این کتاب شامل مقدمه، ترجمه سه مقاله از انگلیسی، دو ضمیمه، فهرست منابع، نمایه و چکیده مقالات به انگلیسی است و توسط “میخک سرخ” در ۱۴۰ صفحه در ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ (۲۶ بهمن ۱۴۰۰) منتشر خواهد شد.
نویسنده و مترجم مقاله اول و دوم جعفر بهکیش است. مقاله اول در کتاب «صداهای یک کشتار …» [Voices of a Massacre …] که توسط ناصر مهاجر ویراستاری و در ۲۰۲۰(۱۳۹۹) توسط بنگاه انتشاراتی [OneWorld Publication] منتشر شده، آمده است.
پیکره اصلی مقاله دوم در ۱۳۹۴ توسط «بنیاد یادبود ۱۸ می» [The May 18 Memorial Foundation] در کره جنوبی در کتابی با عنوان «برندگان جایزه حقوق بشر گوانگجو، آنها واقعاً که هستند؟» [Laureates of Gwangju Prize for HR Award, Who Really They Are?] در معرفی مادران خاوران منتشر شده است.
مقاله سوم با عنوان «مادرانی که ناپدید نمیشوند» [Mothers Who Won’t Disappear] توسط آندرهآ مالین [Andrea Malin] نوشته و در فصلنامه حقوق بشر [Human Rights Quarterly] در ۱۳۷۲ منتشر و توسط لیلی پناهی و جعفر بهکیش ترجمه شده است.
ضمیمه اول ترجمه فصل دوم مقاله منتشر شده در کتاب «بنیاد یادبود ۱۸ می» در معرفی مادران خاوران است که در ۱۳۹۴ در کره جنوبی منتشر شده است. این فصل پاسخ تعدادی از مادران و خانوادههای خاوران در ایران به پرسشهای این بنیاد است که توسط منصوره بهکیش گردآوری و به دلیل اهمیت آن در این کتاب گنجانده شده است.
ضمیمه دوم مروری بسیار اجمالی به مهمترین حوادث دهه اول حاکمیت جمهوری اسلامی است که تحکیم نظام سرکوب را تسهیل کرده است.
برای خرید کتاب در خارج از ایران با میخک سرخ با ایمیل mikhak.red1@gmail.com تماس بگیرید. قیمت کتاب در کانادا ۲۵ دلار است. برای تهیه کتاب در داخل ایران مبلغ ۳۰ هزار تومان، قیمت نسخه پی-دی-اف، یا هر مبلغی که در توان دارید را به یک خیریه، ترجیحاً در زمینه آموزش کودکان یا نگاهداری از بزرگسالان اهدا و با ارسال ایمیل به میخک سرخ mikhak.red1@gmail.com ما را از این موضوع مطلع کنید تا نسخه پی-دی-اف کتاب برای استفاده شخصی شما ارسال شود.
چکیده مقاله اول
دادخواهی، شکلدادن و حفظ حافظه جمعی از بیرحمیهای جمهوری اسلامی
چگونه و چرا در یک حکومت تمامیتخواه که برای چندین دهه در قدرت بوده و همه گروههای مخالف و منتقد و جامعه مدنی مستقل را بهسختی سرکوب کرده است، جنبش دادخواهی نهتنها توسط نیروهایی که رابطه نزدیک خود را با حکومت حفظ کردهاند بلکه توسط آن دسته از فعالانی که توسط حکومت برای مدت کوتاهی تحمل شدند، مانند بخشی از فعالان جنبش زنان و حقوق بشر به انزوا کشیده میشود. همچنین این مسئله مورد بررسی قرار گرفته است که چرا باتوجهبه ابعاد جنایتهای دولتی در چهار دهه گذشته، جنبش دادخواهی در داخل کشور ضعیف باقیمانده است؟ هرچند بخشی از بستگان قربانیان، فعالان سیاسی و مدنی سیاست لاپوشانی، فراموشی و انکار را به چالش کشیده و باتوجهبه شرایط بسیار نامناسب موفقیتهای خارقالعادهای در توسعه حقوق بشر و دمکراسی کسب کردند. این مقاله با استفاده از چهارچوب نظری عدالت انتقالی بر این نکته تاکید میکند که جنبش دادخواهی در شرایط بسیار دشوار سیاسی عمل میکند و این خطایی جدی است که این جنبش را غیرسیاسی در نظر بگیریم. از همین رو در این مقاله به سیاست اجساد، سیاست حقوق بشر و سیاست چگونگی رویارویی با جنایتهای گذشته پرداخته شده است. این مقاله با بررسی تجربه دادخواهی قتلهای زنجیرهای بر این نکته تاکید کرده است که هرگاه سرکوب خشن آزادی بیان اندکی کاهشیافته جنبش دادخواهی با استفاده از موقعیت پیشآمده توانسته است آگاهی مردم از اهمیت رویاروئی با جنایتهای دولتی را به شکلی چشمگیر افزایش دهد. همچنین مقاله نشان داده است وقتی که عدالت به شکلی مناسب برقرار شود، چنانچه در مورد محاکمه متهمان ترور رستوران میکونوس در آلمان وجود داشت، چرخه معیوب خشونت و انتقام شکسته خواهد شد.
چکیده مقاله دوم
خانوادههای قربانیان: در جستجوی حقیقت و عدالت
تجربه جهانی نشان داده است که شکلگیری جنبش دادخواهی تحت حکومتی تمامیتخواه دشوار، پرمخاطره و کند است. بدنه اصلی این مقاله شرح پیمودن این مسیر دشوار توسط مادران و خانوادههای خاوران است که از اوایل دهه شصت آغاز و تا کنون با افتوخیزهای فراوان ادامه داشته است. در این روایت بهوضوح نقش برجسته مادران، همسران و دیگر زنان خانوادههای زندانیان سیاسی و اعدامشدگان آشکار است. این واقعیت اتفاقی نبوده است. تصور مسئولان از ناتوانی مادران و زنان برای ایجاد یک جنبش اجتماعی و محدود دانستن نقش آنان به خانه و آشپزخانه، فضایی اندک برای سامان دادن یک جنبش برای حقیقت و عدالت ایجاد کرده بود. زمان لازم بود تا حکومت زنستیز دریابد بر خلاف باورهای آنان مادران و زنان به نیرویی جدی برای به چالش کشیدن سیاست انکار، پردهپوشی و فراموشی دولت بدل شدهاند. مقامات متوجه شدند که این زنان که در ازدستدادن عزیزان خود مانند همه زنان دیگر مویه میکنند، درعینحال جنبشی بیمانند و عمیقاً مادرانه را سامان دادهاند: مویه جمعی، جستجوی جمعی برای حقیقت و عدالت و مادری جمعی. گذشت زمان سبب شد که بهتدریج حقانیت جنبش مادران، زنان و بستگان قربانیان برای دادخواهی به بسیاری از نیروها که دل به همکاری با جناحی از حکومت بسته بودند یا تنها تلاش برای سرنگونی حکومت را محترم میداشتند، تحمیل شود. مقاله چنین نتیجهگیری میکند که بافاصله گرفتن از دهه شصت، کاهش تدریجی جایگاه سیاسی کسانی که در آن دهه نقشی مهم در جنایتهای دولتی ایفا کردند، تداوم جنایتهای هولناک دولتی، ظهور نیروهای سیاسی جدید و فوت شناختهشدهترین چهرههای مادران و خانوادههای خاوران، درصورتیکه فرزندان قربانیان نتوانند جای خالی آنان را پر کنند، میتواند سبب خاموشی این جنبش شود.
مقاله سوم
مادرانی که ناپدید نمیشوند
بعد از کودتای ۱۹۷۶ در آرژانتین که آغاز سرکوب خشن همه گروههای مخالف، دانشجویان و فعالان سیاسی جوان بود، از میان مغاک تاریک ابهام در مورد سرنوشت فرزندانشان سبک جدیدی از جنبش حقوق بشر که بسیار شخصی، غیرقابلمذاکره و بیپایان بود شکل گرفت. مادران ناپدیدشدگان پیوسته از مسئولان در مورد سرنوشت و محل نگهداری فرزندان خود سؤال میکردند، داستان غمانگیز خود را با فعالان حقوق بشر که میخواستند کمک کنند، محققانی که تلاش میکردند این موقعیت را درک کنند و روزنامهنگارانی که در جستجوی حقیقت بودند در میان میگذاشتند. بازگو کردن این روایتها هرگز آسان نبود. مادران میدان مایو با استفاده از ایده سنتی مادر بودن، مادر جمعی متعهد به حقوق بشر را آفریدند. آنان از امتیاز مادر بودن برای خود اسلحه و سپری ساختند. شگفت آن که درحالیکه حکومت مخالفان خود را نابود میکرد، درعینحال مخالفانی اعجابآور را در جنبش رو به اوج حقوق بشر میآفرید. آنان یک جنبش سیاسی معمولی نبودند … چون فرزندانشان ناپدید شده بودند. پس از شانزده سال بعضی از آنان هنوز منتظرند تا خبری از فرزندان خود بشنوند. دیگران با این انگیزه به حرکت درآمده بودند که اطمینان حاصل کنند که فرزندانشان برای هیچ نمردهاند. همه آنها متعهد بودند که اجازه ندهند که فرزندانشان در فراموشی “شب و مهی” که حکومت برای آنان تدارک دیده بود گم شوند. مجموعاً، داستان آنان برای ملتی که میخواست فراموش کند، غیرقابلانکار بود. راهپیمایی هفتگی آنان در میدان مایو در مقابل کاخ ریاستجمهوری درحالیکه عکسهای فرزندان خود را به سینههایشان میفشردند و نام آنان را بر لباسهای خود دوخته بودند، این نکته را یادآوری میکرد که مادران ناپدید نخواهند شد، همانطور بچههایشان.
ارسال نظرات