سه زن جوان جوایز را از آن خود کردند

جایزه داستان کوتاه هفته برندگان خود را معرفی کرد

اهدای برنامه پایانی به دایوش مهرجویی و وحیده‌ محمدی‌فر

جایزه داستان کوتاه هفته برندگان خود را معرفی کرد

فرشته احمدی، دبیر جایزه داستان کوتاه هفته، درباره چگونگی راه‌اندازی این جایزه و اهمیت پرداختن به داستان سخن گفت و تاکید کرد که این جایزه می‌کوشد تا داستان کوتاه ایرانی را ورای مرزها و سانسور ارتقا بخشد.

گزارش: شاهین شهسواری

عکس‌ها: امیرحسین بختیاری

با اهدای جایزه اول به «دال سیاه»، اثر نجمه باغیشنی، از همیلتون، نخستین دوره «جایزه داستان کوتاه هفته» به کار خود پایان داد. جشن پایانی این جایزه یکشنبه ۲۰ نوامبر ۲۰۲۳، در سالن ادیث‌ول در نورث یورک تورنتو برگزار شد. فائزه بهارلو با «بند رخت‌ها» و سمیه مصطفایی با «به اضافه‌ی یک نفر» جوایز دوم و سوم را از آن خود کردند.

 

با یاد و خاطره مهرجویی و محمدی‌فر

برنامه با خوانش پنج قطعه از پنج داستان برگزیده، با اجرای پنج نویسنده و هنرمند تورنتویی از جمله، ژینوس تقی‌زاده، سیاوش شعبانپور، رضا جعفری، نیاز سلیمی و مانی عظیم‌زاده، آغاز شد.

سپس نیاز سلیمی به حاضران خوشامد گفت و برنامه پایانی را به داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر تقدیم کرد و بعد از آن ویدیویی کوتاه به یاد و خاطره مهرجویی و محمدی‌فر پخش شد.

نیاز سلیمی بازیگر اجاره نشین‌ ها از داریوش مهرجویی
نیاز سلیمی: این برنامه را به داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر تقدیم می‌کنیم،
دو هنرمندی که به تازگی در میهن‌مان به قتل رسیدند. 

خسرو شمیرانی،‌ مدیر رسانه هفته، درباره اهمیت روزنامه‌نگاری صجبت کرد و گفت: «روزی که روزنامه‌نگاری را شروع کردم آرزو داشتم رسانه‌ای بزرگ و مستقل برای اطلاع‌رسانی سالم راه‌اندازی شود. رسانه‌ای که فراگیر باشد اما وابسته نباشد، حرفه‌ای باشد و متعلق به دولت فخیمه نباشد، در خدمت منافع مردم ایران باشد. اما امروز دنیای رسانه به شدت تغییر کرده. طوری که در برابر سوپرغول‌های فیسبوک و اینستاگرام و گوگل و ایکس و وای زد حتی بزرگترین رسانه‌های کلاسیک هم لنگ انداخته‌اند. حس می‌کنم صنعت خبر از دست روزنامه‌نگاری و روزنامه‌نگاران متعهد خارج شده. انبوه خبرهای راست و دروغ چنان جنگلی درست کرده که حتی برای خواننده‌ی دقیق هم جداکردن مهم از غیر مهم / راست از دروغ دشوار شده است. روند مسموم خبری که ما در جنبش زن زندگی آزادی به خوبی شاهدش بودیم و همچنان هستیم.

خسرو شمیرانی در جشن پایانی جایزه داستان کوتاه فرهنگ و ادب
خسرو شمیرانی: داستان‌نویسان خلاق، مثل این هزار  نویسنده‌ی غالبا جوان که ما را میزبان روایت‌های
تلخ و شیرین خود کردند، با آمیزش تخیل و واقعیت ما را به دیدن حقیقت فرا می‌خوانند.

 

با اینکه سایه این شبکه‌ها فضا را تاریک کرده، اما هنوز امید هست: از جمله آنچه هنوز از دست مردم، از دست انسان خارج نشده، و به ربات‌های فیسبوک سپرده نشده، داستان است. برای همین داستان امروز اهمیتی بسیار بیش از گذشته دارد. داستان‌نویسان خلاق، مثل این هزار  نویسنده‌ی غالبا جوان که ما را میزبان روایت‌های تلخ و شیرین خود کردند، با آمیزش تخیل و واقعیت ما را به دیدن حقیقت فرا می‌خوانند. امروز مسئولیت ادبیات، شعر، داستان و داستان کوتاه و به طبع آن رسالت نویسنده بسیار سنگین‌تر از گذشته است، امروز که زندان تاریک دنیای مجازی روشنایی حقیقت را به اسارت گرفته، یکی از کلیدهای رهایی در دست‌ ادبیات است، در دست شعر و داستان.»‌

شمیرانی سپس با تاکید بر نقش سه زن در راه‌اندازی این جایزه، فرشته‌ احمدی، دبیر جایزه، مینا مهدوی، مدیر اجرایی و نیاز سلیمی، اسپانسر اصلی برنامه، فرشته احمدی را به صحنه دعوت کرد.

فرشته احمدی، دبیر جایزه داستان کوتاه هفته
فرشته احمدی، داستان‌نویس و دبیر جایزه داستان کوتاه هفته

 

فرشته احمدی، دبیر جایزه  داستان کوتاه هفته، درباره چگونگی راه‌اندازی این جایزه و اهمیت پرداختن به داستان سخن گفت و تاکید کرد که این جایزه می‌کوشد تا داستان کوتاه ایرانی را ورای مرزها و سانسور ارتقا بخشد.

مانی عظیم زاده Mani Azimzadeh
مانی عظیم‌زاده مجری برنامه، با اجرای آمیخته به طنزش، به جشن رنگ و بویی خودمانی و دوستانه بخشید
Mina Mahdavi مینا مهدوی
مینا مهدوی، مدیر اجرایی جایزه داستان کوتاه هفته

مینا مهدوی گزارش دبیرخانه را خواند و اعلام کرد که بیش از هزار داستان به دبیرخانه ارسال شده و از آن میان ۹۹۸ داستان واجد شرایط شرکت در مسابقه برای بررسی به داوران مرحله نخست سپرده شدند. او همچنین گفت سهم زنان در ارسال داستان‌ها بسیار بیشتر از مردان بوده و سهم دختران جوان در ۲۰ داستان برتر نیز بسیار بیشتر از مردان است.

 

ویدیویی به یاد نویسندگان و هنرمندانی که طی دو سال گذشته در تبعید درگذشتند آماده شده بود که در این قسمت پخش شد و حاضران را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

 

دکتر جواد مجابی: زبان پارسی وطن است و پایتخت زبان ما شعر و قصه

مانی عظیم‌زاده، فعال اجتماعی ساکن تورنتو که مجری این برنامه بود، متن دکتر جواد مجابی خطاب به حاضران در برنامه را خواند:
«دوستان گرامی، اگر زبان هر ملتی، وطن دوم آن قوم باشد که می‌توانند این وطن معنوی را در خود به هر جای عالم ببرند، برای ایرانیان زبان پارسی آن وطن است و پایتخت زبان ما شعر و قصه است و ما در هر جای این سیاره می‌توانیم در وطن خود آفریننده باشیم.»

این منتقد ادبی سرشناس سپس به اهمیت این جایزه آن هم در بیرون از سرزمین مادری اشاره کرده و نوشته است: «شما با برگزاری فراخوان داستان‌پردازی و اهدای جایزه، وظیفه فرهنگی خود را درست هدف گرفته‌اید. البته کسانی که دور از سرزمین خود هستند، به تدریج زیست فرهنگی دیگری را می‌آزمایند که تمدن و فرهنگ محل اقامت آن‌هاست. در مرز دو یا چند فرهنگ زیستن به غنای ذهنی باشندگان این موقعیت می‌افزاید. مرزی برای فرهنگ‌ها متصور نیست، فضای مشترکی دارند و تأثیرپذیری از سایر فرهنگ‌ها برای هنرمند معاصر امری ناگزیرست. نسل‌های دوم سوم ایرانیان خارج از کشور هنرهای خود را چه‌بسا در زبان آن کشور بیافرینند که خود اعتباری دیگر خواهد داشت. اما آن چه برای آفرینشگر اهمیت دارد تجلی دانش و بینش خاستگاه و تبار اوست که در زبان و فرهنگی دیگر پژواک می‌یابد و ویژگی متفاوتی را در مرز دو فرهنگ، نمودار می‌سازد. امیدوارم این جایزه چندان بپاید که تشویق‌کننده نسل‌هایی باشد که در آفریده‌های خود به زبان غیر فارسی گوشه‌ها و کرشمه‌هائی از فرهنگ ایران را بازتاب می‌دهند.»

 

Amirhossein Yazdanbod
امیرحسین یزدانبد، نویسنده ساکن آلبرتا، گزارش هیئت انتخاب را ارایه کرد

امیرحسین یزدان‌بد، از آلبرتا، یکی از داوران هیت انتخاب، طی پیام ویدویی بیانیه هیئت انتخاب را خواند و گزارشی دقیق از روند بررسی و انتخاب و رسیدن به لیست کوتاه ارایه کرد.

یزدانبد در بخشی از گزارش خود گفت: «به دلیل این‌که این دوره مسابقات در غیاب کامل سانسور و آزادی موضوع برگزار شد هم در تنوع مضمون و نثر و هم در ساخت و جهان داستان‌ها کار هیات داوران و انتخاب را دشوارتر کرد. برگزار کانندگان ناچار بودند از میان ده‌ها داستان خوب و قابل قبول تعداد اندکی را برگزینند و همین باعث شد برای اطمینان از امتیازات نهایی تعداد قابل ملاحظه‌ای از داستان‌ها توسط داوران دوباره خوانی شوند. بیست داستان نهایی این جایزه  اگر چه همه‌شان، امکان قرار گرفتن در رتبه‌های اول و دوم و سوم را نداشتند اما به همت بانیان جایزه در دو مجلد منتشرشدند تا در دسترس علاقمندان قرار بگیرند و ادای دینی کوچک باشد به صداهای در حاشیه‌مانده‌ی تمام این سال‌ها.»

بیست داستان نخست

در بخش بعدی فرشته احمدی و مانی عظیم‌زاده اسامی داستان‌ها و نویسنده‌های بیست داستان اول را بدون رعایت ترتیب خواندند:‌

دال سیاه/ نجمه باغیشنی

بند رخت‌ها/ فائزه بهارلو

به اضافه یک نفر/ سمیه مصطفایی

دیوار شکسته/ زهرا علی‌اکبری

گزارش/ حنانه سلطانی

زار/ محمدشریف مهرتاش

آمبولانس صورتی/ اسماعیل سالاری

زیر درخت گردو/ احمد سوسرایی

دیفن باخیا/ ابوالفضل پروین

چوب/ فخری دشتی

در این حروف/ سیدطاهر شریعت‌پناهی

رقص بر مزار/ آیدا رئیس‌جلالی

آرش کمان‌گیر/ زیبا وردی‌پسندی

بر ساحل صورتی لیبار/ شهناز عرش اکمل

در پناه/ شادی عنصری

آٔم فضایی/ مرتضی شمالی

اشتها یا چرا از تنهایی متنفرم/ پریسا دوستی

طوفان/ مریم پورانصاری

ساندویچ آدم لای پراید و هرکولس/ وحید حسینی ایرانی

کلاغ‌ها سیاه می‌پوشند/ مریم فولادی

 

و اما برندگان که بودند و چه گفتند

جایزه داستان سوم به داستان «به اضافه یک نفر» اثر «سمیه مصطفایی»، از تهران تعلق گرفت.

Oldouz Pouri
الدوز پوری، خواننده و هنرمند تورنتویی، به طور نمادین از طرف برنده لوح تقدیر و جایزه را تحویل گرفت

خانم الدوز پوری، خواننده و هنرمند تورنتویی، به نمایندگی از طرف برنده لوح تقدیر و چکی به ملغ ۵۰۰ دلار کانادا را تحویل گرفت و پیام سمیه مصطفایی را برای حاضران خواند:

«هیچ جنگی تمام نمی‌شود. کوچه‌ها و خیابان‌ها به زندگی برمی‌گردند، خانه‌های جدید ساخته می‌شوند، شهرها زنده می‌شوند، آدم‌های جدید به دنیا می‌آیند، اما جنگ به اضافه هر یک نفر بازمانده ادامه پیدا می‌کند. به اضافه یک نفر روایت بازمانده‌های گمنامی است که نه از جرگه درگذشتگان جنگ‌اند و نه از جمع زندگان جهان جاری، بازمانده‌هایی که انبان زخمهای ناسور جنگ و جهالت را یک تنه به دوش می‌کشند بی آن که دیده شوند.

تشکر می‌کنم از هیئت داوران و دست‌اندرکاران جایزه داستان کوتاه هفته که فرصتی برای شنیدن یک از هزار صداهای گمشده در حاشیه‌های پرهیاهوی جنگ را فراهم کردند و به امید روزی که جنگ و بانیان سفاک آن پوتین‌های سنگینشان را از گلوی انسان بردارند.»

اجرای آهنگ‌های آذربایجانی توسط الدوز پوری و آقای مجد

سپس، اولدوز پوری و آقای مجد، نوازنده سوری‌تبار، دو آهنگ خاطره‌انگیز آذربایجانی اجرا کردند.

 

سیمین کرامتی، هنرمند ساکن تورنتو، به نیابت از فائزه بهارلو، جایزه دوم را
از مرضیه ستوده، نویسنده و مترجم و یکی از داوارن مسابقه، تحویل گرفت.

جایزه‌ دوم را خانم مرضیه ستوده، نویسنده و مترجم ساکن تورنتو، به «بند رخت‌ها» از «فائزه بهارلو» اهدا کرد. سیمین کرامتی، نقاش و هنرمند ساکن تورنتو، لوح تقدیر و چکی به مبلغ ۱۰۰۰ دلار کانادا را به نمایندگی از نویسنده تحویل گرفت و پیام فائزه بهارلو را برای حاضرات در جلسه خواند:

«داستان برای من معجزه چیدمان است. چیدمان کلمه‌ها تا با هم حرف بزنیم. ما باید با هم حرف بزنیم. احساس می‌کنم قبل از شناخت این مهارت نه درست می‌گفتم و نه درست بلد بودم بشنوم. از معلمم، علی مسعودی‌نیا، ممنونم که این مهارت را به من یاد داد. از تیم جایزه داستان کوتاه هفته ممنونم که مرا خواندند. از هیئت داوران ممنونم که به من نظر لطف داشتند. نام داستانم «بند رخت‌ها»ست که در آن داستان تعصب در خانواده را روایت کرده‌ام. به امید روزی که دخترانمان در حصارِ «بند رخت‌ها» نباشند.»

 

Najmeh Baghishani
نجمه باغیشنی جایزه اول را از آن خود ساخت،
نیاز سلیمی، بازیگر تئاتر و سینمای ایران، جایزه را به او اهدا کرد

سپس نوبت به برنده‌ی اول رسید. جایزه‌ داستان اول توسط خانم نیاز سلیمی، هنرمند ساکن تورنتو، به «دال سیاه» از «نجمه باغیشنی»، از همیلتون کانادا، اهدا شد.

نجمه باغیشنی که داستان‌اش از میان هزار داستان جایگاه اول را از آن خود کرده بود پشت تریبون قرار گرفت و ضمن ابراز تشکر از حاضران و دست‌اندکاران لوح تقدیر و چکی به مبلغ ۲۰۰۰ دلار کانادا تحویل گرفت.

 

در حاشیه

ده داستان اول این جایزه را که انتشارات هفته‌ کانادا در یک مجلد منتشر کرده در محل در دسترس بود. ده داستان دوم هم که نشر جامعه‌شناسانِ تورنتو منتشر کرده، در دسترس همگان بود.

ده داستان برتر در قالب یک کتاب توسط انتشارات هفته کانادا منتشر شد و در روز برنامه برای فروش ارایه شد
داستان‌های یازدهم تا بیستم در قالب یک کتاب توسط انتشارات جامعه‌شناسان تورنتو
منتشر شد و در روز برنامه برای فروش ارایه شد

نیاز سلیمی و کتابفروشی و انتشارات پان‌به از ونکوور و کتابفروشی و نشر جامعه‌شناسان از تورنتو حامیان این برنامه بودند.

کتابفروشی پان‌به در ونکوور کانادا یکی از اسپانسرهای این جایزه بود. 

 

 

پذیرایی برنامه را  Konjed Party food انجام داد
علیرضا سلطانی،‌ از بنیانگذاران مجال شعر تورنتو و مسئول سیستم صوتی و تصویری در برنامه 

علیرضا سلطانی،‌ از بنیانگذاران مجال شعر تورنتو و جواد سلطانی، مسئولیت سیستم صوتی، نیما دوانی، مسئولیت فیلمبرداری، و فردی مسئولیت لایو اینستاگرامی را به عهده داشتند.

عکاسی برنامه توسط امیرحسین بختیاری انجام شد.

 

 

 

***

 

بخش‌هایی از داستان‌های برگزیده که در ابتدای برنامه که در قالبی نمایشی ارایه شد

بریده‌های زیر از برخی از داستان‌های منتخب، توسط  پنج نویسنده و هنرمند تورنتویی از جمله، ژینوس تقی‌زاده، سیاوش شعبانپور، رضا جعفری، نیاز سلیمی و مانی عظیم‌زاده

 

«آمبولانس صورتی»، اثر اسماعیل سالاری

نگاهم نمی‌کند. چشم‌هایش مات مانده به منظره آن ‌طرف شیشه. به گلی نمی‌آید آرام باشد. بی‌هوا انگشت می‌کشد روی سیب چانه‌اش و دود را می‌دهد تهِ حلقش. باد، رشته موهای کنار شقیقه‌اش را می‌جنباند. دنباله نگاهش را از شیشه جلو می‌گیرم و به آخر جاده می‌رسم، به آسمان. یک‌ لحظه فکرم می‌رود به دور دورهای دریا که صدای گل‌ناز چَک می‌زند زیر گوشم: «اگه بمیرم، نعشم را تو و صورتی می‌برید قبرستانی؟»

برق می‌گیردم، سر می‌چرخانم. صورت گلی در هاله‌ای از دود سیگار فرشته‌تر شده. پاهای لاغرش را بالای صندلی بغل گرفته، مثل جنین. به بغضم لبخندِ نرمی می‌زند. نمی‌توانم چیزی بگویم. زبانم شده چوب خشک. انگاری گلویم ورم کرده. دستش را می‌گذارد روی دستم، روی دنده: «قبرستانی دفنم نکنی‌ها پوردل، بسپارم به دریا.»

دستم زیر دست گرمش سرد است. ضبط را روشن می‌کند تا یکی دیگر جای ما حرف بزند. تا شمال همین‌جوری به نگاه و لال‌بازی و آخر جاده و آسمان و یاد تهِ دریا و دشت و گردنه کوهین و آسمان و تپه و ابرها و برق‌برقِ آب پشت سد منجیل و رودخانه خروشان و باغ‌های زیتون می‌گذرد.

امامزاده هاشم را که رد می‌کنیم، گل‌ناز حرف دلم را نشنیده می‌خواند: «راست برو ساحل.»

ماتِ صورتش می‌شوم. می‌گوید: «خاک، دندان‌گرده و تنگ‌چشم؛ دریا، بخشنده و آزاد.»

 

«دیوار شکسته»، نوشته زهرا علی‌اکبری

صفیه اما همه عمرش ترسیده بود. همه سال‌‌های نبودن سجاد، غرولند و پاییدن‌های زن‌عمو را تحمل کرده بود و سر جایش ایستاده بود، چون می‌ترسید به سرنوشت زن‌هایی دچار شود که حتی نام و نشانی از قبرشان باقی نمانده بود. عدنان را نگاه کرد. شبیه روز عقدش نبود. آن روز می‌خندید حتی وقتی حبیبه بله بغض‌آلودی انداخت وسط سفره عقد و صدایش بین کِل کشیدن‌های زن‌ها گم شد. صفیه محو لبخند عدنان و صورت مات حبیبه بود. حبیبه آب خواست. جرعه‌ای خورد و لیوان را به دست صفیه داد. صفیه به دست‌های خالی‌اش نگاه کرد. گلویش خشک بود؛ مثل وقتی‌که تازه خبر شده بود سجاد دیگر برنمی‌گردد. زن‌عمو را دیده بود که کاغذی را در کمد پنهان می‌کند. سروقت کاغذ که رفته بود، تمبر کویت را پشت پاکت دیده بود و بوی سجاد را از آن شنیده بود. نامه سجاد را که خواند سرگیجه گرفت. «این‌جا هوا بهتر از اهواز است.» با خودش فکر کرده بود فقط هوا؟ سجاد فقط بابت هوا او را جا گذاشته و رفته بود؟

 

«زیر درخت گردو»، اثر احمد سوسرایی

هر چه نباشد من یک روزی بِزَن بهادر روستامان بودم. به این هیکل چوب استخوانی‌ام نگاه نکنید. آن وقت‌ها که جوان بودم باید می‌بودید و من را می‌دیدید! برای خودم یَلی بودم. باد به کله‌ام بود. با چوب و چماق سر و دست می‌شکستم. اما، امان از دلِ لاکردار که این چیزها حالیش نمی‌شود! وقتی توی یکی از دعواها جمیله را دیدم دست و بالم شل شد. آمده بود توی کوچه، داشت مثل مرغ سر کَنده بال بال می‌زد. داداشش زیر دست و پای من بود. بعدها پدرش گفت دختر به آدم لات و دعوایی نمی‌دهد. دیگر پی دعوا نرفتم. اما آن روز وقتی اَنگ بزدلی به من زدند به رگ غیرتم برخورد. یک مشت جوجه داشتند برایم قُدقُد می‌کردند. یک‌باره ضامن اَره برقی را کشیدم. داد زدم: «تخم دارید بیایید جلو، با همین اَره تکه‌پاره‌تان می‌کنم.» دیدم پا پس کشیدند. آن‌که از همه جوان‌تر بود و باد به غبغب داشت، مثل سگی کتک‌خورده دُمش را گذاشت لای پاهاش و زودتر از همه پا پس کشید. وقتی دیدم جیکشان در نمی آید، به نرمی گفتم: «من با دعوایِ خانوادگی شما کاری نِدارم. الانم وسایلم رِ ور مِدارَم ازین جِه مِرَم.»

همین که اَره را خاموش کردم آن‌که از همه قد‌بلندتر بود و هیکلی یغور داشت، به سمتم حمله‌ور شد. باور کنید، مثل چی دروغ گفته! درست است که با اَره تهدیدشان کردم، اما خدا به سر شاهد است قصدم فقط ترساندنشان بود. نمی‌دانم توی آن هاگیر واگیر چطور بلا سر خودش آورده! بی‌شرف‌ها، خوب زرنگ‌اند. کار نکرده را طوری جلوه می‌دهند که آدم خیال بَرش می‌دارد شاید آن کار را کرده است.

 

«کلاغ‌ها سیاه می‌پوشند»، از مریم فولادی

نگاه یاسر هنوز روی من است که یک‌دفعه ولوله‌‌ای در جمعیت می‌افتد. صدای جیغ و فریاد بلند می‌‌شود. هر سه هراسان بلند می‌‌شویم. جمعیت هجوم می‌‌آورد و هر کس به سمتی فرار می‌‌کند. نیروی یگان ویژه بین مردم ریخته است. یاسر با فریاد می‌‌گوید برویم توی ماشین و خودش می‌‌رود داخل جمعیت. مامان لنگ‌لنگان و سنگین راه می‌‌افتد. چند بار سکندری می‌‌خورد و به سختی خودش را به ماشین می‌‌رساند. توی ماشین می‌‌نشینیم و به عقب خیره می‌‌شویم. یک‌دفعه مامان محکم می‌زند روی زانوش. یاسر زیر بغل عمو عبید را گرفته و به سمت ماشین می‌دوند! پیشانی عمو عبید غرق خون است. از ماشین پیاده می‌‌شویم. یاسر، عمو عبید را می‌‌نشاند روی جدول. خون روی صورت عمو راه افتاده و از زیر چانه تیزش روی آسفالت خیابان چکه می‌‌کند. آسفالت ترک‌خورده را لکه لکه خون پُر می‌‌کند.

مردی به زبان تُرکی چیزی می‌‌گوید و می‌‌پَرد توی مغازه. بابا با لباس‌های خاک‌‌آلود از داخل جمعیت هراسان به سمت وانت‌‌بار می‌‌دود. بلندگو را می‌‌اندازد پشت ماشین و می‌‌آید سمتمان. مامان وحشت‌‌زده خیره می‌شود به بابا؛ دنبال نشانی از خون می‌‌گردد. مرد با یک تکه پارچه و بطری آب نزدیکمان می‌‌شود. دستمال را می‌‌گذارد روی زخم و نچ‌‌نچ می‌‌کند: «گان ایتمز.»

یاسر می‌‌گوید: «بریم درمونگاه خون بند نمی‌‌آد!»

 

«در این حروف»، از سید طاهر شریعت‌پناهی

خود را باز بر سکوی سفید می‌یابم. وَدود جم دارد چیزی روی سرم خالکوبی می‌کند. دارد با قلمی فلزی و جوهر سیاه کلماتی را بر فرق سرم حک می‌کند. گویی من صفحه کاغذم و دارند چیزی بر من می‌نویسند. ودودخان جم آخرین حرف را نوشته است. سرش را به گوشم نزدیک می‌کند و با صدای پدربزرگم عبارتی را که بر فرق سرم خالکوبی کرده، زمزمه می‌کند:

هـرکـو قلمــش ارج و عــَـلائی دارد

میر است و در این حروف جائی دارد

این را که گفت ناگهان نفس عمیقی کشیدم، بلند شدم و نشستم و در همان لحظه از خواب بیدار شدم. به سرم و موهایم دست زدم. خبری از تراشیده شدن موها نبود، اما جای قلم خالکوبی هنوز هم می‌سوخت. توی آینه وارسی کردم. چیزی پیدا نبود. یاد آن بیت شعر افتادم: «هرکو قلمش ارج و علائی دارد/ میر است و در این حروف جائی دارد». فی‌المجلس همه ماجرا را نوشتم. حالا هم عازم خانه مجید وفائی‌ام تا این خواب عجیب را برایش تعریف کنم.

مرضیا ستوده
مرضیه ستوده، نویسنده و مترجم جایزه نفر دوم را اهدا کرد
سیاوش شعبانپور، کارگردان تئاتر و الدوز پوری، هنرمند خواننده 
ژینوس تقی‌زاده
ژینوس تقی‌زاده، تحصیل‌کرده تئاتر، نقاش و هنرمند چند رسانه‌ای
کارگردانی داستان‌خوانی ابتدای برنامه را انجام داد
سیاوش شعبانپور، استاد تئاتر در تورنتو
مهندس مهران محقق، رئیس کانون مهندس و نازنین نانا والاجم، کارگردان تئاتر در جمع میهمانان برنامه
دکتر مهدی گنجوی، یکی از بنیانگذاران هفته فرهنگ و ادب، 
که برای کودکان و نوجوانان شرکت‌کننده در مسابقه یک سورپرایز در دست دارد.

 

رضا جعفری، نویسنده ساکن تونتو در حال خوانش قطعه‌ای از یکی از داستان‌ها در آغاز برنامه
آقای سعید حریری، رئیس کانون کتاب ایرانیان تورنتو و آقای بابک یزدی فعال سیاسی
از راست به چپ: رعنا رهبر، اهل قلم، مهناز عسگری، نمایشنامه‌نویس و مدیر گروه دایره مونترال و
میترا قوامیان، طراح لباس
سینا بهمنش، شاعر ساکن تورنتو و از بنیانگذاران مجال شعر تورنتو
علی انصاری، ترانه‌سرای ساکن تورنتو در میان میهمانان
میز فروش کتاب انتشارات جامعه‌شناسان
میز فروش کتاب انتشارات هفته کانادا

 

۱۰۰ نفر از شخصیت‌های فعال و علاقه‌مندان فرهنگ و ادب در سالن Edithvale
در شماره ۱۳۱ فینچ غربی
در این مراسم شرکت کردند. 
فرشته احمدی نویسنده و دبیر جایزه داستان کوتاه هفته

 

مینا مهدی، مدیر اجرایی جایزه داستان کوتاه هفته

 

 

 

ارسال نظرات