گفت‌وگوی اختصاصی هفته با سخی منیر، کارشناس سیاسی در کابل:

با طالبان نه، با رئیس‌جمهوری آمریکا مذاکره شود

با طالبان نه، با رئیس‌جمهوری آمریکا مذاکره شود

هفته با سخی منیر، فعال سیاسی و مطبوعاتی افغانستان که در اکثریت ابرازنظرهایش سیاسی بوده است و همچنان در مسایل اجتماعی و فرهنگی هم پرداخته؛ مصاحبه‌‌‌ای را درباره مسایل افغانستان و حکومت طالبان نجام داده‌ است که در ادامه می‌خوانید.

سخی منیر در سال ۱۳۴۰ مطابق ۱۹۶۱ در (رکاخانه) شهر کابل بدنیا آمد. مکتب را در لیسه عالی امانی به اتمام رساند و وارد پوهنحی زبان و ادبیات پوهنتون کابل گردید. بعد از فراغت؛ سند ماستری را در بخش علوم اجتماعی و پیداگوژی بدست آورد.

آقای سخی منیر در سمت‌های مختلف کار و فعالیت داشته و در این پست‌‌ها ایفای وظیفه نموده است: عضو بورد محققان وزارت معارف، معاون علمی پوهنتون تعلیم تربیه (انستیتیوت پیداگوژی کابل)، عضو هیات تحریر، مسوول خبرنگاران بخش بین‌المللی سیاسی و اجتماعی و سکرتر مسوول روزنامه ملی انیس، عضو بورد تحریر روزنامه آرمان در پشاور پاکستان، ادیتور، عضو هیات تحریر و سکرتر مسوول روزنامه ملی انیس، رئیس موسسه نشراتی انیس- مدیر مسوول روزنامه ملی انیس، مدیر مسوول پرواز، عضو بورد نوای صبح-مجله توانا، رئیس آرشیو ملی و استاد در دانشگاه‌های افغانستان. آقای سخی منیر درحال حاضر ساکن کابل است و در داشنگاه خصوصی تدریس می‌کند.

با این فعال سیاسی و مطبوعاتی افغانستان که در اکثریت ابرازنظرهایش سیاسی بوده است و همچنان در مسایل اجتماعی و فرهنگی هم پرداخته؛ مصاحبه‌‌‌ای را انجام داده‌ایم.

علت افزایش خشونت‌های اخیر در افغانستان چیست و چرا دولت در مقابل این همه خشونت‌‌ها و حمله‌های تروریستی بالای مردم بی‌دفاع افغانستان بی‌تفاوت است؟

سخی منیر: تصویر خشن و پیچیده از جنگ نیابتی و استخباراتی‌‌‌ می‌باشد، این آتش‌افروزی در کشور‌های مانند جغرافیه افغانستان در دو سنگر است، امنیت و سیاست مبتنی بر شگرد‌های غامض و نامأنوس در چنین اوضاع «جنگ» دولت‌‌ها و زمامداران ضعیف بازنده اصلی هستند، آنان به جز از تفریح و دروغ پراگنی هیچ کار نمی‌توانند و در واقع قاتل اصلی قربانیان حاکمان و سیاسون معامله‌گر‌‌‌ هستند.

وقتی شما به حیث خبرنگار؛ بحث افزایش خشونت و بی‌تقاوتی رژیم حاکم در افغانستان را مطرح‌‌‌ می‌نماید،‌‌‌ می‌خواهم با در نظر داشت عنصر‌های ذیل به پاسخ بپردازم؛

بلند رفتن خشونت و جنایت در کشوری که من زندگی‌‌‌ می‌کنم، نبود عدالت اجتماعی‌‌‌ است، عدالت اجتماعی که به وسیله مجریان زیر پا‌‌‌ می‌شود. فقدان مشروعیت سیاسی، نظام که با فریب، تزویر و بازی‌های غیر شفاف و تخلف آشکار در انتخابات بالای گرده‌های مردم حکومت‌‌‌ می‌کنند، چون در رآس ساختار سیاسی سیاست‌مداران شکست خورده جا دارند و بقای خود را در حذف دیگران‌‌‌ می‌بینند و از نظر سیاسی چهره خسته‌کننده و تاریخ زده بر مردم ما تحمیل شده‌اند.

فاسدان سیاسی، اداری، مالی و پروژه‌یی، اقتصادی … در محور حلقه مواد مخدر و مافیا قدرت را قبضه کرده‌اند. مشارکت سیاسی، فکری و اقتصادی با جنایتکاران در توآمیت مافیای داخلی و خارجی درون مایه حکومت را‌‌‌ می‌سازد.

اینکه چرا افزایش خشونت دم‌‌‌ می‌زند؛ اساسی‌‌‌‌ترین ابزار جنگ نیابتی و استخباراتی، سازماندهی عملیات‌های خطیر و هدفمند با غلیظ‌‌‌‌ترین تاکتیک‌های رزمی که توسط کارشناس‌‌‌‌ترین جاسوسان راه‌اندازی‌‌‌ می‌گردد. جنگ نیابتی قربانیان خود را از میان نخبه‌گان، اثرگذارانی که فعال تربیون‌‌ها اند، می‌گیرد. بنأ هژمونی کشتار و ترور در جامعه سیاسی ما روز تا روز بیشتر مستولی‌‌‌ می‌گردد. در جغرافیه‌مان، حکمرویان فکر‌‌‌ می‌کنند؛ با جیغ کشیدن دلخراش، بیانیه‌های انقلابی و یا سخنرانی معصومانه مسؤولیت‌شان را پنهان کنند، متأسفانه این چهره‌های حاکم، هر کشور که برای‌شان پول بیشتر بدهند خورجین مزدوری شان همانجا پُر‌‌‌ می‌شود، و به نفع‌ همان کشور فعالیت‌‌‌ می‌نمایند.

اعضای خانواده‌های اینها در اروپا، آمریکا، خلیج، ترکیه، هند … طرف دیگر قضیه طالبان دردوحه، قطر، دوبی، بحرین، عربستان سعودی مصروف عیش و نوش هستند. این گروپ‌‌ها نسبت به مافیای ایتالیا، روسیه به مراتب قدرت بیشتر دارند. این دسته‌‌ها در حکومت، قضاء، پارلمان، احزاب سیاسی، سکتور اقتصادی حرف نهایی را‌‌‌ می‌زنند.

همانطوری که گفته‌اند کشور‌های نادار، حقیراند در جامعه افغانستان این مقوله صدق‌‌‌ می‌کند. دلیل چیست؟ قدرت در چنگال پنجصد الی هزار نفر وابسته به استخبارتی و اجیر قید شده است. اقتدار ملی که باید مردم صاحب آن باشد وجود ندارد، قوت ملی مفقود است، مقاومت ملی لگد خورده است و این سرزمین طی بیست سال اخیر با بی‌برنامه‌گی، بی‌تفاوتی سران تنظیم‌‌ها و تکنوکرات غیر دموکراتیک را تجربه کرده است. همچنان غیابت نیرو‌های ملی و مترقی محسوس‌‌‌ می‌شود و صداقت واقعی در برابر دموکراسی و جمهوریت مشاهده نمی‌شود و امنیت در لوح عدالت متصور‌‌‌ می‌باشد نه در سرکوب و بازی‌های مبهم پشت پرده.

از دید شما  آیا صلح با طالبان نتیجه خواهد داد؟

سخی منیر: به نظر من مذاکره در ایجاد صلح با طالبان که متضمن آرامش سراسری و دربرگیرنده فصل تحول و ریفورم برای موجودیت افغانستان مستقل در آینده باشد، منجر نمی‌شود، چون اجندای این نشست‌‌ها به پروسه مبدل نشده و یک پروژه خارجی‌‌‌ است. از اجندا‌های پنهان و درامه‌های عقب پرده گویا نشست «بین‌الافغانی» در دوحه معلوم‌‌‌ می‌شود؛ طالبان به حیث ابزار استخباراتی محصول یک صلح نیابتی باشد. آمریکا، پاکستان و طالبان در رابطه به اوضاع جاری در افغانستان ستیز واحد دارند، سبوتاژ این پروژه از سوی قدرت‌های منطقه یی که در فرآیند صلح مبنی بر گروگان‌گیریِ یک جانبه و بُرد یکطرفه را در سر داشته‌اند، نتیجه نخواهد داد و اسباب گسترش جنگ را فراهم خواهد کرد.

طالبان فقط‌‌‌ می‌خواهد با راه اندازی موج ترور و انفجار و دیگر تحرکات خونبار در شهر‌ها، ولسوالی‌‌ها و برخی ولایات باج بیشتر را از دولت بقپند. متأسفانه ارگ و سپیدار و سایر سیاستمدارن تنظیمی و دیسانتی که در حلقه ایادی آمریکا فرو رفته‎اند، در فکر مردم نیستند.

به باور من به جای مذاکره با طالبان با رئیس جمهور آمریکا باید مذاکره کرد و با پوتین و تیم‌اش تفاهم نمود، با هند، چین، ایران سیاسی و مذهبی، عربستان سیاسی و مذهبی باید به توافق رسید. عمدتأ با پاکستان سیاسی، نظامی و استخباراتی باید مفاهمه کرد.

آیا نتیجه انتخابات آمریکا و برنده شدن جوبایدن بالای وضعیت سیاسی افغانستان چه تأثیر خواهد گذاشت؟

سخی منیر: نخست اینکه طالبان نگران تغییر در رویکرد بایدن استند. آنان گمان‌‌‌ می‌کنند که بایدن تصمیم‌های فردمحورانه و خودسر نخواهد گرفت و نه امنیت جهانی را به قمار خواهد زد. ولی در مورد موضوع افغانستان بالای لابی‌گری پاکستان که گویا طالبان کرکتر ملی دارند و طالبان را از گروه‌های دیگر تروریستی جهانی؛ داعش و القاعده جدا محاسبه کرد و دیگر طالبان برای آمریکا و متحدانش خطرناک نیست، فکر‌‌‌ می‌کند. برنامه تحول طالبان از یک گروه تروریستی به یک جنبش سیاسی آزادی بخش بدیل حکومت فعلی در امتداد همین تز استوار بوده است.

رهبران جمهوریخواه و دموکرات به این عقیده اند که حکومت فعلی آن طور که ادعا‌‌‌ می‌کند، عقبه سیاسی و ملی ندارد. هر روز که‌‌‌ می‌گذرد پایگاه اجتماعی و مقبولیت ملی حکومت فعلی کاهش‌‌‌ می‌یابد. هر دو جناح در آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که ملت‌سازی، مدرنیزاسیون و دموکراتیزایسیون در افغانستان منجر به نتیجه مطلوب نمی‌شود.

بایدن به این نظر است که: ایجاد یک نظام جمهوری در جغرافیه افغانستان شکل نمی‌گیرد و طی اظهار‌های چند وقت پیش خود چند پارچه بودن و تسلط پاکستان بر بخش قلمرو افغانستان را مشکل جدی در روند این جغرافیه در حد ثبات نسبی بیان داشته بود.

بایدن موافق است که گروه طالبان برای استفاده سیاسی در منطقه ابزار کارآمد دیگر نیستند؛ بیشتر داعش را باید جدی گرفت.

جو بایدن‌‌‌ می‌داند که نیرو‌های داخلی مدافع جمهوریت در افغانستان همبستگی و اتحاد لازم ندارند. اما بیم بایدن از دست آورد‌های بیست سال اخیر برای آینده مردم افغانستان و آینده منطقه که بسیار حیاتی است، بر حفاظت و توسعه اردوی ملی، ساختار نظام، منابع بشری، آزادی فردیو اجتماعی و پیوند افغانستان با جهان اعتقاد دارد که به مزاج طالبان خوش نمی‌خورد.

با به قدرت رسیدن بایدن در آمریکا در مورد بیرون شدن نیرو‌های نظامی آمریکا از افغانستان تابع تقسیم سنجیده‌تر و منطقی‌تر خواهد بود. در شرایط کنونی مخصوصأ با استراتیژی ایالات متحده در جنوب آسیا آسان نخواهد بود که افغانستان را به امان خدا رها کرد و در مورد این جغرافیه احساس بی‌مسؤولیتی نخواهد کرد. اما خطر جدی که متوجه مردم افغانستان است بایدن قضایای این مرز و بوم را باز هم از عینک پاکستان خواهد دید.

اما نباید فراموش کرد که در آمریکا رئیس جمهور ستراتیژی‌های کلان را در اختیار ندارد و صرف دکتورین‌‌ها را جهت‌‌‌ می‌دهد و تأمین ستراتیژی‌های بزرگ بدوش سیا و پنتاگون و منابع دیگر‌‌‌ می‌باشد. دکتورین برژنسکی که برای پنجاه سال ترسیم شده و افغانستان جز لاینفک آن است، هنوز مرعی الاجرا برای مدیران سیاسی، استخباراتی، و نظامی آمریکا‌‌‌ است.

از دید شما دولت افغانستان کدام راهکار‌‌ها را برای برقرار نمودن امنیت در افغانستاان حتی اگر امنیت نسبی باشد، باید روی دست گیرد؟

سخی منیر: با وجودی که مردم افغانستان در پیچ سه پدیده زشت گیر مانده‌اند که عبارت از تروریزم، پوپولیزم و پوفیزم، باز هم توقع من از زمامداران ناکام که جدأ طی شش سال اخیر ورشکستگی نمایان دارند، این است که:

دستگاه سیاسی با جا به جایی نخبه‌گان سیاسی و اهل علم دیپلوماسی برای تأمین روابط قابل اعتماد با آمریکا و همسایگان، منطقه و فرامنطقه، مجهز کادر گذاری شود؛ تا قدرت لابی گری بالا رود. متأسفانه شل بودن لابی‌گری افغانستان در برابر پاکستان کاملأ محسوس است. باید زمامداران ما درک کنند که بایدن علاقمندی‌اش به پاکستان و چین باعث‌‌‌ می‌شود که تأثیرگذاری هردو کشور در قضایای افغانستان به نفع ما تمام نشود.

ساختار فزیکی دستگاه امنیتی و مسؤولان باید تغییر کند و باید اشخاص مسلکی، متخصص با تجربه جایگزین افراد فعلی شود.

شورای عالی مصالحه ملی از آدرس افراد پروتوکولی که فاقد فهم تخنیکی، مسلکی و کمبود دانش پژوهشی صلح افغانستان‌اند، خالی گردد. انحصارگیری، سکتاریزم، قوم‌گرایی جایش را به شایسته سالاری بسپارد.

با در نظرداشت نکات بالا احتمال بوجود آمدن فضای صلح نسبی در افغانستان مهیا خواهد شد.

به امید یک افغانستان آرام و عاری از جنگ.

ارسال نظرات