پای نازک شقایق‌های جهان گرفتار پاپیچ‌های یخ

یادداشت مدیرمسئول به مناسبت سال نو میلادی

پای نازک شقایق‌های جهان گرفتار پاپیچ‌های یخ

غرش گلوله‌ها و بمب‌های «بشر متمدن» رؤیاهای صدها هزار کودک فلسطینی در نوار باریک غزه را با کابوس و وحشت در‌می‌آمیزد و هم‌زمان دولتمردان جهان متمدن در غرب و شرق و شمال و جنوب، به محاسبه‌ی سود و زیان بیان این یا آن موضع نشسته‌اند و در بسیاری موارد به این نتیجه می‌رسند که تائید عمل شرّآفرینان در انتخابات بعدی سود بیشتری برایشان خواهد آورد و چنین می‌کنند.

 

خسرو شمیرانی

می‌خواهم سال نو میلادی را تبریک بگویم اما...

سال نو شده، فصل و ماه و روز هم؛ نه چنان‌که از نوروزِ جم می‌شناسیم که با فرا رسیدنش در نقطه‌ی اعتدالِ بهاری آشناییم که نشانه‌هایش سبزی و گرمی و گل و شکوفه است و شادی کودکان در کوچه و برزن. این نو شدن در کله‌ی سرما از جنس دیگری‌ است؛ قرار بوده یادآور تولد پیامبر صلح و عشق باشد که می‌گویند ۶ روز این طرف یا ۶ روز آن طرفِ سال، در بیت‌الحم، در استان یهودای سرزمینِ فلسطین زاده شده. همان‌جا که امروز کودکانش دسته‌دسته به خون می‌افتند و نیافتادگان، گرسنه و تشنه، معصومانه جهلِ خونین را نظاره می‌کنند.

می‌خواهم سال نو را تبریک بگویم اما...

عشق دارویی‌ است که هرچه بیشتر نیازمندِ آنی، کمتر نیازش را حس می‌کنی. شاید بنا به همین معیار بوده که اسطوره‌ی مسیحِ عاشق در اینجا به خاکیان هدیه شده، سرزمینی که نفرت هزاره‌ها جویبارهایش را خشک و شیارهای تنش را پرخون ساخته است.

می‌خواهم تبریک بگویم اما...

غرش گلوله‌ها و بمب‌های «بشر متمدن» رؤیاهای صدها هزار کودک فلسطینی در نوار باریک غزه را با کابوس و وحشت در‌می‌آمیزد و هم‌زمان دولتمردان جهان متمدن در غرب و شرق و شمال و جنوب، به محاسبه‌ی سود و زیان بیان این یا آن موضع نشسته‌اند و در بسیاری موارد به این نتیجه می‌رسند که تائید عمل شرّآفرینان در انتخابات بعدی سود بیشتری برایشان خواهد آورد و چنین می‌کنند.

 

می‌خواهم تبریک بگویم اما...

ناتوانی، دست و پای فریادم را در گلو می‌بندد. تاریکیِ سرد و سختِ جهل و جنگ و دروغ در میانه‌ی روزی که قرار است روزی نو از سالی نو باشد، راه نفسم را می‌بندد، خفه‌ام می‌کند. سرگیجه امانم نمی‌دهد. حس می‌کنم جهان، کل چرخِ فلک وارونه می‌گردد. آن‌ها که با درآمدِ آلوده‌ی ساخت و فروش ابزار قتل، نان و شرابِ عیدانه می‌خرند مدعی‌اند و نوزادان گرسنه و ترسیده در آغوش تازه‌مادرانِ خونین‌چشم با پستان‌‌های خشک‌شده، بدهکار.

گفته بود «تا شقایق هست زندگی باید کرد» اما وقتی‌که پای نازک تمام شقایق‌های جهان به زنجیر یخ گرفتار است چگونه زندگی کنم...

 

به هر روی سال نو میلادی‌ است؛ سالگرد تولد پیامبرِ دوستی.

بی‌محاسبه و بی‌ملاحظه با هم بگوییم هیچ حکومتی حق ندارد هزاران هزار کودک و زن و مرد و پیر و جوانِ بی‌دفاع را بکشد، حتی به بهانه‌ی انتقام جنایتِ گروهی جاهل و مسلح.

چنین رفتاری و حمایت از آن، دشمنی با اسطوره‌ی عشق بی‌پایان مسیح است که به صلیب گناهان انسان که بر دوش می‌کشید، مصلوب شد.

و سکوت در برابر جنون جهل و جنگ همین امروز، «تو»، «من» و نوعِ بشر را در دخمه‌های هزارتوی جهنم نشانده که جاهلانه سوختن خود را به تماشا نشسته است.

به امید پایان جنگ و به امید پر گشودن مهر انسان به انسان

ارسال نظرات