چرا سهروردی بر روی صحنه میآید؟ و مخاطب با وجود سنگین بودن مفاهیم سهروردی به تماشای آن مینشیند؟
نمایش سعی کرده مفاهیم ثقیل سهروردی را به تصویر بکشد. البته که در بخشهای ابتدایی نتوانسته از عهدهی این مهم به خوبی برآید، هر چند سعی داشته موضوع را بر مبنای اندیشه و حکمت عملی سهروردی روایت کند. از جمله اینکه بخشی از زندگی واقعی سهروردی و ریاضتها و سیر و سلوکش را آنگونه که بوده به نمایش آورده است.
سهروردی معتقد است باید در حکمت نظری همانند مشائیان راه را پیمود و در حکمت عملی باید سیر و سلوک کرد، ریاضت کشید و خودآگاه شد و سپس با عالم مثل و معنا ارتباط پیدا کرد و در این راه به نورالانوار رسید و فرّهی کیانی را که با تزکیّهی نفس بهدست می آید، کسب کرد و سپس هرمسوار این نور را به دیگران نیز ساطع کرد و آنان را آگاه نمود. این معنا در نمایش نیز همانگونه که در زیست سهروردی بوده، با تکیه بر نشانههای صحنهای به اجرا درآمده و مخاطب تجربه رسیدن به نورالانوار را به لحاظ دیداری و دراماتیک تجربه میکند.
سهروردی هم فیلسوف است و هم عارف. او هم کمک به رشد فلسفه کرد، هم راه عرفانی و اشراقی جدیدی را پایهگذاری کرد. سهروردی با درایت و مطالعهی دقیق درجهان ایران باستان، نشان داد که حکمت ایران باستان در زندگی روزمرهی ما نیز نهفته است. مثل اینکه ما هر روز انتخابهایی داریم، انتخاب مینویی، دنیوی و اهریمنی. و مسئلهی ما این است که کدام را انتخاب کنیم. از نظر سهروردی هر مفهومی، باید در واقعیت نمود خود را نشان دهد و فقط در اندیشه نماند. راه عرفانی او آن است که نباید تنها در کنج رفت و سماع کرد و همانند دیگران نسبت به مسائل پیرامونی چون فقر، ظلم و قتل ساکت ماند. در بخشی از نمایشنامه میخوانیم به دور خورشید میگردد تا به حکومت استبدادگر حلب بگوید شما در تاریکی هستید و حقیقت شما که تاریکی است همانند خورشید عیان و روشن است.
سهروردی با مطرح کردن خرد باستانی و اهورایی، تلاش کرد جامعه را از منافع شخصی به سوی خرد جمعی هدایت کند که هم منفعت جمع را در نظر میگیرد هم منفعت فرد را. اما این روش، حاکمان و فقهها و متشرعان مسلط را خوش نمیآمد. آنها بهخاطر خرد ابزاری شخصی و قبیلهای که داشتند، نمیتوانستند این اندیشهی سهروردی را تاب بیاورند و مجبور شدند او را گبر بخوانند. درحالی که سهروردی؛ انسان و منافع او را مرتبط با هستی میدید و رفاه و شادی یکی را در گرو رفاه و شادی جمع، معنا میکرد. این نگاه و دیدگاه سهروردی درجامعهای که حیاتش را از خرافاتی بودن مردمش میگرفت، پذیرفتنی نبود. ساختار قدرت و شرع به همین دلیل سهروردی و اندیشهاش را تاب نیاورد، بهویژه آنکه سهروردی قدرت خداوندگاران روزگار خویش را با جدیت تمام به پرسش میکشید. نمایش سهروردی این پرسشگری را بهوضوح به صحنه آورده و این همان ضرورت دیدن سهروردی بر صحنهی نمایش امروز ایران است.
نکتهي ظریف دیگر نمایش «سهروردی» با توجه به حکمت عملی سهروردی، این است که نشان میدهد جامعه نمیتواند پیش برود اگر وجه زنانهی جامعه بهدرستی دیده نشود. نمایش سهروردی با تأکید دراماتیک بر واقعیت همدلی و مراقبت که از طریق رابطهی بازیگر نقش سهروردی با بازیگران زن نمایش بر صحنه شکل میگیرد، روی دیگر عرفان سهروردی را به مخاطب نشان میدهد و برای او آشکار میکند که چگونه این نکتهی ظریف زنمحور متأسفانه در عرفان مدرسی و رسمی ایران، طی قرنها مفقود شده و مسکوت مانده است؛ نکتهای که نمایش «سهروردی» در بیان آن موفق عمل کرده است.
اگر در زمانهی حاضر، ضرورتی برای به صحنه بردن سهروردی میتوان ذکر کرد که راهگشا یا تذکرهای برای روزگار ما باشد، بیان همین نکتهی ظریف عرفانی زنمحور است که سهروردی با شهامت آن را مطرح کرد و جانش را هم در این راه از دست داد.
ارسال نظرات