بتول ناصری در سال ۱۳۷۱ در خانوادهای مذهبی در قم به دنیا آمد. خانوادهاش ۶-۷ سال پیش از آن به ایران مهاجرت کردند. پدرش در قم روحانی است. او از کودکی دوست داشت که در هر زمینهای نفر اول باشد و برای همین در مدرسه با علاقه درس میخواند. او پس از پایان دیبرستان، در رشته کلام اسلامی مشغول به تحصیل شد و برای تامین هزینههای تحصیلی خود مجبور شد که کار کند. او بعد از پایان تحصیل به عنوان دستیار دندانپزشک مشغول به کار شد. دست سرنوشت او را به دنیای سخنوری کشاند مخالفتهای شدید خانواده سبب نشد که دست از کوشش و تلاش بردارد و با ارادهای که داشت توانست خود را به عنوان بانوی سخنور مهاجر افغان مطرح کند. |
زنان افغان چه در وطن مادری و چه در عالم مهاجرت با محدودیتهای زیادی روبهرو هستند. این محدودیتها که از سوی خانواده و جامعه اعمال میشود خیلی اوقات دربرابر پیشرفت آنها مانع میآفریند اما در این میان زنانی هستند که با انگیزه و پشتکار خود از موانع عبور کرده و چهره متفاوتی از زن افغان را به جامعه معرفی کردند. بتول ناصری یکی از دخترانی است که توانست از همه این مشکلات عبور کند و تبدیل به الگویی موفق برای زنان مهاجر شود. او حالا مجری و گوینده، مدرس مهارتهای ارتباطی فن بیان و سخنوری است. کتاب «هوش کلامی ابزاری برای سخنوری» اثری است که به قلم نگاشته است. کسب مقام اول مسابقات کشوری تریبون در سال ۱۳۹۸، مقام اول مسابقات سخنرانی دانشجویان افغان در دانشگاه شهید بهشتی، کسب دیپلم افتخار در جشنواره سخنرانی کشوری پردیس در سال ۱۳۹۸ از جمله افتخارات این بانوی موفق افغان است. بتول ناصری بیش از ۲۰ دوره دستیاری دندانپزشکی را با کمک جامعه پزشکان ایرانی و افغان برای علاقهمندان به این رشته برگزار کرده است.
چه انگیزهای سبب شد که هنر سخنوری را انتخاب کنید؟
بتول ناصری: من با «مهارت فن بیان و سخنوری» آشنایی نداشتم و حتی نمیدانستم که به صورت حرفهای تدریس میشود. روزی یک پوستر به دستم رسید که در مورد برگزاری دوره فن بیان و زبان بدن بود. فکر میکردم که این دوره برای آموزش به ناشنوایان است و با این تصور تصمیم گرفتم که در آن شرکت کنم و مهارت بیاموزم و زمانی که به افغانستان بازگشتم، بتوانم از آن استفاده کنم و برای همین ثبتنام کردم. زمانی که در کارگاه شرکت کردم متوجه شدم که تصورم اشتباه است و در مورد فن بیان اطلاعات بیشتری به دست آوردم. در آن زمان اعتماد به نفسم به شدت کم بود و متوجه شدم که شرکت در اینکلاسها میتواند در تقویت اعتماد به نفسم موثر باشد و به همین دلیل در همه جلسات کارگاه حضور داشتم.
آیا خانواده شما با کار شما موافق بودند؟
بتول ناصری: خیر. زمانی که به سمت هنر سخنوری پا گذاشتم خانودهام کاملا بیاطلاع بودند و من به بهانه کلاسهای فوقالعاده در کلاسهای فن بیان شرکت میکردم. خانوادهام بسیار مذهبی هستند و در آن زمان با کارکردن من بسیار مخالفت میکردند. من تنها دختر اقوام بودم که توانستم در بیرون از خانه کار کنم. زمانی که میخواستم برای اولین بار سرکار بروم پدرم بسیار مخالفت میکرد. برای به دست آوردن رضایت او خیلی اصرار کردم و در نهایت پدرم راضی شد که در نزدیک محل زندگیمان کاری برای خود پیدا کنم و به همین دلیل اولین جایی که سرکار رفتم یک کوچه با خانهمان فاصله داشت. وقتی اقوام ما متوجه شدند که من سرکار میروم از پدر و مادرم خواستند که زمینه ازدواج مرا فراهم کنند. آنها نگاه منفی نسبت به من پیدا کرده بودند.
در چه شغلی شروع به کار کردید؟
بتول ناصری: کارهای مختلفی انجام دادم که آینده خودم را در آنها نمیدیدم. به این موضوع فکر کردم که بتوانم کاری را انجام دهم که آینده داشته باشد. از کودکی به دندانپزشکی علاقه داشتم. به این دلیل به عنوان دستیار دندانپزشک مشغول به کار شدم. حقوقی که از دستیاری میگرفتم بسیار ناچیز بود و به همین دلیل بعد از پایان کار در دندانپزشکی به عنوان صندوقدار در یک فروشگاه کار میکردم. اما باید تاکید کنم که به دندانپزشکی خیلی علاقه داشتم و دارم.
در این مسیر با چه مشکلاتی مواجه بودید؟
بتول ناصری: من هنوز راه زیادی را پیش رو دارم و به جایی که میخواهم نرسیدهام. خوشبختانه توانستم از چالشهای زیادی عبور کنم. مخالفت خانوادهام یکی از بزرگترین چالشهای پیش رویم بود. متاسفانه در فرهنگ افغان تنها رویایی که برای دختران میسازند ازدواج و مادر شدن است و شکستن این کلیشه سخت بود. چالش دیگری که داشتم به دلیل ملیتم بود. در جامعه ایران مهاجران از محدودیتهای زیادی دارند و من نیز به عنوان یک دختر افغان از این قاعده مستثنی نبودم.
تاثیرات مهاجرت بر زندگی خود را چگونه میبینید؟
بتول ناصری: اگر یک مهاجر نبودم این همه تلاش نمیکردم و مهاجر بودنم سبب شد که برای اهدافم انگیزه داشته باشم و هرگز ناامید نشوم. من نَههای زیادی از سوی اطرافیان شنیده بودم که باعث ایجاد انگیزه در من شد. انگیزهای که داشتم سبب شد که با قدرت بیشتری برای اهدافم تلاش کنم.
به نظر شما زنان مهاجر افغان چگونه میتوانند به اهداف خود برسند؟
بتول ناصری: زنان افغان برای رسیدن به رویاهای خود چالشهای زیادی دارند. خانوادههای افغان بیشتر مردسالار هستند و به دختران خود بهای کمتری میدهند و دختران از سوی خانواده تشویق نمیشوند. زنان مهاجر برای اینکه بتوانند به اهداف خود برسند باید کفش آهنی بپوشند. زنان باید بدانند که وقتی از سد خانواده عبور میکنند، جامعه نیز برای آنها محدودیت ایجاد میکند. من متولد قم هستم و خانوادهام در قم زندگی میکنند. پدرم در سال ۱۳۹۱ فوت کرد و مادرم دیالیزی است و نیاز دارد که من در کنارش باشم و برای همین دوست داشتم که کارگاههای خود را در قم برگزار کنم اما اداره اتباع قم به من اجازه نداد. این موضوع باعث شد که از خانوادهام دور شوم و در شهرهایی همچون تهران و اصفهان فعالیتهای کارگاهی خود را ادامه دهم.
شما از بین ۱۳۰۰ شرکت کننده در مسابقه تریبون موفق شدید مقام نخست را کسب کنید این موضوع چه واکنشی را از سوی دوستان ایرانی سبب شد؟
بتول ناصری: متاسفانه به دلیل افغان بودنم بارها اعتماد به نفسم آسیب دیده بود و برای من سنگ بزرگی بود که بخواهم جلوی دوستان ایرانی اجرا داشته باشم و این موضوع برایم بسیار دشوار بود. مبارزه با ترسی که از کودکی در من شکل گرفته بود یکی از دلایل شرکت در مسابقه تریبون بود. من همانند دیگر همشهریهایم بارها از سوی دوستان ایرانی مورد تحقیر و توهین قرار گرفته بودم و همیشه به من دیکته شده بود که ایرانیها نسبت به افغانها برتری دارند و دوست داشتم که روزی نشان دهم که مهاجران افغان توانمند هستند. حتی تصور میکردم داورها نسبت به کارم توجهی نشان ندهند اما نفر اول شدم. انتظارش را نداشتم.
زمانی که مقام اول را کسب کردم با استقبال زیادی از سوی دوستان ایرانی مواجه شدم و آنها به گرمی به من تبریک گفتند. بسیاری از رسانههای ایرانی بازتاب فوقالعادهای نسبت به برنده شدنم نشان دادند و حتی در گروههایی که شناختی از آنها نداشتم، عکسم بازنشر شده بود. در بسیاری از روزنامهها و خبرگزاریها روی این موضوع کار کرده بودند. دوستانم در افغانستان در فیسبوک خود این خبر را نشر میکردند. در این میان تنها رسانههای مهاجران افغان سکوت کردند و در این مورد خبری منتشر نکردند. از طرف سفارت افغانستان لوح تقدیری دریافت کردم. در مجموعه با واکنشی غیرمنتظره مواجه شدم.
در این مسیر چه کسانی مشوق شما بودند؟
بتول ناصری: متاسفانه از سوی خانواده حمایت نشدم و تنها زن دادشم مرا بسیار تشویق میکرد. یکی از کسانی که مرا بسیار تشویق کرد خانم مهناز گلاب بود. او سالنی برای برگزاری کارگاههایم در اختیارم قرار داد و در این زمینه بسیار به من کمک کرد. چون در بیشتر اوقات به دلیل افغان بودنم مورد آزار قرار گرفته بودم، تشویق و حمایتهای او حس خوشآیندی را در من ایجاد کرده بود. آقای حسین عابدینی یکی دیگر از کسانی بودند که مرا بسیار تشویق کردند و همیشه در هر جمعی از من حمایت کردند.
هنر سخنوری در افغانستان چه جایگاهی دارد؟
بتول ناصری: من تا به حال به افغانستان نرفتهام، برای همین دقیق نمیتوانم در مورد آن نظر دهم اما در شبکههای اجتماعی پوستر کارگاههایی که در این خصوص برگزار میشوند را دیدهام و میدانم که سخنوری و فن بیان در افغانستان در حال گسترش و پیشرفت است.
درباره کتابتان «هوش کلامی، ابزاری برای سخنوری» توضیح میدهید؟
بتول ناصری: کتاب «هوش کلامی، ابزاری برای سخنوری» همانطوری که نام آن پیداست به هوش کلامی میپردازد. هوش کلامی ابزاری است که افراد فعال در بسیاری از رشتهها برای موفقیت به آن نیاز دارند. مثلا کسانی که در زمینه فروش کار میکنند و استادان دانشگاه. دوست دارم که این کتاب را به زبانهای مختلف ترجمه کنم.
شما مدتی را در مهد کودک کار کردید و نیز در مدرسه کودکان کار فعالیت داشتید، چه موانعی برای رشد کودکان مهاجر وجود دارد؟
بتول ناصری: خوشبختانه کودکان نسل جدید مهاجر بسیار باهوش هستند و از پناسیل بالایی برخوردار هستند اما استعدادیابی نمیشوند و کودکانی که استعدادی دارند از طرف خانواده حمایت نمیشوند. بیشتر خانوادههای مهاجر از قشر کمدرآمد هستند و والدین این کودکان تنها میتوانند نیازهای اساسی آنها را تامین کنند. کودکان مهاجر دنیای کوچکی دارند و آینده خود را همانند پدرانشان میبینند و دسترسی به دنیای بزرگتر را ندارند.
با توجه به این که مهاجران نمیتوانند به صورت رسمی در صدا و سیما کار کنند چه شد که مجری شبکه جهانی هدهد شدید ؟
بتول ناصری: مدرک دیپلم من کودکیاری بود و مدتی در مهدکودک کار میکردم و به کار کودک نیز علاقه داشتم. از طریق یکی از دوستانم مطلع شدم که شبکه هدهد نیاز به مجری دارد و از علاقهمندان تست میگیرد. به دلیل علاقهای که به کار کودک داشتم تصمیم گرفتم که تست دهم. زمانی که مسئولان شبکه متوجه شدند افغان هستم از من خواستند که به لهجه افغان صحبت کنم و من در نهایت انتخاب شدم. برنامه «اینجا من آنجا تو» برنامهای بود که به مورد فرهنگ و آداب رسوم افغانستان و ایران میپرداخت. در کنار کار مجریگری کار نویسندهگی نیز انجام دادم. «سعی کن نخندی» برنامه دیگری بود که ضبط شد اما همان زمان مدیر شبکه عوض شد و دیگر روی موضوع افغانستان کار نشد.
چه برنامههایی برای آینده دارید؟
بتول ناصری: مرسوم است که وقتی کاری به مرحله عمل نرسد سخنی از آن به میان نیاید. من برنامههای زیادی برای آینده دارم و امیدوارم که بتوانم روزی همه آنها را عملی کنم. من قصد دارم که برای ادامه تحصیل در رشته دندانپزشکی به کشور روسیه سفر کنم و تحصیلات خود را به پایان برسانم. قصد دارم که بتوانم با تلاش فراوان روزی سخنران بینالمللی شوم.
در آخر چه صحبتی دارید؟
بتول ناصری: موفقیت داستان کسانی است که تصمیم گرفتهاند اقدام کنند. از دوستانی که در رشد و پیشرفت من سهیم بودند، تشکر میکنم. از استاد مهدی صادقلو، خانم نسیمه تاجیک، حسین عابدینی، سید روح الله جاوید و مجموعه ۳ درصد که همراه و همگام من بودند، قدردانی میکنم.
خانم بتول ناصری از شما سپاسگزارم.
ارسال نظرات