از زندهگی جوان افغان حکایت میکنیم که خودش را از جنگ و ناامنی نجات داد و خواست عمرش را در یک کشور آرام، مترقی، صلحآمیز و عاری از تعصبات نژادی سپری نماید. گزینه خوبی داشت. به کانادا پناهنده شد و مستقیمآ به مونترال آمد.
این جوان زحمتکش و تحصیلکرده خالد شاهد نام دارد. خالد شاهد متولد منطقه کلوله پشتهٔ شهر کابل است. سکونت اصلی آنها دروازه لاهوری، شوربازار کابل بود. تحصیلات دوره ابتدائیهاش را از مکتب احمدخان شروع و در لیسه نادریه به پایان رسانید. بعد از سپری نمودن امتحان کانکور شامل فاکولته اقتصاد پوهنتون کابل شد و در سطح مکتب بلندترین نمره کانکور را بدست آورد.
خالد شاهد بعد از فراغت از فاکولته اقتصاد در بانک مرکزی افغانستان در اداره خدمات مالی بخش مبارزه علیه تطهیر پول مصروف کار شد. کابل بانک همان بانکی که بنابر جعل و فریب کاری مسدود شد. او یکی از ناظران آن بود که بعد از بررسی متوجه شد که قرضههای جعلی در بانک وجود داشت. جناب خالد شاهد در گفتوگو با هفته از آمدنش به کانادا، تحصیلات، مهاجرت و مصروفیتاش در کانادا سخن میزند.
جناب خالد شاهد ممکن است از ادامه تحصیل و اینکه کی ترک دیار نمودید بگوئید؟
خالد شاهد: در سال ۲۰۱۲ میلادی از کشور قیرغیزستان بورس تحصیلی گرفتم. درس ماستریام را آنجا تعقیب و مدرکم را در پروگرام «مدیریت اقتصاد و توسعه» بدست آوردم. دوباره به افغانستان برگشتم. باز هم در بخش ارتقاء بانک، از بورسیه که در امریکا برایم اعطا شد استفاده کرده در سال ۲۰۱۳به ایالات متحده امریکا آمدم. بعد از چند ماهی که سپری شد راهی کانادا شدم.
چرا به کشور کانادا آمدید؟
خالد شاهد: نخست؛ میدانستم وضعیت سیاسی، اجتماعی و امنیتی وطن ما خوب نبود از چنین فرصت و موقعیت استفاده نموده در ماه جون ۲۰۱۳ امریکا را به قصد کانادا ترک کردم.
دوم اینکه؛ چون دوره ترینگ که تمام شد بایستی به افغانستان میرفتم و من نخواستم به کشورم برگردم. مونترال را جهت اقامت گزیدم و درین شهر مصروف کار شدم. چهار، پنج سال کار مناسب، درست و حسابی نداشتم. سعی میکردم در رشته تخصصیام کار پیدا کنم اما موفق نمیشدم. فقط در رستورانها، پیتزا فروشیها و شرکتهای متعدد کار میکردم.
بالاخره توانستی در شغل مورد نظرت کار پیدا کنی یا … ؟
خالد شاهد: خوشبختانه بلی؛ که توانستم در اواسط سال ۲۰۱۹ در مدیریت بازاریابی قسمت عملیاتی آن کار پیدا کنم فعلآ مصروف آن استم.
این اداره متشکل از دو شرکتِ کانادائی و آمریکائی است. من در بخش فروش و بازاریابی لوازم آرایش و صحی فعالیت دارم. وظیفهٔ ما اداره عملیات این دو شرکت است تا این شرکتها بتوانند طور نورمال فروشات و بازاریابی خود را داشته باشند. تازه به کار شروع کردیم و از کارم راضی هستم، آینده خوب و پیشرفت دارد.
اگر چند نفر با هم مشترکا کار کنیم و اندکی سرمایه داشته باشیم، خواهیم توانست چنین شرکتی را به راه بیآندازیم. این یک اندوخته و تجربه بسیار مفید است. اگر افغانهای عزیز ما بخواهند یکجا و مشترکا کار نمایند میتوانند چنین شرکتی را براه اندازند.
فعالیت و مصروفیتِ دیگر هم دارید؟
خالد شاهد: از دو سال بدین سو در برنامه فرهنگی نوای نیستان اشتراک میکنم. به شعر، ادبیات و همه مسائل فرهنگی علاقه دارم. بعضا با گروپ ایام کار میکنم و با هنرمندان جوان نیز در تماس هستم و علاقهمندی به هنر آواز خوانی هم دارم. از چندی بدین طرف همکاری با نوای نیستان را آغاز نمودهام.
درین جا چی مشکلی را احساس میکنید ؟
خالد شاهد: مشکل پیدا کردن کار داشتم که برطرف شد، یگانه مشکلم دوری از خانواده، دوستان و هموطنان افغان ماست. دوری از وطن برایم خیلی رنجآور است.
درین جا تنها زندهگی میکنم. دلم برای مادر، خواهر و برادرانم تنگ میشود. وقتی مهاجری وارد این کشورها میگردد، از بد روزگار از نابسامانیها، جنگ و نبود امنیت میآید و این طرف هم تنهایی است و بیگانهگی. به مرور پلهای عقب شکسته میشود ! ارتباطها به کشور آبایی کمتر شده میرود. از جهت دیگر رفتن به کشور دیدن وضع کنونی و نابسامانیهای جامعه تأثر آور و شوک دهنده است. فقر، غربت، ناامنی و دیگر نابسامانی کشور بسیار رنجآور است. مردم نیز تغییر کرده. فقط خاک مانده، اما گذشتهها، خاطرههای آن روزها نمانده. مهربانی، صفا، صمیمیت و وطنداری هرگز دیده نمیشود. اما درین جا…
با برخوردهای نژادی و قومی بعضی آدمها گاهی مواجه میشوم. این امر باعث میشود تا شخص احساس ببگانهگی و غربت کند. به هر حال زمان نیاز دارد و سازش خواهم کرد. بالاخره به این نتیجه میرسیم که زندهگی همین است؛ آن طرف پلها شکسته و این طرف احساس غربت و تنهایی. از نظر اقتصادی مشکلی ندارم.
از مشکلات و دل تنگیهای مهاجرت صحبت کردی! حالا وضعیت مهاجرین را در اینجا چگونه میبینید؟
خالد شاهد: نسل اول مهاجر دراین کشورها بار سنگینتر را حمل میکنند تا نسل بعدی، که در اینجا متولد میشوند. بخصوص آنهای که سالها قبل آمده بودند. ثقلت کار در شرکتها، رستورانها، کشتزارها و سایر کارهای شاقه و حجم کار زیاد مردم را از پا انداخته و زمینگیر میسازد. همان است که مردم از یک جهت فرصت دید و باز دید و رفت آمد با یکدیگر را نداشته از جانب دیگر از دوستان و هم وطنان خویش دوری میگزینند و حوصله نشست و برخاست برایشان نمانده از زندهگی و پیشآمدهای روزگار کاملآ خسته و افسرده شدهاند.
طوری که درین مدت متوجه شدم، هموطنان عزیز ما آن احساس گرم و برخورد دوستانه و صمیمانهٔ که در افغانستان داشتند دیگر ندارند. یا همان مشکلاتی که یادآوری و صحبت شد، یا اینکه؛ فرهنگ جدید این جا بالایشان اثر گذاشته سرد مزاج و کم مهر شدهاند. وقتی به کانادا آمدم با همان روحیه وطنی و … بودم. بسیار انتظار داشتم اما کم کم متوجه شدم که دیگر همه چیز تغییر کرده زمانههای گذشته نیست.
با جامعه کانادا سازگار شدهای، چگونه آن را مینگری؟
خالد شاهد: جامعه کانادا خوبیهای زیاد دارد. گرچه نظرات و اندیشههای نژادپرستانه در همه جاست اما باز هم طرز دید و اندیشههای مردم در مقابل مهاجرین درین جا بازتر است.
کانادا میخواهد جامعه کثیرالاملیت داشته باشد. بنأء انسانهای روشن فکر و فعال را قدر میدهند. جای و فرصتهای مؤثر برایشان وجود دارد. حق بیمه، تحصیل، کار، انتخاب و شهروند شدن میسر است. واقعآ جامعه انسانی دارد.
آرزو میکنم کاش! کشور ما افغانستان نیز به چنین مرحله برسد. نقاق و کشمکش گم شود مردم ما به خود آیند. متحمل و هم دیگر پذیر شوند. نظرات یک دیگر را بپذیرند، اگر نمیپذیرند حداقل بشنوند، سختگیری و تخریب نکنند.
جناب خالد شاهد از شما سپاسگزارم.
ارسال نظرات