار تکوین و آفرینشاند یکی سرگشتهٔ گذشته است و دیگری بهسوی آینده میراند. جامعه به این هردو نیازمند است. اما اینکه تا چه حد فرهنگی و هنر مثبت و پیشرو بشر را در پیشرفت علوم و تکنولوژی و نوسازی تمدن جهانی ارشاد میکند خود مبحثی است که باید در موقع مناسبتری به آن پرداخت. همینقدر عرض میکنم که در مورد بخصوص کارهای تحقیقی خودم که در مجامع علمی پذیرش جهانی یافت، اذعان دارم که تااندازهای از سرچشمهٔ فرهنگی و ادب فارسی فیض و ارشاد یافتهام. اهل معرفت میدانند که ورزش زیباشناسی در مدارج فرهنگی و هنر تا چه اندازه در پرورش نیروی بینش و رهروی و رهنمایی مؤثر است.»
از یکسو، عمیقاً از درگذشت چنین دانشمندی متأثرم و از دیگر سو، مطابق آنچه در تنها دیدارِ ایشان (در بزرگداشت خیام در دانشگاه کارلتونِ اتاوا)، دیدم و یافتم، باید شاد بود که این بزرگِ دیرسال، زندگی را جوری زیسته بود که به قول شاملو «یگانه بود و هیچ کم نداشت».
روحش قرین آرامش باد.
ارسال نظرات