نگاهی به کتاب داستان‌های ناتمام اثر بیژن نجدی

نگاهی به کتاب داستان‌های ناتمام اثر بیژن نجدی

آن چيزي را که در تمام آثار بیژن نجدی مشترک است شايد بتوان در اين جمله خلاصه کرد: کلامی سبز، زبانی سرخ، نگاهی آبی به زندگی و آدم‌ها‌يی معصوم و بکر. پرسوناژهای داستانی نجدی ديوانه‌ها‌يی پاک و منزه‌اند.

 
 
کتاب «داستان‌های ناتمام» در سال ۱۳۷۹ به همت پروانه محسنی آزاد از سوی نشر مرکز منتشر شده و در صفحۀ نخست اولین داستان آن می‌خوانیم:

«مادرم با فروتنی و با اندوه به جای انتخاب یک پیراهن سفید و یقه باز و کوتاه، پارچۀ خاکستری و پاییزه‌ای را در طرحی ساده و بلند دوخته و به یک بار پرو قناعت کرده بود. چرا که پوست سفید و براق و تقریبا صاف، چشمان نجیب و سرد او، هنوز می‌توانست وی را بیوه‌ای محترم و خواستنی نشان بدهد.

حتی من با این سن نزدیک بیست و ریش و نتراشیده، نمی‌توانستم مادرم را پیر، یا مثلا یائسه نشان بدهم و این حتما از چشم هیچکدام از عموها پنهان نمانده بود زیرا هنگام خداحافظی مدام تکرار می‌کردند: منتظرتان هستیم…یادتان نرود…آن لبخندتان را هم بیاورید…»

بیژن نجدی شاعر و نویسنده معاصر ایرانی بود. او کارشناس ارشد رشته ریاضیات و دبیر دبیرستان‌های لاهیجان بود. او برنده جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی نیز شده‌است. داستان‌های ناتمام، از شاعرانه‌ترین و خیال پردازانه‌ترین داستان‌های ناتمامی بود که هم شعر داشت و نثر دلنشین، و هم لایه‌هایی از قصه‌هایی که متاسفانه مرگ، نفس‌شان را گرفته بود. فضای آغشته به وهم و خیال و گاهی پیراسته به تصاویر شاعرانه، هر خواننده‌ای را چنان جذب خود می‌کند که گاهی عده‌ای با خود می‌اندیشند نکند با قالبی جدید که نه شعر است و نه داستان، طرف‌اند!

آن چيزي را که در تمام آثار نجدی مشترک است شايد بتوان در اين جمله خلاصه کرد: کلامی سبز، زبانی سرخ، نگاهی آبی به زندگی و آدم‌ها‌يی معصوم و بکر. پرسوناژهای داستانی نجدی ديوانه‌ها‌يی پاک و منزه‌اند. «طاهر»، «مرتضی» و «مليحه» شخصيت‌ها‌ی غالب داستان‌ها‌ی او هستند. اينها‌ در زمان داستانی نويسنده متولد می‌شوند، قد می‌کشند، پير می‌شوند و می‌ميرند. مردان و زنان بی‌گناهی که اگر پيراهنشان را کنار بزنند، پوششی از معصوميت‌شان ديده می‌شود که روی استخوان‌ها‌ي‌شان پوشيده‌اند؛ معصوميتی بکر و آرام که نه افسوس، بلکه تفکر را القا می‌کند.

بخشی از کتاب:

من در قصه‌هايم سر پرنده‌ای را بريده و پنهان کرده‌ام تا خواننده به تحرک و تشنج تشديد شده تن و بال و پاهايش خيره شود؛ و پيش از آنکه پرنده بميرد، و تحرکش به سکون تبديل شود، شما طپش و تحرک و زنده بودن را در دردناک‌ترين شکل آن می‌بينيد که ديگر زندگی نيست، مرگ هم نيست؛ زيرا حرکت تندتر شده اندامش وجود دارد و زندگی آميخته با مرگ. و اين همه لحظه‌ای است پيش از مرگ، که پرنده شديدترين پر و بال زدن سرتاسر زندگی‌اش را انجام داده است؛ لحظه‌ای که بيشترين آميختگی را با زندگی و طلب زندگی دارد، آن هم درست در همسايگی مرگ. به خاطر همين است که تمام قصه‌های من شروع و پايان ندارد.

این کتاب را می‌توانید از کتابخانه نوروززمین به امانت بگیرید.

 

نام کتاب: داستان‌های ناتمام

نویسنده: بیژن نجدی

انتشارات: نشر مرکز

تعداد صفحات: 230

سال: 1379

ارسال نظرات