آنچه در آغاز صفحات ویژهنامهی خیام میخوانید، گفتوگوی «هفته» با دکتر سینا جهاندیده، ادبپژوه و مدرس دانشگاه است که از زاویهای تازه به خیام مینگرد و تکمیلکنندهی مصاحبهی ما با استاد میرافضلی در صفحات گفتوگوست. دکتر جهاندیده که دانشآموختهی دکتری ادبیات از دانشگاه فردوسی مشهد، مدرس دانشگاه فرهنگیان، و صاحب نشر چوبک در رشت نیز هست تاکنون دو پژوهش بحثانگیز («متن در غیاب استعاره: بررسی ابعاد زیباشناسی تاریخ بیهقی ۱۳۷۹» و نیز «از معنای خطی تا معنای حجمی»: مبحثی در آسیبشناسی سنت ادبی ایران ۱۳۸۰) و یک مجموعه شعر (با عنوان «اکنون ابدی» ۱۳۸۴) را در کنار مقالات متعدد منتشر کرده و امیدواریم بهواسطهی این گفتوگو فرهنگ دوستان بیشتری در اینسوی جهان با ایشان و آثارشان آشنا شوند و آنها را پی بگیرند. |
دکتر سینا جهاندیده دوستتر دارد خود را چگونه برای مخاطبان هفته معرفی کند؟
سینا جهاندیده: متولد اول شهریور ۱۳۴۸ هستم. تحصیلات متوسطهی را در شهر صومعهسرای گیلان در رشتهی فرهنگ ادب در سال ۱۳۶۷ تمام کردم و در همین سال وارد دانشگاه شدم و در گیلان زبان و ادبیات فارسی خواندم. سال ۷۱ مدرک لیسانس گرفتم و در سال ۱۳۷۲ وارد دورهی کارشناسی ارشد و در سال ۱۳۷۵ از دانشگاه اراک فارغالتحصیل شدم. پایاننامهی کارشناسی ارشد من دربارهی «بررسی ابعاد زیباییشناسی تاریخ بیهقی» بود که در سال ۱۳۷۹ با عنوان «متن در غیاب استعاره» از سوی انتشارات چوبک رشت که انتشارات خودم هست منتشر شد. خوشبختانه نشر این کتاب استقبال خوبی داشت و برخی از استادان ازجمله دکتر شفیعی کدکنی و دکتر یاحقی حمایتم کردند. این کتاب در سال ۱۳۸۰ از سوی وزارت آموزشوپرورش با عنوان «جایزه کتاب معلم بهعنوان کتاب سال انتخاب شد. یک سال بعد به دستور استاد دکتر شفیعی به جلسهای که به همت جناب محمدخانی در کتاب ماه برگزار میشد دعوت شدم. در این جلسه غیر از من بیهقیشناسانی چون دکتر یاحقی و جناب سیدی هم بودند که بعدها (۱۳۸۸) تاریخ بیهقی را تصحیح و چاپ کردند. کتاب متن در غیاب استعاره در سالهای طولانی بهعنوان کتاب درسی در دورهی کارشناسی ارشد بهعنوان تحقیق در تاریخ بیهقی در بسیاری از دانشکدههای تدریس میشد. زمانی که من متن در غیاب استعاره را دربارهی بیهقی چاپ کردم غیر کتاب هزاره بیهقی که سخنرانیها و مقالههای جشن هزاره بیهقی دههی پنجاه بود هیچ کتابی دربارهی تاریخ بیهقی وجود نداشت. البته کتاب دوجلدی در پیرامون تاریخ بیهقی استاد نفیسی هم مجموعه متنهای بازیافته بیهقی بود نه تحقیق دربارهی تاریخ بیهقی.
در سال ۱۳۸۰ کتاب دوم را انتشار دادم با عنوان «از معنای خطی تا معنای حجمی» این کتاب درواقع بازنمایی چیزی بود که بعدهای دغدغهی همیشه من شد. نقد ادبی. ادبیات جدی گرفته نمیشود مگر اینکه نقد ادبی در سامانهی معرفتی ایرانیان بهعنوان حوزهی مهم در نظر گرفته شود. خلاصه در سال ۱۳۸۴ اولین مجموعه شعرم با عنوان «اکنون ابدی» با مقدمه جناب شمس لنگرودی منتشر شد. از سال ۱۳۸۵ به دلیل اتفاقات اقتصادی دچار عسرت شدم تا اینکه در سال ۱۳۹۱ برای ادامهتحصیل در مقطع دکترا به دانشگاه فردوسی مشهد رفتم. رسالهی دکترای من «تحلیل گفتمان خیامیت» بود که با رویکرد برساختگرایی و تبارشناختی به بررسی چیستی گفتمان خیامیت میپرداخت. این رساله دکتری توسط استاد دکتر محمود فتوحی و استاد دکتر علیرضا نیکویی راهنمایی و مشاوره شد. من در دانشگاه فرهنگیان رشت تدریس میکنم و اکنون در آستانهی بازنشستگی هستم.
تجربه نوشتن را در چه دورهای از زندگی آغاز کردید؟
سینا جهاندیده: در دوران دانشجویی یعنی سالهای ۶۸ تا ۷۰ در هفتهنامههای گیلان ازجمله «نقش قلم» و «آوای شمال» قلم میزدم. یادم هست علی صدیقی عزیز هر هفته به من دفتر شعری از شاعران معاصر میدادند تا نقد کنم. این اعتمادبهنفس را من از تشویقهای صدیقی گرفتهام. صدیقی عزیز را بیش از سی سال است گم کردهام؛ نمیدانم کجاست. میگفتند اتریش با یونان است بههرحال هرجا هست به ایشان سلام میگویم و ممنون اعتماد ایشان به من هستم؛ اعتمادی که در سرنوشت من بسیار تأثیر داشت. بعدها که دانشجوی فوقلیسانس شدم جدیتر نوشتم. در اینجا باید از جناب شمس لنگرودی یاد کنم. او نیز به این جوان شهرستانی اعتماد کرد من که در اوایل دههی هفتاد معلم ادبیات دبیرستانهای تهران به کمک با شاعران و نویسندگان بزرگ ایران مثل دکتر براهنی، محمد حقوقی، زندهیاد علیمحمد حقشناس، استاد عباس مخبر، جناب عنایت سمیعی، سیدعلی صالحی، عباس معروفی، جواد مجابی همنشین شدم و جدیتر به ادبیات فکر کردم.
در پسِ اینهمه سالیان پژوهش، اهمیت خیام را در چه میدانید؟
سینا جهاندیده: گفتمان خیامیت برای شناخت هویت ایرانی یک «گفتمان هویتنگار» است. یک سرِ رشتهی این گفتمان چندوجهی و پیچیده به قرن ششم بسته است و سرِ دیگر آن به اندیشهی مدرن. این گفتمان یک «میل ایرانی» است که کمکم در طول نه قرن به شکلهای مختلف بازنمایی شده است. بنابراین اگر کسی بخواهد صیرورت یک میل ایرانی را در طول سدهها دنبال کند گفتمان خیامیت بهترین نمونه است. ازاینروست که میتوان در این گفتمان، ردّ پای ابنسینا، خواجه نظامالملک، حسن صباح، شاعران گفتمان تصوف (ابوسعید، سنایی، عطار، حافظ و…)، نگاهبانان گفتمان شریعتمدار، اثرات جنبش رمانتیسم، گفتمانهای پسااستعماری قرنهای نوزده و بیست، ناسیونالیسم، سکولاریسم، نیهیلیسم و اگزیستانسیالیسم قرن بیستم، انقلاب مشروطهی ایران، روشنفکران ناسیونالیست ایران، ناسیونالیسم حکومتی رضاخان، نژادگرایی آریایی، تعلقات ایدئولوژیک روشنفکران و محققان نوظهوری چون صادق هدایت، مینوی، تقیزاده، علامه قزوینی، فروغی، دشتی و… را دنبال کرد.
گفتمان خیامیت بهظاهر تاریخ خود را بهشکل یک پیوستار نشان میدهد، اما درواقع این گفتمان دارای گسستهای بسیار است. بنابراین فهم این گفتمان، بدون واکاوی دیرینهشناختی ـ تبارشناختی و تحلیل گفتمان، ممکن است دچار «اختلال و اختلاط اینهمانی» شود؛ به این معنی که خیامیت پیشامدرن را همان خیامیت مدرن و یا مثلاً تأویل صادق هدایت از خیامیت را که در بستر ناسیونالیسم نوظهور در ایران شکل گرفته است، یا «تدوین گفتمانی» فروغی از رباعیات خیام را اصیلترین خیامیت بدانیم.
رسالهی دکتری شما با مقولهی «گفتمان خیامیت» پیوند یافته. این مقوله به زبان ساده چه میگوید؟
سینا جهاندیده: خیام یکی از مسئلهانگیزترین شاعران ایران است. بهجرئت میتوان گفت که مطالعات و تحقیقات حوزهی خیامشناسی هیچ عرصه و مقولهای را بیبحث و جدل رها نکرده است؛ از اختلاف در نام او (خیام و خیامی) گرفته، قول به تعدد خیامها، صحتوسقم انتساب رباعیات به او، کمیت و کیفیت این رباعیات تا معرکه تصحیح نسخ رباعیاتش (از تصحیح قیاسی و اجتهادی و..) همه و همه گواه سرگشتگی محققان در شناخت شخصیت، اندیشه و شعر اوست. درست آن است که خیامشناسی بهرغم کوششهای فراوان پژوهشگران در مدار پرسشها و پاسخهای همیشگی و کلیشهای گرفتارشده است و اگر از برخی آثار تحلیلی بگذریم [که در مواد و خمیرمایهی آنها هم اختلاف است] غالباً محققان خیامشناس مشغول تطبیق و تفکیک خیامهای متعدد یا صحتوسقم انتساب و نفی انتساب پارهای از رباعیات به او یا از او هستند و گروهی نیز به تحلیل رباعیاتی مشغولاند که بر برخی از آنها برچسب رباعیات سرگردان خورده است. شگفت آنکه بعضاً همین رباعیات مبنای شناخت اندیشه و شخصیت وی نیز هستند. به تعبیر دیگر مفروضات و اصول موضوعهی چندی، پژوهشهای خیامشناسی را در چنبرهی خود گرفته است و مادامیکه این چهارچوب و چنبره نشکند با خیامشناسیای سترون و درخودفروبسته مواجه خواهیم بود؛ زیرا نمیتوان از پرسشهای کلیشهای و قالبگیری شده، متوقع جوابهایی نو بود؛ سؤالهایی نظیر اینکه خیام تاریخی کیست؟ و رباعیات اصیل او کدامند؟ خیام یا خیامی؟ خیام چه میگوید؟
ازاینرو معتقدم با واسازی مفروضات و اصول موضوعهی خیامشناسی که عموماً در دو گفتمان عرفی و قدسی قالبگیری شدهاند و تغییر سؤال از کیستیِ خیام به چیستیِ خیامیت طرحی را از منظری متفاوت با رویکرد غالب، در شناخت مطالعات معطوف به خیام و خیامیت بهمثابهی یک گفتمان ریشهدار و دیرپا که در پژوهشهای معاصر بهگونهای نوین صورتبندی شده است – در پیش گرفت. رهیافت من در تحلیل گفتمان خیامیت، نه شناخت خیام و تشخیص و تصحیح و تحلیل رباعیات او، که فاصلهگیری از نگاه ذاتگرایانهی حاکم و توجه به حیث گفتمانی و تبارشناختی خیامیت است البته این به معنی بیالتفاتی به مباحث نسخهشناختی و تشخیص و ترجیح رباعیات نیست.
نگاه ذاتانگارانه که در پی کیستی خیام (عینی و تاریخی) بهمثابهی مؤلف یکّه و یگانه رباعیات ـ بهاصطلاح اصیل ـ است، نهتنها نمیتواند از پس مدّعای خود برآید، بلکه خود بهموجب خطای مبنایی و متدیک، مشکلساز است. همین است که ماجرای خیامشناسی مدام مکرر میشود و برونشوی نمییابد. خیامشناسی معاصر بیش از یکونیمقرن است که در جستوجوی رباعیاتی است تا اصالت تاریخیشان ثابت شود. نگاه اثباتی خیامشناسی معاصر، کمیت محور است
از نگاه شما، چرا و چگونه خیام با همهی ابهام و تناقضش از مهمترین شاعران شکلدهندهی هویت ایرانی است؟
سینا جهاندیده: عمر خیام، یکی از اسطورههای ما ایرانیان است. او همهی ویژگیهای یک اسطوره را دارد. در غیر این صورت هرگز در طول تاریخ اینچنین مدام و قاطع آشکار نمیشد. چنانکه همهی ایرانیان نه عمر خیام بلکه اسطورهای به نام خیام را در درون خود دارند. ایران در دورهی سلجوقیان دچار گسست عظیمی شد، گسستی که غزالی از آن بهعنوان «احیا علوم دین» یاد کرده است. چنانکه فلسفه، دیگر نتوانست نظم و لحن یونانی خود را ادامه دهد. در همین دوره است که خیام بیآنکه بداند و حتی بعد از مرگش، تبدیل به رهبر دهریان میشود. از این گسست دو گفتمان در ادبیات فارسی سر برآوردند: گفتمان تصوف و گفتمان خیامیت. هر دو گفتمان به شکل موازی صدها سال در تمام مرزهای هویتی ایرانیان حرکت میکنند و حتی از نمادها و رمزهای مشترک یکدیگر بهره میبرند. گاهی اینهمانی گفتمان خیامیت با گفتمان تصوف هر دو گفتمان را برای گفتمانهای مسلط، مشکوک کرده است. اگرچه گفتمان تصوف، ریشههای تاریخی پر طول و عرضی در گذشته دارد، گفتمان خیامیت نیز قرنها پیش از تولد عمر خیام وجود داشته است. زندگی خیام درست در دورهای است که این گسست در حال شکل دادن معناهایی است تا در تمام اضلاع معرفتی ایرانیان نفوذ کند. بنابراین در این دوره یک اتفاق عجیب و البته آگاهانه میافتد؛ استعارههای زندگی عمرخیام تبدیل به استعارههای یک گفتمان مخالف میشود. ایرانیان در طول هشتصد سال صداهای اعتراضی خود را در دهان خیام گذاشتند. صداهایی که کسی جرئت نداشت بگوید صدای من است. بنابراین صدها شاعر آشنا و گمنام، در خیام ذوب شدند تا با گلوی او حرف بزنند. ازاینرو عمرخیام پرومته و مسیح ایرانیان است. او را برای رازهای ایرانی و بهخاطر تناقضات گفتمانهای مسلط قربانی کردهاند. دیگر اصراری در این نیست که عمر خیام شاعر است یا صرفاً فیلسوف و منجم. زیرا تاریخ بهروشنی گفته است که عمر خیام نه هرگز شاعری چون سعدی و مولوی و حافظ بوده و نه حتی دیوان و دفتری از او باقی مانده است. اگر شاعری او را کاملاً انکار نکنیم تنها میتوانیم بگوییم خیام به همان اندازه شاعر است که ابنسینا بود. اما برساخته شدن گفتمان خیامیت یکی از رازهای فرم اندیشهی ایرانی و بلاغت پارسی است؛ چراکه فرم سخن عمرخیام نوع مواجهه ایرانیان را باقدرت و جهان سراسر رازانگیز دین نشان میدهد.
با پیشرفتهای متن شناسی در کنار نگاههای دیگرخواتی مثل پژوهشتان، آیا میشود گفت عصر شناخت دقیقتر خیام فرارسیده یا هنوز نادانستههای ما فراوانترند؟
سینا جهاندیده: من در کتاب «نقابهای عمر خیام» به یک مسئلهی اساسی اشاره کردهام: هرمنوتیک خیام. هنوز هیچ تحقیقی جامعی دربارهی هرمنوتیک خیامیت مطرح نشده ما دربارهی نهتنها خیام بلکه حتی دربارهی حافظ و فردوسی حرفهای اساسی نزدهایم. اگر شرح و تفسیرها را کنار بگذاریم چند کتاب تحقیقی خوب دربارهی حافظ وجود دارد؟ من دربارهی خیام پنج شش کتاب خوب دربارهی خیام میشناسم که جهتگیری ایدئولوژیک ندارند. اولین کتاب از آن اسماعیل یکانی بود که در دهه چهل نوشته شد تا دههی هشتاد فقط ما اشتیاق به مسئله را میبینیم که کدام رباعی اصیل است و کدام رباعی غیر اصیل در دههی هشتاد چند کتاب خوب دربارهی خیام منتشر شد مثل کتاب خیامشناخت استاد فولادوند که البته این کتاب قبلاً هم چاپ شده بود بعد کارهای جناب میرافضلی و زندهیاد برگنیسی است و همچنین کار استاد امین رضوی که به فارسی هم ترجمه شد. بنابراین باآنکه یک قرن و نیم است که دربارهی خیام تحقیق میشود هنوز تحقیقات عمیقتر مانده است. خوشبختانه فاز جدیدی دربارهی خیامشناسی به راه افتاده که خیام را بهعنوان یکصدا و سخن دنبال میکند. خیام مثل صائب، بیدل، نظامی و سعدی نیست. خیام یکی از صداهای منحصربهفرد ایران است. بنابراین نباید خیام را تنها بهمثابهی یک شاعر مطالعه کرد. او توسط یک ملت و حتی با بازنماییهای جهانی شاعر شده است.
و سخن پایانی ناگفته؟
سینا جهاندیده: دکتر ساداتشریفی عزیز از شما ممنون که واسطهای شدید تا صدای من در جای دیگر دنیا شنیده شود. اکنون فارسیزبانان در همه جای زمین هستند. باید ممنون شما باشم که در انتشار صدا و شنیدن صداهای معاصر واسطه شدید. امیدوارم برنامهای هم دربارهی ابوالفضل بیهقی به راه بیندازید که او نیز سهم زیادی در برساختن ایران معاصر داشته است. منتظر شما هستم تا دربارهی ابوالفضل و تاریخش به شکلی دیگر و البته با نگاه دیگرگونه با شما گفتگو کنم. بسیار سپاسگزارم.
جناب سینا جهاندیدهی عزیز؛ صمیمانه از شما سپاسگزاریم.
ارسال نظرات