ایرانیان ساکن کانادا به دو مفهوم مجموعهای جوان هستند: یک) اکثریت اعضای آن جوانان و میان سالانی هستند که به دلائل مختلف به کانادا مهاجرت کردهاند. دو) به لحاظ قدمت حضور در کانادا نیز یک باهمستان (کامیونیتی) جوان را تشکیل می دهیم.
باهمستان واژهای بسیار نوین در فرهنگ فارسی است. مفهومی که این واژه تبلور آن است عملا در میان ما مردمان خاورمیانه گنگ است و هنوز به دنبال آن هستیم که خلاصه «کامیونیتی» یا باهمستان چیست.
باهمستان یا کامیونیتی ارتباط مستقیمی با مفهوم «شهروند» دارد. یعنی کامیونیتی جمعی از شهروندان برابرحقوق است که با همراهی با هم یک واحد قدرت اجتماعی را تشکیل میدهند. این همراهی آگاهانه است پس مثل هر امر آگاهانه دیگر ساخت و حفظ آن انرژی و انگیزه مثبت میطلبد. خاستگاه این انرژی و انگیزه از باورهای ایدئولوژیکی و دینی و مذهبی مستقل است و در ارزشهای جامعه مدرن ریشه دارد. شاید بتوان گفت که محوریترینِ این ارزشها برابری حقوقی شهروندان و آزادی بیان است و صدالبته بسیاری ارزشهای جامعه مدرن را نیز میتوان به این دو اضافه کرد.
هفته در جهت کمک به ساختن باهمستان این بحث را آغاز کرده و امیدوارم با کمک فعالان، صاحبنظران و همه آنها که خود را «شهروند» و عضوی از باهمستان میشمارند این بحث را پیش ببریم.
در این شماره با آقای دکتر ارسلان کهنموییپور، استاد دانشگاه تورنتو و یکی از فعالان جامعه ایرانی در تورنتو گفتوگو کردیم.
آی.سی.سی، ICC کنگره ایرانیان کانادا یکی از سازمانهای فعال باهمستان ایرانی در تورنتو است و آقای کهنموییپور از سال 2015 به مدت بیش از یک سال ریاست این سازمان را به عهده داشته. او پیش از اینکه به عضویت هیئت مدیره آی.سی.سی انتخاب شود در کمیته تغییر اساسنامه این سازمان مشغول فعالیت شد و برای ایجاد تغییرات اساسنامه تلاش جدی داشت.
ما گفتوگو را با تجربه عملی آقای کهنموییپور در کنگره ایرانیان کانادا گره زدیم تا پیچیدگیهای بحث تئوری را در کابرد عملی آن عیان کنیم.
«هفته» تلاش میکند باب این بحث را به طور جدی بگشاید و از همه عزیزانی که در این زمینه نظر دارند دعوت می کند دیدگاه خود را برای انتشار به هفته ارسال کنند. ما حتما از انتشار نظرات مختلف استقبال میکنیم.
خ.ش
اقای ارسلان کهنموییپور گرامی رابطه شما با کنگره ایرانیان کانادا ICC چطور برقرار شد و چرا در سال 2016 و یک سال قبل از پایان رسمی دورۀ مسئولیتتان از ریاست هیأتمدیره کنارهگیری کردید؟
من در سال 1998 به کانادا آمدم و به مدت شش سال از سال 2004 تا 2010 برای تدریس به دانشگاه سیراکیوز در نیویورک رفتم. به این ترتیب زمانی که کنگره شکل گرفت در تورنتو نبودم. احتمال میدهم اگر بودم به نوعی درگیر شکلگیری آن میشدم. وقتی که از نیویورک به تورنتو برگشتم بعد از مدتی عضو کنگره شدم.
ایده کنگره ایرانیان کانادا بسیار جذاب بود ولی از همان ابتدا متوجه ضعفها شدم و اینکه کارها طبق روال درست پیش نمیرود. از سال 2013 بهصورت جدیتر درگیر این سازمان شدم و احساس کردم در نهادی مثل کنگره ایرانیان کانادا به یکسری از مسائل بنیادی باید توجه بیشتری بشود.
برای کمک به رفع نقایصی که موردنظرم بود، در سال 2014، در کمیته اساسنامه شرکت کردم. ساعتها وقت گذاشتیم و روی تغییرات اساسنامه کار کردیم ولی نهایتا اجرایی نشد. در سال 2015 با شعارهایی چون قانونمندی، شفافیت و پاسخگویی و با پلتفرمی که بر این مسائل خیلی تأکید داشت درگیر کارزاری شدیم که عنوان اصلی آن عبارتِ «من هم یک ایرانی-کانادایی هستم» بود. تلاش این بود که نشان بدهیم کنگره باید در جایگاهی قرار بگیرد که کل جامعه ایرانی-کانادایی را نمایندگی کند، و نه اینکه فقط به یک دیدگاه خاص سیاسی بپردازد.
با این کمپین ما توانستیم چندصد نفر عضو بگیریم و در انتخاباتی که سال 2015 برگزار شد من و سه نفر دیگر وارد هیأتمدیرۀ کنگره شدیم. در آن مقطع من برای ریاست کنگرۀ ایرانیان کانادا انتخاب شدم. در این یک سال من خیلی برای هدفی که داشتیم و بهخاطر آن وارد کنگره شدیم تلاش کردم. برای این هدف که یک کنگره همهشمول داشته باشیم. مجموعهای که افراد را بهخاطر دیدگاه سیاسیشان حذف نمیکند و همه به این نهاد احساس تعلق کنند. متأسفانه به علت عدم همراهی بیشتر اعضای هیئت مدیره نتوانستیم این روند را در کنگره حاکم کنیم.
طی مدتی که شما در هیئت مدیره بودید چه کارهایی انجام شد و دقیقا چرا استعفا دادید؟
ارسلان کهنموییپور: طی آن سال من و گروهی از همراهان تلاش کردیم که کنگره همهشمول inclusive باشد، ولی در هیئت مدیره در اقلیت بودیم و متوجه شدیم شرایط برای اینکه بتوانیم چنین نهادی داشته باشیم مهیا نیست. کار واقعا طاقتفرسا بود؛ یعنی وقتی من وارد کنگره شدم فکر میکردم مثلا هفتهای ده ساعت وقت میگیرد ولی بیش از بیست ساعت در هفته وقت میگذاشتم و این برای من با کار دانشگاهی و مسئولیتهای خانوادگی بسیار مشکل بود. از اینکه میدیدم این وقت را میگذارم و به نتایجی که دغدغهاش را دارم نمیرسم احساس کردم بهتر است دیگر در آن فضا نباشم و بعد از یک سال و پیش از اتمام دورۀ دو سالهام در سال 2016 کنارهگیری کردم.
به نکته شما دوباره بازمیگردیم اما پیش از آن خیلی کوتاه بگویید که اصلا چرا شما یا منِ نوعی باید وارد چنین فعالیتهایی شویم؟ این کارها به چه دردی میخورد؟
ارسلان کهنموییپور: به نظر من فلسفۀ نهادی مثل کنگرۀ ایرانیان کانادا برای بنیانگذارانش این بوده که بتواند منافع جامعۀ ایرانی-کانادا را در کانادا پیگیری کند. به نظر میآید که ما یکسری مشکلات، مسائل و منافع مشترک داریم و اینکه نهادی بتواند با دولتهای مختلف کانادایی در سطوح شهری، استانی و فدرال مسائل جامعۀ ایرانی-کانادایی را پیگیری کند ضروری است.
به باور من هدف اول چنین نهادی در وحله اول باهمستانسازی Community building است. یعنی ایجاد فضایی که افراد کانادایی-ایرانی احساس آرامش و امنیت داشته باشند و بتوانند در آن نهاد برای منافع مشترکشان فعالیت کنند.
دو هدف بسیار مهم دیگر این است که؛ اول ما بتوانیم تصویر مثبتتری از جامعهمان در یک جامعۀ بزرگتر نشان دهیم (image building) و نهایتا وقتی در این کار موفق شدیم بتوانیم قدرتسازی کنیم (power building). من در آن زمان احساس میکردم طی یکی دو سال با پیگیری اصول بنیادی میشود نهادی بهوجود آورد که دستور کار آن جنگ و جدل بین دیدگاههای سیاسی مربوط به ایران نباشد اما جایی باشد که همه بتوانند اختلافاتشان را کنار بگذارند و روی اشتراکاتشان کار کنند و باهمستان ایرانی را بسازند و وقتی به این اهداف رسیدند قدرت هم پیدا میکنند. البته در عمل متوجه شدم این فرآیند در جامعه ما بسیار مشکل است و نیاز به فرهنگ سازی گسترده تری دارد.
تا آنجا که میدانم یکدورهای مدیریت کنگره برای بستن و بسته نگه داشتن سفارت ایران در اتاوا لابی میکرد و میخواست ایران تحریم شود، اما در دورۀ جاری یعنی دو سال، دوسالونیم گذشته درست نقطۀ مقابل آن است و کنگره در تلاش است که روابط کانادا-ایران برقرار شود و تحریمها کاهش پیدا کند. درکل به نظر میآید کنگره ایرانیان کانادا هدف و موضوع اصلیاش دست کم در شش، هفت سال گذشته همین بوده. اینطور نیست؟!
ارسلان کهنموییپور: به نظر من این تعبیر دقیق نیست. این درست است که کنگره در مقاطع مختلف مسائل مناقشهانگیز در رابطه با ایران را به شکل جناحی دنبال کرده است و همان طور که اشاره کردم کنگره را به کانون جنگ و جدل بین دیدگاه های متضاد سیاسی در رابطه با ایران تبدیل کرده است. یعنی نهادی که علت وجودیاش باهمستان سازی است عملا به تخریب باهمستان انجامیده است. این روند در دو سه سال اخیر حادتر بوده است.
اما در این سوال پیشفرضی نهفته است که من باآن هم مشکل دارم. این نگاه که از طرف دو سر افراطی دیدگاههای سیاسی نسبت به ایران تبلیغ میشود جامعه را به دو قطب تقسیم میکند و به هر کسی که زاویهای با این دو قطب داشته باشد، انگ طرفدار تحریم و جنگ از یک طرف و یا طرفداری از جمهوری اسلامی از طرف دیگر میزند. اما در بین این دو قطب در جامعه ایرانیان کانادا گسترهای از نگاههای دیگری وجود دارد.
نکته اصلی این است که هیئت مدیرههای کنگره علاقه دارند که کانون اختلافات را این مسائل محتوایی جلوه دهند و مثلا بر منتقدان انگ طرفداری از تحریم و جنگ بزنند در صورتی که کانون اصلی انتقاد فرم یا قالب است. به خاطر همین اگر اجازه دهید دوست دارم در رابطه با فرم صحبت کنم.
البته، بفرمایید! به باور من هم مشکل اساسی در فرم است و اینکه ما در حال ساختن قالبهایی برای تبادل نظر و در نهایت همافزایی در باهمستان هستیم و باید بهترین قالب را پیدا کنیم. خواهش میکنم بفرمایید!
ارسلان کهنموییپور: نکتهای که درمورد فرم میتوانم بگویم این است که ما اینجا با یک نهاد کانادایی سروکار داریم پس باید بر اساس قوانین دموکراتیک کانادا و بر طبق اساسنامه عمل کند. مسائلی مثل شفافیت، پاسخگویی و قانونمداری مشکلات اصلی این نهاد است. ممکن است خیلیها دوست داشته باشند درمورد محتوا صحبت کنند ولی اصل داستان فرم است.
در مورد کنگره ایرانیان کانادا ما با نهادی طرف هستیم که حتی یکی از صورتجلسههای هیأتمدیره را به مدت ده ماه بیرون نداده بود. این مخالف شفافیت، اصل اول فعالیت اجتماعی، است. تا زمانی که تعدادی از متقاضیان تا مرحله تلاش حقوقی پیش نرفتند و از طریق قانون اقدام نکردند هیچ صورت جلسهای منتشر نشد. همین جا برای شفاف سازی عنوان میکنم که همسر من کامنوش شهابی یکی از چهار متقاضی این پرونده حقوقی است.
البته هنوز هم صورتجلسهها را بهطور ناقص میدهند و متعاقبش یک مدت طولانی میگذرد تا صورتجلسۀ بعدی را بدهند. نکته دیگر اینکه تطابقی بین تصمیمات صورت جلسه ها و کارهایی که هیأتمدیره انجام میدهد وجود ندارد. درصورتیکه اینها باید با هم بخواند. یک عضو حق دارد بداند و باید بتواند ببیند که این تصمیمات بر چه اساسی و درنیتجۀ کدام بحث گرفته شده است.
یا در باب شفافیت نکته حیرت انگیز این است که هیئت مدیره حتا تعداد اعضا را به هیچکس نمی داد و یک بار حتا در پاسخ به پرسش صریح در کمیته سنای کانادا از دادن این عدد سر باز زد. البته در نتیجه پرونده حقوقی اعضا میتوانند به این آمار دست پیدا کنند.
نکته دیگر پاسخگویی است. به عنوان مثال سالی که من جزو هیأتمدیره بودم به تصمیم کل هیأتمدیره یک صفحۀ فیسبوک به نام ICC Forum یعنی تالار آیسیسی درست کردیم به عنوان جایی که اعضا بتوانند در آن گفتگو کنند.
مدتی بعد ازاین که من کنگره را ترک کردم هیأتمدیره استفاده اعضا از این صفحه فیس بوکی (تالار تبادل نظر) را محدود کرد و اعلام کرد که این صفحه فقط برای پستهای اعضای هیأتمدیره خواهد بود. از این هم جالبتر اینکه همین اواخر هیأتمدیره بیشتر کامنتهای انتقادی را حذف میکرد.
اما چنین روندی با استاندارد و قوانین سازمانهای غیرانتفاعی در کانادا مغایرت دارد! اینطور نیست؟
ارسلان کهنموییپور: همینطور است. اخیرا در نتیجه تلاش حقوقی چند نفر از اعضا یک قاضی به هیئت مدیره آی.سی.سی تذکر داد که حق ندارند نظرات اعضا را حذف کنند. الآن تا جایی که میدانم این شیوه ادامه ندارد.
یکمورد دیگر را برایتان بگویم، نمیدانم تجربه شما در نهادهای غیرانتفاعی کانادا چیست! بالاخره همه ما که ده-بیست سال اینجا بودیم در یکنهاد فعالیت داشتهایم. اساسنامه بهنوعی یکسند مقدس است. البته این به آن معنا نیست که تغییر نمیکند ولی اعضا و هیأتمدیره یکاحترام خاصی برای آن قائل هستند. من در نهادهای مختلفی حضور داشته ام. در آن نهادها حتی تغییرات خیلی ناچیز را از قبل به اعضا خبر میدهند. دقیقا نشان میدهند در متن کجا حذف و کجا اضافه شده است و چرا این اتفاقات افتاده است، چه برسد به تغییرات اساسی.
سالی که من عضو هیأتمدیره بودم، وقتی میخواستیم اساسنامه را تغییر دهیم یک کمیته اساسنامه تشکیل شد، چند ماه کار کرد، چندینبار به اعضا گزارش داد، گزارشها مدام در رسانههای دیجیتال مطرح میشد. بعد یکنظرسنجیِ انجام دادیم با این مضمون که قرار است فلان تغییرات مشخص انجام شود. نتیجه نظرسنجی به هیأتمدیره برده شد. قرار شد اگر موضوعی بیش از هقتاد و پنج درصد پاسخ مثبت گرفته بود آن را در مجمع عمومی به رأی بگذاریم.
حالا تغییرات چه بود! مثلا هیأتمدیره که با هفت نفر به حدنصاب رسمیت جلسه میرسید ما آن را به شش نفر کاهش دادیم. یا نکته دیگر حدنصاب جلسات مجمع عمومی بود که تغییرات جزئی کرد.
اما در این هیئت مدیره تغییر گستره فعالیت کنگره از انتاریو به سراسر کانادا وارد اساسنامه شد. آن هم خیلی راحت و بدون طی گام های معمول فرایندهای دموکراتیک.
به نظر میآید شما به محتوای این تغییر هم انتقاد دارید. درست است؟
ارسلان کهنموییپور: اجازه بدهید توضیح بدهم. قبلا روش دیگری در اساسنامه بود که البته ایدهآل هم نبود اما خیلی بهتر بود. ما پنج منظقه در کانادا داشتیم. این 5 منطقه عبارت بودند از برتیش کلمبیا، کبک، انتاریو و دو منطقه دیگر.
قرار بود در این پنج منطقه اعضای باهمستان ایرانی کنگرۀ خودشان را تشکیل دهند و بعد از میان هیأتمدیره هر کنگره منطقهای فردی برای مدیریت فدرال انتخاب بشود و این مدیریت به مسائل کلانتر رسیدگی کند.
نتیجه این بود که شما که مثلا ساکن مونترآل هستید با نهادهای محلیتان در ارتباط بودید و هئیت مدیره به مشکلات محلی شما میپرداخت و همینطور در ونکوور و غیره.
اما این دوستان گفتند برای اینکه فضای کارشان را بازتر کنند این نهاد را ملی میکنند. با این تغییرات نمایندگانی در تورنتو از طرف همه کانادا عمل میکنند که به نظر من توهینی است به ایرانیان نواحی دیگر.
اما باز هم تاکید میکنم که انتقاد اصلی من به این تغییر خاص و محتوای آن نیست بلکه من با روش کار مشکل اساسی دارم.
دراین مورد مشخص دلیل انتقاد شما چیست؟
ارسلان کهنموییپور: ببینید! شما نمیتوانید تغییر به این بزرگی را فقط به افراد اطلاع دهید و با یک رأیگیری کار را فیصله بدهید. اصولا بهاینصورت نمیشود در اساسنامه تغییر به این بزرگی وارد کرد. گرچه ممکن است غیرقانونی نباشد ولی بیتردید با عرف معمول کانادا مغایر است. یک هیئت مدیره نمی تواند در زمانی که با تنها دویست عضو اکثریت دارد از فرصت استفاده کند و تغییرات اساسی به اساسنامه اعمال کند.
از نکات اساسی دیگر برای من مسئله قانونمداری است. شما نامه مشترک Joint Letter را که به امضای اعضای این هیئت مدیره رسیده خواندهاید. این نامه نشان میدهد که چقدر خلاف گویی و عدمتوجه به قانون وجود داشته.
یک بار به طور کوتاه برای خوانندگان هفته بگویید ماجرای این Joint Letter چیست؟
ارسلان کهنموییپور: ببینید، بر اساس قوانین شرکتها در کانادا، هر شخص اجازه دارد با امضای اقرارنامه رسمی لیست اعضا و اطلاعات تماس آنها را بگیرد تا بتواند با آنها برای ایجاد تغییرات در آن نهاد تماس بگیرد. بگذریم که در کنگره حتی تعداد اعضا هم نا معلوم بود. چند تن از اعضا بیش از یک سال پیش چنین تقاضایی به کنگره ارائه دادند. ضمنا ایشان صورت جلسات هیئت مدیره را هم درخواست کردند. طی چندین ماه چندین نامه و ای میل تبادل شد. اما نتیجهای حاصل نشد. سرانجام چهار نفر به عنوان «متقاضی» در یک قالب حقوقی طرح شکایت کردند. این فرآیند در نهایت منجر به یک توافق مشروط شد. با این توافق، مجمع عمومی و انتخابات آتی کنگره ایرانیان کانادا به طور کامل از دست هیئت مدیره خارج شد و تحت نظارت یک وکیل منصوب از طرف دادگاه برگزار میشود. در فرآیند این پرونده حقوقی، هیئت مدیره چندین مکاتبه با اعضا با اطلاعات نادرست انجام داد. این نامه مشترک که بخشی از توافق مشروط بود به تصحیح این اطلاعات میپردازد. این نامه مشترک به امضای چهار متقاضی و همچنین اعضای هیئت مدیره رسید و دادگاه آن را تایید کرد. از خوانندگان شما دعوت میکنم این متن و همچنین متن پرسش و پاسخ های دادگاهی رئیس و نایب رئیس کنگره را مطالعه کنند.
در رابطه با همین روند حقوقی باز هم انتقاداتی جدی به کار هئیت مدیره وجود دارد. اول اینکه تمام مدتی که پرونده در جریان بود این دوستان یک جلسهای برگزار نکردند تا اعضا بیایند و راجع به همین پرونده حقوقی سؤال کنند. آخر مگر میشود اتفاق به این بزرگی بیافتد و شما هیچ گفتوگویی با اعضا نداشته باشید. تا امروز این اتفاق نیفتاده است. یعنی پاسخگویی در کمترین حد وجود ندارد. درکل این نگاهی که میگوید من در روز جلسۀ مجمع عمومی انتخاب میشوم، یکسری از افراد را میآورم و اکثریت آراء را جذب میکنم و بعد بین این مجمع عمومی و بعدی هرکار که دوست دارم انجام میدهم و نیازی نیست به کسی پاسخگو باشم درست نیست.
دوم اینکه نامهای که به امضا همه اعضا هیأتمدیره رسیده و توافقی بوده که از طرف دادگاه تأیید شده است، الان اگر شما لینک نداشته باشید نمیتوانید آن را پیدا کنید. یعنی به راحتی در دسترس نیست. باید حسابی در تارنمای کنگره جستجو کنید تا آن را بیابید. یعنی شفافیت وجود ندارد.
نکته دیگری درباره شفافیت: مگر از مهمترین اطلاعات یک سازمان غیرانتفاعی اسنادِ مجمع عمومی آن نیست؟ شما بروید ببینید اطلاعات مجمع عمومی این نهاد کجاست! اینها همه به عقیده من مربوط به عدم شفافیت میشود.
پس قانونمداری، شفافیت و پاسخگویی انتقادهای اصلی منتقدین به هیأتمدیره است و تنها مربوط به این هیأتمدیره نیست، اما از سال 2016 تا حالا خیلی شدیدتر شده.
یک اختلاف نظر جدی میان منتقدان و اعضای هئیت مدیره درباره نگاه غیرحزبی nonpartisan به فعالیتهای این سازمان است. آیا شما دراین رابطه به هئیت مدیره فعلی انتقاد دارید؟
ارسلان کهنموییپور: ببینید! اساسنامۀ کنگرۀ ایرانیان کانادا میگوید که این سازمان یک نهاد غیرانتفاعی، غیرمذهبی و غیرجناحی است. یک متن انگلیسی در اساسنامه آمده که ملاک اصلی است ولی در ترجمه آن واژۀ nonpartisan به عنوان «غیرحزبی» ترجمه شده. حالا دوستان آمدهاند و یک تعبیر خیلی محدودی از غیرحزبی ارائه کردهاند. در صورتی که معنی درست آن میشود «غیرجانبدار».
روشن است دوستانی که این نهاد را بنیانگذاری کردند از سوئد که نیامده بودند، از ایران آمده بودند. وقتی این دوستان گفتند nonpartisan یعنی منظورشان این بوده که «کنگره» محلی برای مناقشات سیاسی افراد و ابراز دیدگاهشان نسبت به شرایط ایران نشود. دقیقا این مدنظرشان بوده است. ولی متأسفانه هیأتمدیرههای مختلف و به خصوص هیئت مدیره فعلی آمدند و نوعی برخورد جناحی در این نهاد بهکار بردند که این هم باز از نظر فرم و قالب با هدف نهاد غیرمرتبط است چون با اساسنامه مغایرت دارد.
شما نمیتوانید مجموعهای از نگاههای سیاسی مشخص که موردنظر هیأتمدیره است را حاکم کنید و براساس این دیدگاهها عمل کنید چون رأی اکثریت را آوردید. این هم مخالف اساسنامه است و هم موجب تفرقه و اشتقاق در جامعۀ ایرانی-کانادایی میشود.
درباره ارسلان کهنموییپور ارسلان کهنموییپور متولد آبادان است اما به گفته خودش بیشتر دوران جوانی را در تهران گذرانده و دارای مدرک کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف و مدرک کارشناسی ارشد آموزش زبان از دانشگاه علامه طباطبائی است. او در سال ۱۹۹۸ به همراه همسرش، خانم کامنوش شهابی، به کانادا مهاجرت کرد. در رشته زبانشناسی در دانشگاه تورنتو ادامه تحصیل داد و در سال ۲۰۰۴ دکتری گرفت. به هیأت علمی دانشگاه سیراکیوز در ایالت نیویورک پیوست و به مدت شش سال در آنجا مشغول کار بود. در سال ۲۰۱۰ به هیأت علمی دانشگاه تورنتو پیوست و هم اکنون در این دانشگاه مشغول به تدریس و تحقیق است. ارسلان کهنموییپور میگوید همواره به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی علاقهمند بوده: «در دانشگاه شریف، یکی از موسسین گروه فیلم بودم. در سال ۱۹۹۹، به همراه رامین جهانبگلو و تنی چند از دوستان، کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو را تاسیس کردیم که امروز، بیست سال پس از تاسیس، همچنان از نهادهای فعال شهر تورنتو است. در سال ۲۰۱۰، مدت کوتاهی پس از بازگشتم به کانادا، به عضویت کنگره ایرانیان کانادا در آمدم. از سال ۲۰۱۳ بسیار کوشیدهام که برخی اصول دمکراتیک چون شفافیت، پاسخگویی و قانونمداری را در این سازمان نهادینه کنم. در سال ۲۰۱۴ من از اعضای فعال کمیته سیاست گذاری کنگره بودم و در آنجا چند ده ساعت بر روی تغییرات اساسنامه این نهاد کار مستمر انجام دادیم. چند ماه پیش از مجمع عمومی ۲۰۱۵، از اعضای اصلی کمپین مستقل “من هم یک ایرانی کانادایی هستم“ بودم و در آنجا به کمک چندین داوطلب موفق شدیم چند صد نفر را به عضویت کنگره درآوریم. در انتخابات آن سال به هیأت مدیره کنگره راه یافتم و به عنوان رئیس هیأت مدیره انتخاب شدم. در سال ۲۰۱۶ و در پایان سال اول خدمتم، یک سال پیش از موعد از هیأت مدیره استعفا دادم.» |
الآن داریم درمورد یکی از اولین و مهمترین بندهای اساسنامۀ ICC صحبت میکنیم که بهطورمشخص میگوید این موسسه غیرجانبدار است. شما یک تفسیر مشخصی از این دارید و هیأتمدیره تعبیر دیگری از آن دارند.
شما میگویید موضوع غیرجانبدار بودن در مسائل سیاسی ایران است. آقای بیژن احمدی، رئیس قبلی هیئت مدیره میگوید موضوع غیرجانبدار بودن در سیاست کانادا است و منظور این است که ما بهعنوان یک باهمستان (کامیونیتی) زیر پرچم NDP یا لیبرالها یا کانسرواتیوها نرویم و نسبت به آنها خنثی باشیم. برداشت و تفسیرشان این بود. ما اینجا دو دیدگاه کاملا متفاوت داریم. چه کار میشود کرد؟
ارسلان کهنموییپور: به نظر من راهحل درست این است که این مسئله با اساسنامه تطبیق داده شود. هیچ شکی وجود ندارد و بنیانگذاران کنگره خودشان هم بارها گفتند که منظورشان از تشکیل این نهاد چه بوده است و نمیشود افراد بیایند و تعبیر خودشان را ارائه دهند. وقتی گفته شده غیر جناحی یا غیر جانبدار، منظور در ارتباط با هر دو بوده، چه ایران و چه کانادا. به هیچ وجه نمی شود نسبت به سیاست داخلی ایران جانبدار عمل کرد و نهاد را غیر جانبدار نامید. حالا حتی اگر سیاست کانادا را موضوع قرار بدهیم باز هم این دوستان جانبدار بودهاند. مثلا برخورد آنها با حزب محافظه کار را ببنید و آن را با برخورد نسبت به حزب نیودموکراتیک مقایسه کنید. البته من میتوانم نشان دهم که این رفتار اساسا غیر دموکراتیک است ولی مجال بیشتری میطلبد.
سؤال اصلی این است که کنگره چطور باید نسبت به مسائلی مناقشهانگیز که ممکن است برای اعضا اهمیت داشته باشد ورود کند؟
ارسلان کهنموییپور: از دید من سه راهحل وجود دارد: اول اینکه ما باید فرهنگ میانراهکار سازی و وفاق سازی را یاد بگیریم؛ یعنی باید بپذیریم که این جامعه یک جامعۀ متکثر است و میانراهکار ما برای رسیدگی بهموضوعی مناقشه انگیز مثل باز کردن سفارت چیست! سالی که من در هیأتمدیره بودم به این نتیجه رسیدم که میانراهکار خدمات کنسولی است.
بخشی از هیأتمدیره میگفتند: باید سفارت باشد و بخش دیگر میگفتند: نباید باشد. من هم گفتم خدمات کنسولی، هشت نفری که با هم مخالفت شدید سیاسی داشتند آمدند، رأی دادند و آن را پذیرفتند. منتهی اتفاقی که افتاد دو هفته بعد همین دوستانی که بعدا هیأتمدیره را گرفتند گفتند میخواهیم رأیمان را برگردانیم. البته رأی را نتوانستند برگردانند ولی بعد آنقدر سنگ افتاد که دیگر نمیشد با هیأتمدیره آن پروژه را پیش برد.
راه دوم این است که هیأتمدیره هیچ موضعی نگیرد. هیأتمدیره باید بیطرف و غیرجانبدار باشد. فضایی را ایجاد کند که همۀ نگاههای مختلف با امکانات برابر بتوانند ایدۀ خودشان را پیش ببرند. مثلا کمیتهای تشکیل میشد و میگفتند زیر کمیته های مختلف با دیدگاههای کاملا متضاد به آنجا بیایند. امکانات در اختیارشان قرار میگرفت. هرکسی کار خودش را میکرد و به نتیجهای میرسید و هیأتمدیره همه نتایج را ارائه میداد با اعلام وزنی که هر ایده داشت. ولی هیأتمدیره موضعی نمیگرفت که باعث شود اعضا احساس کنند که از مجموعه حذف شده اند و کنارهگیری کنند.
سومین راه هم این است که اگر واقعا جامعهای ببیند این پختگی را ندارد که بتواند درمورد یک مسئله مهم ولی مناقشه انگیز در چارچوب یک نهاد که با چنین مختصاتی تعریف شده مسئله را حل کند، آن را در آن نهاد کنار بگذارد و در بیرون نهاد پیگیری کند.
پیشنهاد میکنم وارد بحث محتوی شویم. هئیت مدیره فعلی یک طومار منتشر کرد که 16هزار نفر آن را امضا کردند و به برقراری رابطه کانادا با ایران رای مثبت دادند و علیه تحریمها بودند. آیا شما با این سیاست مخالف هستید؟
ارسلان کهنموییپور: اینکه متن طومار چه بود و این 16هزار نفر به چه سوالی پاسخ دادند خودش جای صحبت دارد. البته در مورد تحریم که قطعا نبود. اما من میخواهم به نکته ای اساسیتر اشاره کنم. به نظر من دو گروه هستند که در دو سر افراطی جامعۀ ما قرار دارند و خیلی هم علاقه دارند از فضای جامعۀ ایرانی-کانادایی نسبت به مسائل سیاسی ایران تحلیل دوقطبی ارائه دهند. مثلا گروهی میگوید ما مخالف تحریم هستیم و دیگرانی که منتقد ما هستند طرفدارهای تحریم هستند. طرف مقابل میگوید ما مخالف با جمهوری اسلامی هستیم و منتقدان ما طرفدارهای آن هستند.
چنین تصوری به غایت غلط است؛ یعنی کاملا نادرست و مخدوش. به نظرم این روایت بهخاطر پیشبرد اهداف مشخص شکل گرفته است. هردوطرف بهاینصورت میتوانند افراد را با سادهانگاری بهطرف خودشان جذب کنند.
خیلی روشن: آیا شما شخصا با تحریمها علیه ایران موافق هستید؟
ارسلان کهنموییپور: من شخصا مخالف تحریم هستم و همزمان منتقد هیأتمدیرۀ فعلی. مخالف تحریمهای گسترده در شکلی هستم که الآن آمریکا علیه ایران انجام میدهد. البته میدانم بخشی از جامعۀ ما حتی با همین هم موافق است و معتقدم این گروه هم حق زیست و ابراز نظر و فعالیت در کنگره دارد.
البته من با تحریم علیه افراد ناقض حقوق بشر کاملا موافق هستم. یعنی وفتی هیأتمدیره میگوید موافق و مخالف؛ من میگویم چنین چیزی وجود ندارد. یعنی صورت مساله را ساده میکنند و پاسخ بلی و خیر به آن میدهند که درست نیست. باید پرسید کدام تحریم.
وقتی شما میبینید برای لایحه ای مثل S219 که در سنا میآید، اینها میگویند تحریم، بعد مسئلۀ دارو، مسئلۀ کودکان بیمار و همۀ اینها مطرح میشود. اگر نهادی که وظیفهاش درگیر کردن جامعۀ ایرانی-کانادایی با سیاست کانادا است، بخواهد وارد این مسائل شود آیا درست این نیست که بیاید جزییات این طرح را به اطلاع اعضا برساند قبل از اینکه به آنها بگوید اگر مخالف تحریم هستید بروید و نامه بنویسید و با آن لایحه مخالفت کنید؟
خوب آقای شهرام تابعمحمدی و من مقاله نوشتیم. این مقاله موجود است و اگر شما به آن نگاه کنید در آن توضیح دادهایم این طرح راجعبه تحریم ناقضان حقوق بشر است به علاوه ستاد اجرای فرمان امام و سپاه. ، یعنی در رابطه با کل جامعه نیست. مثلا فرض کنید من معتقدم که فردی مثل حسین طائب یا امثال او باید تحریم بشوند. یا مثلا ستاد اجرای فرمان امام که از دید من آن هم قابلبحث نیست. حالا اگر به بحث خودمان بازگردیم، به نظر من اگر به جامعۀ ایرانی-کانادایی بگوییم حسین طائب قرار است تحریم شود، واقعا اکثریت میگویند نه؟ نباید تحریم شود؟ در مورد دیگری که مثلا تحریم سپاه مطرح شدهبود ما در مقاله گفتیم تحریم سپاه باید بحث شود چون در نتیجه چنین تحریمی ممکن است صدماتی به جامعه وارد شود.
خلاصه اینکه تحریم یک طیف گسترده دارد ولی این هیأتمدیره با کل تحریم حتا تحریم ناقضین حقوق بشر مخالفت میکند. این دیدگاه به نظر من افراطی است و نمی توان ادعا کرد که چند هزار نفری که به یک تومار به خاطر نیاز به خدمات کنسولی به آن رای داده اند با آن موافقند.
ولی دوستان این را علنا میگویند. در جلسۀ سنا ممکن است نگفته باشند ولی میگویند همین تحریم علیه افراد ناقض حقوق بشر هم میتواند باعث ایجاد لطمه در روابط شود. خیلی خوب! این دیدگاه سیاسی ایشان است ولی نمیشود گفت اکثریت جامعۀ ایرانی-کانادایی هم آن را تأیید میکنند. البته اگر اکثریت هم موافق بودند باز هم به دلایلی که توضیح دادم، کنگره ظرف مناسبی برای لابی این دیدگاه نبود.
آیا شما میگویید هئیت مدیره فعلی آی سی.سی برای ایران لابی میکند؟
ارسلان کهنموییپور: اتفاقا خوب است که دراین باره هم توضیح داده شود. اول اینکه لابی اصلا کلمۀ بدی نیست. شما ممکن است لابی محیط زیست یا لابی یک سیاست خوب باشید. ولی نکته اینجاست که کنگرۀ ایرانیان کانادا اساسا حق ندارد و نمیتواند لابی هیچدیدگاه سیاسی، چه خوب چه بد، باشد یعنی در تعریف این نهاد اصلا چنین چیزی گنجانده نشده است.
من اصلا منظورم این نیست که اینها عوامل جمهوری اسلامی هستند، اشتباه نشود. من میگویم اینها نگاه سیاسی دارند که این نگاه یک دیدگاه مشخص با یکسری عناصر مشخص است و برای پیشبرد این دیدگاه سیاسی هر کاری که بتوانند انجام میدهند و این از وظایف یکنهاد غیرانتفاعی نیست.
یا نمونه دیگری بیاورم. یکی از خواستههایی که مطرح کردند این بود که هفته پاسخگویی ایران در سنای کانادا که به نقض حقوق بشر در ایران میپردازد برگزار نگردد. چرا! چون هیئت مدیره کنگره میگوید ایران یککشور نرمال است مثل کشورهای دیگر، مشکل هم دارد ولی کشور عادی است و برگزاری چنین برنامههایی درواقع به آن دید لطمه میزند. از نظر من آنها هم حق دارند که نظر خود را داشته باشند. ولی نمیشود گفت که نظر اکثریت جامعۀ ایرانی-کانادایی هم این است. یعنی شما نمیتوانید بگویید که من یک پتیشن در رابطه با خدمات کنسولی درست کردم و شانزده هزار نفر امضا کردند و همهشان با داشتن هفته پاسخگویی ایران در سنا مخالفاند. از نظر من این بازی بازی درستی نیست. این کار نه از لحاظ محتوا درست است و نه از لحاظ قالب.
هفته: کلام آخر؟
ارسلان کهنموییپور: به عنوان حسنختام یادم است زمانی که انقلاب شد من کودک بودم. حدود چهل سال پیش من ده سالم بوده. ولی به یاد دارم بحثی که خیلی مطرح بود این بود که هدف وسیله را توجیه نمیکند. در این جزییاتی که در قسمت پایانی مطرح کردم سعی کردم توضیح دهم اکثریت جامعه ایرانیان کانادا اگر از جزئیات محتوای اعتقادات و عملکرد هیئت مدیره آگاه شود، با آن همراه نخواهند بود ولی اصل حرف من این است که حتا اگر با همۀ آن محتوا بهطور کامل موافقید نباید قبول کنید که از یک وسیلۀ نادرست به آن هدف برسید. منتقدین اصلی کنگره الآن انتفادشان به همین روشهاست. روشهایی که از قانونمندی، شفافیت و پاسخگویی کاملا به دور است.
آقای دکتر ارسلان کهنموییپور از شما سپاسگزارم
ارسال نظرات