امروز چهارشنبه اوایل دههی شصت، من ساعت چهار بعدازظهر با تعاونی ۱ یا ۱۵ و یا لوانتور یا گیتینورد به سمت تهران حرکت میکنم. زیرشلواری را توی چمدان میگذارم و کتاب «تکنیک پالس» را و کتاب «پدران و پسران» تورگنیف را. و من خودسازی میکنم و کتاب «حسین وارث آدم» شریعتی را برمیدارم. و من نگران ایست بازرسی هستم که به کتاب تورگنیف گیر ندهد. اتوبوس برای شام - نماز نیم ساعت میایستد. و من به سمت رستورانی میروم که بویش مخلوطی از مستراح و آشپزخانه است. به نمازخانه میروم و باید خودسازی کنم. نمور است و بوی جوراب میدهد و لامپ کمنوری از سقفش آویزان است. به اتوبوس برمیگردم، صندلی کنار من جوان تنومندی است با ریش نامرتب که میگوید دانشجوی پزشکی شده و مینالد از درد بیایمانی جوانان و میخواهد درس بخواند زیر نور اتوبوس و کتاب «بینش اسلامی» را از کیفش در میآورد و پایش را از کفش، و لبهی صندلی میگذارد. تهوع دارم و پلکهایم سنگین میشود. رویم را برمیگردانم. پیشانیم را به شیشهی اتوبوس تکیه میدهم که با تکانهای اتوبوس انگار کسی به صورتم سیلی میزند، سیلیهای چهارگوش و سرد و یخکرده. از جلو دانشگاه رد میشوم. شریعتی کنار جوی خیابان بساط کتابفروشی دارد و «شیعه یک حزب تمام» میفروشد. آنطرفتر بنیصدر «بعثت فرهنگی» میفروشد. و من دنبال کتاب «تئوری مخابرات» نوشتهی شانون میگردم. و من میخواهم لبههای علم را گسترش بدهم. و من باید "عدم قطعیت هایزنبرگ" را با "قضیه مخابراتی شانون" ربط بدهم. و لبههای علم تا بیکران گستردهاند و آدرس میگیرم. یکی میگوید بعد از میدان انقلاب. بعد از سینمای بعدی. توی کوچه بعد. جوان تنومندی درِ انباریش را باز میکند و به کپهی کتابها و جزوههای کهنه و پارهپوره اشاره میکند. «یکی ۲۵ تومن». و دختری که قرار است زن من بشود کنار پیادهرو ایستاده است و به جوی خیابان خیره شده. دختری که قرار است زن من بشود خودسازی میکند و چادر و مقنعهی مشکی دارد و به مردها نگاه نمیکند. و من به آسمان نگاه میکنم چون منفعتطلبانه میدانم که تعداد ستارگان آسمان از ریگهای زمین بیشتر است و میتوانم ثواب بیشتری جمع کنم. دختری که قرار است زن من بشود نمیداند که بخندد یا گریه کند. و من یاد نگرفتهام که بگویم «دوستت دارم».
یک قطعه از منصور نوربخش
همان چیزی که اتفاق نمیافتد
![همان چیزی که اتفاق نمیافتد](/uploads/news/2023/10/20/1697817003735-1.webp)
همان چیزی که اتفاق نمیافتد؛ عنوان داستان کوتاهی است که منصور نوربخش آن را به رشته تحریر در آورده است.
ارسال نظرات