گزارش یک رقابت در میدان کتاب‌خوانی کانادا؛

«کانادا می‌خوانَد» ۲۰۲۰ در ۹ نما

«کانادا می‌خوانَد» ۲۰۲۰ در ۹ نما

«کانادا می‌خواند» برنامه‌ای سالانه است که «نبرد کتاب‌ها» یا چالش کتاب نیز نامیده می‌شود: شبکهٔ تلویزیونی سی‌بی‌سی آن را برگزار و پخش می‌کند.

 

نویسندگان: فرشید سادات‌شریفی و عباس محرابیان

۱هویت و پیشینهٔ «کانادا می‌خواند»

«کانادا می‌خواند» برنامه‌ای سالانه است که «نبرد کتاب‌ها» یا چالش کتاب نیز نامیده می‌شود: شبکهٔ تلویزیونی سی‌بی‌سی آن را برگزار و پخش می‌کند.

اما شاید بپرسید که چرا این شبکه چنین هزینه‌ای می‌کند تا هرسال، چندین روز را به پخش زنده دربارهٔ چند کتاب اختصاص دهد؟ پاسخ این است که این شبکهٔ عظیم، از محل مالیات عمومی تغذیه می‌شود و از این زاویه موظف است خدماتی را به جامعه ارائه دهد که ضرورتا سودزا نیستند. ترویج «سواد، خواندن و دانایی عمومی» یکی از این خدمات است. این برنامهٔ ترویج کتاب بخشی از انجام این تعهد و وظیفه در قبال دریافت بودجه از مالیات عمومی است.

این برنامه در دو نسخهٔ مجزا اجرا و پخش می‌شود: نسخهٔ انگلیسی‌زبان در CBC Radio One، و نسخهٔ زبان فرانسوی به نام Le Combat des livres (نبرد کتاب‌ها) در بخش اصلی «اینجا رادیوکانادا» (Ici Radio-Canada Première).

برنامهٔ انگلیسی سالانه بدون وقفه از سال ۲۰۰۲ پخش می‌شود، درحالی‌که برنامهٔ فرانسوی از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ پخش می‌شد، ولی از ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ متوقف بود.

در برنامهٔ مشهور «کانادا می‌خواند» پنج شخصیت برجستهٔ کانادایی هر یک کتابی را انتخاب و به بینندگان معرفی می‌کنند. درنهایت، با رأی‌گیری، یکی از کتاب‌ها به‌عنوان کتاب برتر سال انتخاب می‌شود. برنامهٔ امسال در حالی با اجرای علی حسن آغاز شد که زیر سایهٔ پاندمی کووید ۱۹ انجام شد و چند تفاوت با سال‌های قبل داشت: اولاً برنامه به‌جای زمان متداول همیشگی (ماه آوریل)، دیرتر و در ماه ژوئیه برگزار شد؛ ثانیاً این برنامه برای نخستین بار بدون حضور تماشاچی برگزار شد؛ و نهایتاً دو نفر از پنج مدافع کتاب‌ها نیز حضور فیزیکی نداشتند و با اینترنت به جمع پیوستند.

علیرضا کاویانی، دوست و همکار عزیز و پیشین «هفته»، که در آوریل ۲۰۱۷ برای اولین بار «کانادا می‌خواند» را به خوانندگان ما معرفی کرد، در مقاله‌اش به دو نکتهٔ درست اشاره می‌کند که، امروز و در این پروندهٔ ویژه، یادآوری گزیده‌ای از آن بسیار مفید و بایسته است:

انتقادات وارد به برنامه

«همیشه انتقاداتی هم به نحوهٔ اجرا و هم به سَبک برنامه بوده است. شاید مهم‌ترین انتقاد به برگزاری «کانادا می‌خواند» به نحوهٔ عامه‌پسندانه و رادیو-تلویزیونی اجرای آن باشد؛ این‌که هر شب یک کتاب حذف می‌شود. بسیاری افراد این شکل حذفی برخورد با کتاب را محترمانه، ادبی و فخیم نمی‌دانند. ایراد دیگر به شکل مناظرات برمی‌گردد؛ این‌که برای حذف یک کتاب، داوران سعی در برجسته کردن نقاط ضعف یک کتاب دارند تا حذف آن را توجیه کنند. منتقدان عقیده دارند این شکل برخورد با کتابی که در لیست کتاب‌های برگزیدهٔ سالِ کانادا قرار دارد منطقی نیست. همین‌طور، به دلیل فرم رادیو-تلویزیونی مسابقه و با هدف جذاب‌سازیِ آن، گاه شاهد ائتلاف چند داور برای بیرون کردن یک کتاب از مسابقه هستیم! نهایتاً این‌که، باوجود یک رأی‌گیری آنلاین برای شنوندگان، رأی آن‌ها هیچ نقشی در انتخاب کتاب برتر ندارد.»

اثر مهم حضور در «کانادا می‌خواند» برای هر پنج کتابی که به مرحلهٔ نهایی می‌رسند

«با وجود این‌که جایزهٔ ویژه‌ای برای برنده وجود ندارد، مطرح‌شدن یک کتاب در این برنامه سبب فروش فوق‌العادهٔ آن و سود بردن ناشر و نویسنده می‌شود؛ پنج کتاب برگزیدهٔ نهایی بیش از ده هزار نسخه و کتاب برگزیدهٔ نهایی معمولاً بیش از سی هزار نسخه فروش می‌روند، چراکه لیست کتاب‌ها ماه‌ها پیش از پخش برنامه اعلام می‌شود تا مردم فرصت داشته باشند آن‌ها را بخوانند. درنتیجه، فروش آن‌ها در کتاب‌فروشی‌ها و تقاضا برای مطالعهٔ آن‌ها در کتابخانه‌های عمومی به‌شدت افزایش می‌یابد. فراموش نکنیم که در کانادا کتابخانه‌های عمومی و مدارس و دانشگاه‌ها بسیار پررونق هستند و شما کافی است نام کتاب موردعلاقه‌تان را به کتابدار محله‌تان بدهید و کتابخانه موظف است در کمتر از ده روز نسخه‌های لازم از آن کتاب را برای امانت فراهم کند. این را در کنار نقش پررنگ رادیوی سراسری کانادا (سی‌بی‌سی) در زندگی روزمرهٔ کانادایی‌ها و پر کردن اوقات فراغتشان بگذارید تا متوجه شوید «کانادا می‌خواند» می‌تواند چه تأثیری بر فروش و خوانده شدن یک کتاب بگذارد. گرچه هر یک از انتقادات بالا می‌توانند اعتبار یک جایزهٔ منحصراً ادبی را به‌کل زیر سؤال ببرند، با توجه به هدف و رویکرد عامه‌پسندانهٔ این برنامه و نقش انکارناپذیر آن در تشویق فرهنگ کتاب‌خوانی، درخورِ چشم‌پوشی هستند.»

۲شرکت‌کنندگان «کانادا می‌خواند ۲۰۲۰»

۱. آماندا بروگل (Amanda Brugel)، هنرپیشهٔ کانادایی زادهٔ ۲۴ مارس ۱۹۷۸، از کتاب «ما همیشه اینجا بوده‌ایم» (We Have Always Been Here) نوشتهٔ نویسندهٔ کانادایی پاکستانی‌تبار به نام سَمرا حبیب (Samra Habib) دفاع می‌کرد.

۲. جورج کانیون (George Canyon)، نوازندهٔ مطرح کانادایی و (به گفتهٔ مجری برنامه) از بزرگ‌ترین ستارگان موسیقی کانادا، اهل استان نوا اسکوشیا است. او به کمک اینترنت از خانهٔ خود در نزدیکی کلگری به برنامه پیوسته بود و با کلاه کابوی خود فضای برنامه را عوض کرده بود. او در برنامهٔ امسال از کتاب «از دلِ خاکستر» (From the Ashes) نوشتهٔ جسی ثِسال (Jesse Thistle) دفاع می‌کرد.

۳. آکیل آگوستین (Akil Augustine) کتاب «رادیکال‌شده» (Radicalized) نوشتهٔ کُری داکترُو (Cory Doctorow) را معرفی کرد. آکیل آگوستین، که در ترینیدادوتوباگو به دنیا آمده، از مجریان معروف رخدادهای ورزشی در کاناداست و طی ۱۵ سال گذشته با تیم تورنتو راپتورز (Toronto Raptors) و لیگ ملی هاکی کانادا به‌عنوان خالق محتوا و تهیه‌کننده همکاری داشته است.

۴. آلینا فندر (Alayna Fender) کتاب «شکار حیوانات کوچک در باشگاه شکارچی‌های بزدل» (Small Game Hunting at the Local Coward Gun Club) از مگان گِیل کُلز (Megan Gail Coles) را برای دفاع و عرضه انتخاب کرده بود. او یک ستارهٔ یوتیوب است که فیلم‌هایش بیش از ۱۵ میلیون بار مشاهده شده‌اند. او نیز مانند جورج کانیون به‌صورت مجازی از ونکوور در برنامه شرکت کرد. او که خود هویت جنسیتی «کوئیر» دارد در بحث‌های مرتبط با کتاب سمرا حبیب کمک کرد تا ارزش این کتاب از این زاویه نیز بهتر شناخته شود.

۵. گانادیو هورن (Kaniehtiio Horn)، که اصالتاً جزو موهاک‌ها (از معروف‌ترین مردمان بومی آمریکای شمالی) و هنرپیشه و پادکست‌ساز است، کتاب «پسر تریکستر» (Son of a Trickster) نوشتهٔ ایدن رابیسنون (Eden Robinson) را عرضه و از آن دفاع کرد.

۳. کتاب‌هایی که حذف شدند

«رادیکال‌شده»، نوشتهٔ کُری داکترُو؛ کتابی برای دوستداران ادبیات تخیلی آینده‌نگر:

کُری داکترُو کیست؟

او متولد ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۱، وبلاگ نویس، روزنامه‌نگار و نویسندهٔ علمی-تخیلی کانادایی-انگلیسی است که از نویسندگان وبلاگ Boing Boing هم است. او یک فعال اجتماعی به نفع آزادسازی قوانین کپی‌رایت و طرفدار سازمان

 Creative Commons است و از برخی از مجوزهای آن‌ها برای کتاب‌هایش استفاده می‌کند.

داکترو در سال ۱۹۹۹ به‌عنوان مدیر منطقه‌ای کانادایی مجمع علمی-تخیلی و نویسندگان فانتزی آمریکا برگزیده شد و، در سال ۲۰۰۷، به همراه گروه هنری اتریشی مونوکروم، پروژهٔ Instant Blitz Copy Fight را آغاز کرد که حرکتی علیه قوانین رایج کپی‌رایت است.

او از ۱۷ سالگی شروع به نوشتن داستان کرد و تاکنون چندین جایزه نیز دریافت کرده است، ازجمله دو جایزهٔ معتبر ادبی «جان دبلیو کمبل» (یک دوره به‌عنوان «بهترین نویسندهٔ کتاب‌اولی» و یک دوره نیز برای آثار غیرداستانی‌اش).

کتابی که امسال از او در «کانادا می‌خواند» مطرح شد در مارس ۲۰۱۹ به بازار آمده و اثر بعدی او قرار است در اکتبر ۲۰۲۰ نشر شود.

نگاهی به «رادیکال شده» به قلم داکترو

این کتاب مجموعه‌ای است از چهار داستان علمی-تخیلی. اگرچه بسیار متفاوت هستند، همگی ازلحاظ پرسش‌هایی که ورای‌شان است شبیه هم‌اند: این‌که چه کسی می‌تواند فناوری را کنترل کند؟ چه کسی می‌گوید چه وقتی باید این کار انجام شود و چه کسی باید آن را انجام دهد؟ و چه کسی از این وضعیت رنج می‌برد؟ داستان اول در مورد بدترین آثار فناوری است که ابتدا به افرادی تحمیل می‌شود که شکایت نمی‌کنند و سپس عادی می‌شوند تا این‌که نهایتاً همه مجبور می‌شویم در زیر یوغ آن‌ها رنج ببریم. کتاب با داستانی در مورد روز رستاخیز ثروتمندان به پایان می‌رسد، آمریکایی‌هایی که تصور می‌کنند در پناهگاه‌های لوکس خود در امان‌اند. با خواندن این کتاب، به سخت‌ترین روش ممکن کشف می‌کنید که مهم نیست چقدر مسلح باشید. نویسنده با این کتاب سعی می‌کند آینده را تغییر دهد.

خلاصه‌ای از مباحث مطرح‌شده دربارهٔ کتاب رادیکال‌شده

آکیل آگوستین در دفاع از این کتاب گفت: «درون‌مایهٔ امسال «کانادا می‌خواند» بردن کانون توجه و تمرکز کانادا به سمت موضوعی خاص و مغفول است. اما اگر با خود صادق باشید، می‌دانید که ما هم‌زمان داریم مشکل همه‌گیری یک ویروس، ناآرامی‌های نژادی، اثرات سوء فناوری‌های بزرگ، و مشکلات بیمهٔ درمانی را با هم تجربه می‌کنیم. فکر می‌کنم نابینایی سیستم ما را هک کرده است.

در حال حاضر ما باید به‌جای فکر کردن به خودمان، به‌طورکلی به جامعه نگاه کنیم. و فکر می‌کنم این مسئله کانادا را چند ثانیه در کانون توجه قرار دهد.

مباحث موجود در این کتاب مهم هستند و همان چیزی هستند که ما اکنون با آن روبرو هستیم.»

مهم‌ترین نقد وارده به کتاب که سبب شد «رادیکال‌شده» حذف شود

حاضران مراسم امسال این کتاب را بیش از آن‌که کانادایی باشد و بخواهد/بتواند، مطابق شعار امسال، «تمرکز کانادا» را برانگیزد و سبب شود، موضوعی آمریکایی یا جهانی داشت و این اصلی‌ترین سبب حذف کتاب بود.

تاکنون واکنشی از جانب نویسنده در باب حذف کتابش از این برنامه گزارش نشده است.

۴. «از دل خاکستر»، نوشتهٔ جسی ثِسال؛ کتابی برای دوستداران زندگی‌نگاشت‌های دشوار اما امیدبخش

جسی ثِسال کیست؟

ثسال نویسنده و استاد دانشگاه در بخش مطالعات برابری‌خواهی در دانشگاه یورک در تورنتو است. او دانشجوی دکتری در رشتهٔ تاریخ در دانشگاه یورک هم هست و درزمینهٔ تئوری‌های آسیب بین نسلی و تاریخی مردم مِتی (Metis، از گروه‌های بومیان کانادا که خودش نیز از آن‌هاست) تحقیق می‌کند و تجربهٔ‌های بومی بودن، خیابان‌خوابی و اعتیاد را دستمایه‌ای برای مطالعات آکادمیک گسترده کرده است.

بر همین اساس، او یکی از ۵۰ شهروند تأثیرگذار تورنتو در سال ۲۰۱۹ انتخاب شده است. اثری که از او در «کانادا می‌خواند» حضور داشت شامل تأملاتی در مبارزاتش با اعتیاد و بی‌خانمانی است، که به خاطر تأثیر گسترده‌اش بر جامعهٔ علمی و عموم مردم نیز شناخته شده است.

در باب کتاب «از دلِ خاکستر» از زبان نویسنده‌اش جسی ثِسال: «من و برادرانم توسط والدینم تحت آزار و سوءتربیت قرار گرفتیم. من یاد گرفتم که برای زنده ماندن دزدی کنم. پدربزرگ و مادربزرگ‌هایم سرانجام ما را به سرپرستی گرفتند، اما زندگی سخت بود. پدرم را به دلیل اعتیاد از دست دادیم و من در نوجوانی شروع به مصرف مواد مخدر کردم و خیلی زود خیابان‌خواب شدم و تا سال‌ها بی‌خانمان بودم. چندین بار تا دم مرگ رفتم اما سرانجام نجات یافتم و از اعتیاد رها شدم. می‌دانم خوش‌شانس هستم؛ اکثر افرادی که در شرایط من بودند، چنین بختی نداشتند. اکنون داستان خود را با جهان در میان می‌گذارم.»

خلاصه‌ای از سخنان پیرامون «از دلِ خاکستر»

دفاع جورج کانیون از کتاب «از دلِ خاکستر»: «این اثر بهتر از هر کتاب دیگری است که تاکنون خوانده‌ام، از صفحهٔ یکم تأثیر عمیقی بر من داشته. احساس می‌کنم با یک دوست نزدیک نشسته‌ام، یک برادر. من واقعاً تک‌تک بخش‌های کتاب را با گوشت و خونم احساس کردم.

این داستانِ زندگیِ مردی است که صمیمانه و ناآشنا روایت می‌شود تا دیگران بتوانند به امید کمک به گمشده‌ها و دل‌های شکسته در جهان متحد شوند.

آنچه کانادا در حال حاضر به آن احتیاج دارد، همین است که مردم جلوی این قضاوت‌ها را بگیرند. آسان است که در خیابان قدم بزنید و کسی را ببینید که بی‌خانمان است یا معتاد به مواد مخدر است و فقط بگویید، «اوه، نگاهش کن.» اما حقیقتاً این اتلاف انرژی است که نتوانید همدلی کنید. این نوشتاری بسیار ناآشنا اما شفاف و بسیار صادقانه است و به مردم این امکان را می‌دهد که در خانه در اینجا در کانادا حضور داشته باشند. پس این کتاب را بخوانید و بروید و همدلی خود را پرورش دهید. شما می‌توانید به مردم بگویید که همدل باشند، اما این هیچ فایده‌ای ندارد. اما وقتی مردم همدلی را با کمک هنر درون خود پرورش می‌دهند، در حقیقت همهٔ راه را رفته‌اند و این همان چیزی است که کانادا به آن احتیاج دارد.»

دفاع کانیون در روز دوم: «این زندگی‌نگاری عالی نه‌تنها داستان ترس و عواطف منفی و سوءاستفاده است، بلکه مهم‌تر از آن، داستان عشق است و شما به‌سرعت می‌فهمید که دست در دست راوی با کتابی همراهید که داستان زندگی او را بی‌پرده و شفاف می‌گوید: او در حال سقوط است، او سقوط می‌کند، و سقوط می‌کند؛ اما یافتن عشق همه‌چیز را به طرزی واقعی و باورپذیر برای او عوض می‌کند. مهم‌تر از همه، سبک نوشتاری جسی باورنکردنی است. در طی خواندن کتاب، من همواره حس می‌کردم با بهترین دوست خود نشسته‌ام و معاشرت می‌کنم. حتی با برادرم. و وقتی او را ملاقات کردم دیدم چقدر حسم درست است. اغراق نمی‌کنم. من هنگام خوانش صفحات اول کمی معذب بودم اما جلوتر که رفتم حق را به او دادم. این کتاب باعث ایجاد همدلی بسیار می‌شود. بی‌نظیر است. کما اینکه این باعث شد من به خودم فکر کنم و اینکه چگونه به کانادا و مردمش نگاه می‌کنم. این باعث شد من بعد از خواندن این کتاب شخصیت و منش بهتری داشته باشم.»

«تراماپورن» اصطلاح جنجالی که منجر به حذف «از دلِ خاکستر» از گردونهٔ رقابت شد: در روز دوم، گرچه تک‌تک حاضران سَبک اثر را ستودند، اما داوران خانم، به‌ویژه گانادیو هورن (Kaniehtiio Horn)، معتقد بودند این کتاب بیش‌ازحد در تصویر تیرگی‌ها صراحت دارد تا جایی که کتاب را به‌اصطلاح به «تراما پورن» (سیاه‌نمای افراطی) بدل کرده و درنهایت رأی به حذف آن دادند.

جورج کانیون مدافع این کتاب در پایان برنامه گفت: «خب، از آنچه اتفاق افتاد شوکه و ناامید شدم اما درعین‌حال فکر می‌کنم در این برنامه ما داریم آنچه را که باید ستایش کنیم ارج می‌نهیم، و آن نویسندگان کانادایی و کتاب‌هایشان است. ما باید کشور خود را ستایش کنیم و این ظرفیتش را جشن بگیریم به خاطر استعدادهای باورنکردنی که داریم. همهٔ این کتاب‌ها، مانند بسیاری از کتاب‌هایی که به اینجا نرسیدند، فوق‌العاده هستند و امیدوارم با آن‌ها فصل بعد را بسازیم.

وقتی جسی این کتاب را نوشت، همه وجودش را در دل کتاب قرار داد تا آن را با ما قسمت کند… منظورم این است که این اولین کتابی است که حتی در دومین خواندن با آن گریه کردم… من خیلی افتخار می‌کنم که بخشی از معرفی اثر جسی بودم. و بی‌صبرانه منتظر کتاب بعدی او هستم.» او همچنین خطاب به نویسنده گفت: «به تو تبریک می‌گویم نه‌فقط چون کتابت پنج ماه است که در لیست پرفروش‌ها قرار گرفته است بلکه مهم‌تر از همه، تبریک به خاطر تسلیم نشدنت. تبریک می‌گویم برای کنار زدن موانع زندگی و پیش‌رفتن. این برای همه الهام‌بخش است.»

۵. اوج گرفتن تنش‌ها

بدین‌ترتیب، روز دوم برنامه به‌شدت پرتنش بود و بلافاصله پس از پایان برنامه سیل نقدها در فضای مجازی شروع شد. نقدها سه محور عمده داشت: نقد هم‌داستانی پیوستهٔ حاضران زن در قطع کردن مدام صحبت آکیل آگوستین (Akil Augustine)، نقد ترکیب «سیاه‌نمایی افراطی» («تراما پورن») که گانادیو هورن (Kaniehtiio Horn) در جهت حذف زودهنگام کتاب «از دل خاکستر» آن را به کار برد، و نیز شائبهٔ جنسیتی بودن رأی داوران زن در حذف این کتاب.

این حاشیه‌ها اما به دو شکل کنترل شد تا برنامهٔ روز سوم سیمایی عمیق‌تر، منطقی‌تر و متن‌محورتر داشته باشد: اولاً و از یک‌سو، چنان‌که در ادامه خواهیم دید، سؤالاتی که از حضار پرسیده شد ادبی‌تر و مرتبط با متن بود و از سوی دیگر واکنش زیبا و حساب‌شدهٔ جسی ثِسال (Jesse Thistle) دربارهٔ حذف جنجال‌آفرین کتابش بسیار بالغانه، حرفه‌ای و بردبارانه بود.

جسی ثِسال ابتدا در توییتی با اظهار ناراحتی از حذف کتابش و آرزوی موفقیت برای نویسندهٔ کانادایی پاکستانی‌تبار، سَمرا حبیب (Samra Habib)، واکنشی قابل پیش‌بینی نشان داد؛ اما کمی بعد، در توییت دوم خود، ضمن بیان کنایی دلخوری‌هایش، به ظرفیت نهفته در «کانادا می‌خواند» اشاره و طرفداران ملتهبش را تا حد زیادی آرام کرد. او نوشت: «در ضمن اجرای برنامهٔ «کانادا می‌خواند» این تاریخ است که شکل می‌گیرد. [برای اولین‌بار] یک زن از کتاب یک زن دفاع می‌کند و [به‌احتمال خیلی زیاد هم] برنده خواهد شد. من در مورد دوستان دیگر چیزی نمی‌دانم، اما من بیش از همه از این خروج خوشحالم. بگذاریم آن‌ها ادامه دهند و این اتفاق را به واقعیت تبدیل کنند. رأی من به سمرا و آماندا است. کانادا نیاز دارد دربارهٔ مسلمانان کوئیر بداند، زیرا ما چیزی در این مورد نمی‌دانیم.»

۶. رقابت تنگاتنگ شیوه‌های داستان‌نویسی

الف: رمانی شاعرانه از دنیای زنان: «شکار حیوانات کوچک در باشگاه شکارچی‌های بزدل»؛ نوشتهٔ مگان گِیل کُلز

مگان گِیل کُلز کیست؟

مگان گیل کلز نویسندهٔ کانادایی اهل نیوفاندلند و لابرادور است. او در دانشگاه نیوفاندلند و دانشکدهٔ ملی تئاتر کانادا تحصیل کرده است و بنیان‌گذار و مدیر هنری شرکت تئاتری «سرپناهی برای فقرا» (Poverty Cove Theatre Company) بوده است. پیش از اثر حاضر، او داستان‌های کوتاه تحسین‌شده‌ای نوشته است و کتاب حاضر اولین رمان اوست که سال ۲۰۱۹ منتشر شده و به لیست نامزدهای نهایی جایزهٔ معتبر ادبی گیلر (Giller Prize) نیز راه یافته است.

دربارهٔ کتاب «شکار حیوانات کوچک در باشگاه شکارچی‌های بزدل» از مگان گِیل کُلز

«شکار حیوانات کوچک» روایت عمیق نژادپرستی و سوءرفتار گردانندگان یک غذاخوری به نام هازل در مرکز شهری کوچک در شمال کاناداست. آیریس، پیشخدمت رستوران که اهل همان اطراف است و جان، سرآشپز سرخوش اهل فلوریدا، درگیر یک رابطهٔ عاشقانه هستند. عشقی که در حقیقت عاشقانه نیست.

خلاصه‌ای از مباحث مطرح‌شده دربارهٔ «شکار حیوانات کوچک»

آلینا فندر در اولین دفاعش از این کتاب چنین گفت: «شکار حیوانات کوچک بهتر از هر کتابی است که تاکنون خوانده‌ام. این نوشته یک شاهکار است. هم شاعرانه و هم بُرنده. این کتاب به شما نشان می‌دهد که زندگی یک فرد در اقلیت چگونه است، خواه یک زن باشد، یک فرد بومی، یا شخصی که به نان شبش محتاج است.

این کتاب داستانی است از جایی که این تجربیات با همدیگر متقاطع می‌شوند. نویسنده در باب بسیاری از موضوعاتی که دوست داریم فکر کنیم در کانادا از آن‌ها مصون هستیم، مثل نژادپرستی، سوءاستفاده از قدرت و امثال این‌ها به‌روشنی سخن می‌گوید. حقیقت این است که همهٔ این مسائل اطراف ما هستند ولی ما فقط فقر را مقصر می‌دانیم.

ما قربانیان را مقصر می‌دانیم و این باید متوقف شود. دیدگاه ما در مورد کانادا باید بر اساس شفقت و همدلی باشد. دیدگاه ما در مورد کانادا باید شامل اقداماتی در جهت تغییر باشد. این کتاب حقیقت را برای ما بازگو می‌کند و به ما نشان می‌دهد که واقعیت برای بسیاری از افراد همین‌قدر بد است، و به همین دلیل صدمه دیده‌اند.

به همین دلیل ما باید شجاع باشیم. و به همین دلیل این کتابی است که همهٔ کانادا باید در سال ۲۰۲۰ بخوانند.»

به دیگر سو و در روز سوم وقتی سؤالی عمیق و نقادانه در باب شخصیت‌پردازی به میان آمد، در کمال ناباوری، آماندا بروگل این کتاب را به اثری که خودش از آن دفاع می‌کرد ترجیح داد و از اهمیت و ماندگاری شخصیت‌پردازی در آن سخن به میان آورد.

در همین روز و در سؤالی دیگر، به نقش امید و امیدبخشی به خواننده در پایان خوانش آثار پرداخته شد و بر این اساس بود که آلینا فندر به نکته‌ای مهم اشاره کرد: «[تاب‌آوری] مهم‌ترین چیزی است که ما به آن نیاز داریم و همان چیزی است که دنبالش هستیم. پایان این کتاب جایی نیست که بتوانید احساس امیدواری کنید. پایان این کتاب تکان‌دهنده است! و فکر می‌کنم وقتی کتابی داریم که با امید به پایان برسد، با پایان خوشی به پایان می‌رسد، ما، به‌عنوان خواننده، می‌توانیم از آنجا دور شویم و احساس کنیم که وظیفهٔ مهمی بر دوش ما نمانده و دیگر نیازی به کار دیگری نیست. درحالی‌که با خواندن این اثر می‌فهمیم باری بر دوش ما باقی‌مانده است. ما باید به‌عنوان یک مخاطب بفهمیم، به‌عنوان یک جامعه، که هیچ‌چیز در جامعه نسبت به این کتاب تغییر نکرده است. این شخصیت‌ها نه سیستم‌های موجود را تغییر داده‌اند و نه تغییر کرده‌اند. و به همین دلیل است که ما درمی‌یابیم هنوز کارهایی وجود دارد که باید انجام شود. به‌این‌ترتیب، نداشتن امید الهام‌بخش تغییر است.»

باری، درنهایت پس از تمامی این فراز و نشیب‌ها، هنری بودن زبان کتاب سبب شد حاضران در همه‌خوان بودن و آسان‌یابی آن برای همگان شک کنند و یک‌دِله به حذف این کتاب رأی دهند تا درنهایت «پسر تریکستر»، اثری فراواقع‌گرا و آمیزهٔ واقعیت با باورهای جادویی بومیان کانادا، به روز پایانی رفت.

کتابی برای دوستداران زندگی‌نگاشت‌های دشوار اما امیدبخش: «پسر تریکستر»؛ نوشتهٔ ایدن رابیسنون

۷. ایدن رابیسنون کیست؟

ایدن ویکتوریا لنا رابینسون، زادهٔ ۱۹ ژانویه ۱۹۶۸، نویسندهٔ کانادایی و از بومیان غرب کانادا در بریتیش کلمبیاست (the Haisla and Heiltsuk First Nations).

کتاب اول رابینسون، به نام: Traplines، مجموعه‌ای از چهار داستان کوتاه بود. در این مجموعه، راویان جوان داستان‌های دلهره‌آور از روابط آشفتهٔ خود را با جامعه‌های روانی روایت می‌کنند. این مجموعه برندهٔ جایزهٔ یادبود وینفرد هولتبی شد و یکی از داستان‌ها با عنوان «ملکهٔ شمال» در کتاب «گلچین انتشارات پنگوئن از داستان زنان کانادایی» منتشر شد.

کتاب دوم او با عنوان Monkey Beach رمانی است که در قلمرو بومی اجداد او قرار دارد و دربارهٔ جستجوی یک دختر نوجوان برای یافتن پاسخ‌ها و درک ناپدید شدن برادر کوچک‌ترش دریا است. این کتاب هم رمزآلود و هم یک سفر معنوی است، که رئالیسم معاصر را با عرفان بومیان درهم‌آمیخته است. این اثر بسیار موردتوجه قرار گرفت، ازجمله در معتبرترین جایزهٔ ادبی کانادا (جایزهٔ گاورنر جنرال یا فرماندار کل)، در فهرست نهایی قرار گرفت و جایزهٔ داستانی «ادله ویلسون» را دریافت کرد.

رمانی که از او در رقابت امسال حاضر است طنزآمیز و جلد اول از یک سه‌گانه است. نوشتن آن هشت سال طول کشیده و دست‌مایهٔ یک سریال تلویزیونی نیز شده که از اواخر امسال با عنوان Trickster در تلویزیون سی‌بی‌سی پخش می‌شود.

دربارهٔ کتاب «پسر یک تریکستر» نوشتهٔ ایدن رابیسنون: پسر یک تریکستر رمانی است دربارهٔ پسری ۱۶ ساله به نام جارت که از سن واقعی‌اش بزرگ‌تر به نظر می‌رسد. در پشت ظاهر مطمئنش، از افسردگی رنج می‌برد و مدام سیگار دود می‌کند. ساکت است و معمولاً فقط با مادربزرگش سخن می‌گوید. سرش همیشه شلوغ است و سعی می‌کند گلیمش را خودش از آب بیرون بکشد. او بهترین کلوچه‌های ماری‌جوانای منطقه را می‌فروشد و گاهی هم از همسایگان پیر خود مراقبت می‌کند. او سعی می‌کند از مادر سرخورده‌اش با دوست‌پسر نامطبوعش مراقبت کند و به پدرش کمک کند تا صورتحساب‌هایش را پرداخت کند. تنها کسی که واقعاً می‌تواند بهش اعتماد کند خودش است. حسابی مشغول است و به‌ندرت وقتی برای فکر کردن دارد.

خلاصه‌ای از مباحث مطرح‌شده دربارهٔ «پسر تریکستر»

چکیدهٔ دفاع گانادیو هورن از کتاب: «به‌عنوان یک فرد بومی که عاشق خواندن و کشف است، این کتاب برایم فوق‌العاده بود. من با خواندن کتاب‌های هری پاتر و کتاب‌های نیل گیمن بزرگ شدم. بنابراین از این‌که نویسنده توانسته ماوراءطبیعت را با یک داستان رئال در عصر حاضر آمیخته کند خیلی خوشم آمد. غوطه‌ور کردن خودم در دنیای قهرمان داستان آسان بود چراکه در این داستان از آسیب‌هایی سخن رفته که ما به‌عنوان افراد بومی در کانادا تجربه می‌کنیم. البته این تمرکز اصلی داستان نیست، فقط یک پس‌زمینه است. من فکر می‌کنم ما باید این اثر با جهان به اشتراک بگذاریم. من فکر می‌کنم وقت آن رسیده است که چنین اثری را در آغوش بگیریم زیرا داستان‌های بومیان را به سطح دیگری می‌برد. این کشور باید به این کتاب افتخار کند. زیرا این یک داستان فوق‌العاده طبیعی است که دارای فراز و فرودهای بومی منحصربه‌فرد است.

من فکر می‌کنم باید روایت و دیدگاهی را که کانادایی‌ها نسبت به مردم بومی دارند تغییر دهیم. و روشی که این کتاب این کار را انجام می‌دهد در اولویت است.»

این کتاب به‌واسطهٔ همهٔ تازگی و قوت‌هایش در سه روز آغازین بر رقیبان قدرتمندش غلبه کرد و به روز فرجامین راه یافت.

۸. «ما همیشه اینجا بوده‌ایم»، برگزیدهٔ «کانادا می‌خواند» ۲۰۲۰

سَمرا حبیب کیست؟

سمرا حبیب عکاس، نویسنده و فعال کانادایی است. او از پیش برای پروژهٔ عکاسی «فقط برای من و الله» شناخته شده بود. او در سال ۲۰۱۴ این پروژه را راه‌اندازی کرد تا زندگی مسلمانان همجنس‌گرا LGBTQ را تصویر کند. خود او نیز از اقلیت جنسی کوئیر است.

«ما همیشه اینجا بوده‌ایم» از زبان نویسنده‌اش

«من در پاکستان متولد شدم. وقتی‌که کودک بودم، زندگی در آنجا را واقعاً دوست داشتم اما کم‌کم فهمیدم که جای خوبی برای زندگی خانوادهٔ من نبوده است.

خانوادهٔ من بخشی از یک اقلیت مذهبی هستند که بارها از سرزمینم اخراج شده‌اند. روزانه افراد زیادی مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. بنابراین ما هم مجبور به ترک وطن شدیم و کانادا سرزمین موعود و پناهگاه ما شد.

وقتی رسیدیم قادر نبودیم به‌درستی به انگلیسی صحبت کنیم و حتی چهره‌مان مثل افراد دیگر به نظر نمی‌رسید.

باری، در ۱۳ سالگی فهمیدم که مادرم ترتیبی داده است که من با پسرعموی خود ازدواج کنم. این برای من، به‌عنوان یک فمینیست نوجوان، قابل‌قبول نبود. به سیم آخر زدم، از خانه فرار کردم و زندگی جدید خودم را شروع کردم. من باید دنیای بیرون را درک می‌کردم تا بتوانم خودم را بشناسم. سرانجام دریافتم می‌خواهم یک هنرمند باشم، یک زن شجاع که بی‌پرده حرف‌هایش را می‌زند.»

خلاصه‌ای از مباحث طرح‌شده دربارهٔ «ما همیشه اینجا بوده‌ایم»

نخستین دفاع آماندا بورگل از «ما همیشه اینجا بوده‌ایم»: «با دیدن پویش‌های جهانی اخیر در مورد اهمیت زندگی سیاهان و سایر گروه‌های اقلیت که در شرایط سخت زندگی می‌کنند، کانادایی‌ها خیلی سریع فهمیدند که ما هم از این مشکل دور نیستیم و بهتر از بقیه نمی‌فهمیم؛ ما فقط نسبت به تعصبات جمعی خود مؤدبانه‌تر رفتار می‌کنیم. ما که کشور خودمان را نمی‌شناسیم، چطور می‌توانیم مردم خودمان را بشناسیم؟ در چنین شرایط خطیری، این کتاب به‌آرامی خوانندهٔ خود را با پیچیدگی‌های اختلافات موجود آشنا می‌کند و ما را به این نتیجهٔ قدرتمند می‌رساند که همهٔ ما در ذات خود یکسان هستیم. همهٔ ما می‌خواهیم دیده شویم. هیچ‌یک از ما نمی‌خواهیم در شرایط سخت زندگی کنیم. نیاز انسان به پذیرش تنها چیزی است که همه در آن اشتراک داریم. کانادا هم‌اکنون به این کتاب احتیاج دارد. ما همیشه حضور داشته‌ایم، فقط باید با هم آشنا شویم.

به‌علاوه، همهٔ افراد موفق یا مایل به فعالیت اجتماعی نیستند، اما تلاش هر کس برای درک خودش می‌تواند آموزنده و چالشی باشد. من فکر می‌کنم این کتاب ما انسان‌ها را ترغیب می‌کند که شروع به بخشش یکدیگر کنیم؛ تفاوت‌های خودمان را بپذیریم و تبعیض بر اساس تفاوت را متوقف کنیم.»

ستایش صحنه‌پردازی داستان از سوی حاضران

نخستین پرسش روز سوم به صحنه‌پردازی (استفادهٔ مناسب از عناصر زمان و مکان و میزان توفیق نویسنده در قراردادن مخاطب در دل صحنه) بازمی‌گشت.

در پاسخ، جورج کانیون گفت که کتاب «ما همیشه اینجا بوده‌ایم» (We Have Always Been Here) را موفق‌تر از همه می‌داند و چنین استدلال کرد: «من به بسیاری از کشورهای جهان رفته‌ام، اما هرگز نتوانستم به پاکستان بروم. این کتاب باعث شد خودم را در آن منطقه حس کنم. وقتی کتاب را می‌خواندم می‌توانستم بعینه در صحنه حاضر باشم و احساس می‌کردم که زمان و مکان را هم‌راه با نویسنده تجربه کرده‌ام.»

این جمله از سوی دیگر توسط آماندا بروگل (Amanda Brugel)، هنرپیشهٔ کانادایی، چنین تکمیل شد: «آشنایان و بستگانی در پاکستان دارم اما خودم هرگز آنجا نبوده‌ام؛ اما سمرا توانست همه‌چیز را به‌طور عینی و زنده برایم ترسیم کند: از بوها تا احساس‌ها و حتی درجه‌حرارت. حتی در باب تورنتو که بسیاری از کتاب در آن می‌گذرد. و البته این هنر نویسنده فقط دربارهٔ تورنتو صادق نیست. او ما را با همین موفقیت به ژاپن و ترکیه هم می‌برد و در هر شهر، نحوهٔ توصیف او، کیفیتی که او در آنجا احساس کرده است، ساختمان‌ها، ریتم شهر، سادگی شهر، منظم بودن شهر و دیگر جزئیات را برای ما دسترس‌پذیر کرده است.»

مشخص‌شدن برندهٔ نهایی و صحبت تلفنی با او

طبیعی است که با این نگاه همه‌جانبه و نقاط قوتی که برای هر دو اثر شمرده شد، کار برای بینندهٔ برنامهٔ زنده دشوار بود تا بتواند حدسی قطعی بزند؛ اما پس از دقایق رأی‌گیری، نتیجه بسیار جالب و بازهم تکان‌دهنده بود: علی حسن مجری برنامه گفت: «این لحظه‌ای تاریخی است که یک نویسندهٔ زن به کوشش یک مدافع زن برندهٔ «کانادا می‌خواند» شده است و او کسی نیست جز سمرا حبیب که در رقابت امسال، به‌واسطهٔ زندگی‌نگاشت خود با نام «ما همیشه اینجا بوده‌ایم: خاطرات یک کوئیر»، به‌عنوان نویسندهٔ برتر شناخته شد. در چهارمین و آخرین روز از آیین «کانادا می‌خواند»، او توانست ۴ رأی از ۵ رأی را از آن خود کند و بر کرسی برنده بنشیند.»

در همین لحظه و درست زمانی که آماندا بروگل مدافع این کتاب مشغول ابراز احساسات و افتخار به سمرا و کتابش بود، تهیه‌کنندگان برنامه این نویسندهٔ برنده را از طریق تماس تلفنی روی خط آوردند و او با صدایی لرزان چنین گفت: «من در شوک هستم؛ من واقعاً شوک‌زده هستم.» و آماندا به کمکش آمد که: «خب، تو نباید در شوک باشی. من بسیار از تو سپاسگزارم. روز اول به من گفتی نگران هستی که کسی میلی به خواندن این کتاب نداشته باشد. حالا من به تو اطمینان می‌دهم که تقریباً همهٔ کانادایی‌های اهل کتاب آن را می‌خوانند. من به تو فوق‌العاده افتخار می‌کنم و صمیمانه می‌خواهم که بازهم بنویسی.»

۹. سخن پایانی

به‌این‌ترتیب و برای نوزدهمین سال پیاپی، بزم کتاب کانادا، بی‌آنکه جایزه‌ای مادی و مستقیم به شرکت‌کنندگان و برنده‌اش بدهد، از یک لیست پانزده‌کتابه آغاز شد و به پنج نامزد نهایی رسید تا بحث در باب آن‌ها بر توجه کانادا به کتاب‌خوانی اثری مثبت بگذارد و فروش هر یک را چند ده هزار نسخه افزایش دهد.

چنین حضور و سرمایه‌گذاری رادیو-تلویزیون سراسری بر کتاب و کتاب‌خوانی تجربه‌ای است که ما ایرانیان مهاجر تنها پس از کوچیدن به این سرزمینِ تازه تجربه‌اش کردیم؛ تجربه‌ای مملو از شگفتی، لذت و حسرت.

برای دیدن آرشیو کامل این رخداد و مطالب مرتبط، از لینک زیر دیدن فرمایید:

www.cbc.ca/books/canadareads

ارسال نظرات