نویسنده: لیدا دقیقی
اسمتان برای ما ایرانیها بسیار کنجکاویبرانگیز است، لطفا قبل از هر سوالی کمی دربارهی اسمتان و خانوداهتان بگویید. الهه باس از کجا آمده؟
پدرم ایرانی است، مادرم فرانسوی-کانادایی بود و شوهرم هلندی است. خودم در زئیر به دنیا آمدهام و تا ۹ سالگی آنجا بودم. بعد از آن، هفت سال در لائوس زندگی کردم و بعد با خانوادهام به کانادا برگشتم.
این سفرها چه تاثیری بر ایجاد حس هنریتان داشته؟
باید خاطرهای قدیمی برایتان تعریف کنم، مربوط به زمانی که در کنیا بودم؛ روزی کنار دریا هزاران فلامینگو را دیدم. فلامینگوها در کنار هم تصویری از امواج صورتی در برابر دریای آبی ایجاد کرده بودند. منظرهای بسیار زیبا و باشکوه بود. این تصویر بعدها وارد کارهایم شد. به همین سادگی! تمام چیزهایی که میبینیم و تجربه میکنیم روی هنرمان تأثیر میگذارند.
طریق دیگری که سفرهایم بر هنرم تاثیر گذاشتهاند، این طرز فکر است که همهی انسانها را اعضای خانوادهای بزرگ میدانم و همیشه تلاش میکنم کودکانی از نژادهای مختلف را در کتابهایم داشته باشم.
بیش از ۱۸سال پیش نوشتن کتابهایی برای کودکان را شروع کردید. انگیزهتان برای انجام این کار چه بود؟
وقتی اولین فرزندم به دنیا آمد، میدانستم که میخواهم تا جایی که ممکن است برای بزرگ کردن فرزندانمان در خانه، با آنها و کنارشان باشم. همچنین میدانستم هنر در خون من است و نیاز دارم که حین بزرگ کردن بچههایم، راههایی برای استفاده از خلاقیتم پیدا کنم. پس تصمیم گرفتم به برخی از کارهایی که در دوران کودکی و نوجوانی انجام میدادم، یعنی نوشتن و طراحی، برگردم. من لیسانس هنر دارم و در رشتهی روابط انسانی تحصیل کردهام، پس سعی کردم راهی پیدا کنم تا بتوانم به تحصیلاتم ادامه دهم. به صورت آنلاین از طریق موسسهی ادبیات کودک، دورههایی یکساله را گذراندم: یک دورهی نویسندگی برای کودکان و نوجوانان و یک دورهی تحصیلات تکمیلی در نوشتن کتابهای کودکان با توجه به نوشتن و بازاریابی. بعد از مدتی مدرک تخصص در رفتار کودک را هم دریافت کردم که به من توانایی منحصربهفردی میداد تا به داستانها از نقطهنظر آموزشی نیز نگاه کنم.
وقتی دختر بزرگم، نورا، حدود چهار سالش بود، شروع به نوشتن نوع خاصی از کتاب کردم تا به او کمک کنم که با اضطراب مقابله کند و اینطوری شد که نوشتن کتابهایی را برای کمک به دنیای درونی کودکان شروع کردم و در همان زمان به انتشارات شخصی روی آوردم تا کتابهایم را با سرعت بیشتری منتشر کنم.
کتابهایتان را خودتان تصویرسازی می کنید. از چه زمانی به طراحی علاقمند شدید؟
راستش، هرگز زمانی را به یاد نمیآورم که هنر بخش مهمی از زندگیام را به خود اختصاص نداده باشد. من در خانوادهای هنرمند به دنیا آمدهام و با دیدن کارهای هنری مادرم و هنرهای زیبا از سراسر جهان بزرگ شدهام. به نظرم بتوانم ادعا کنم که هنرمندی خوداندیشم. اما ده سال طول کشید تا بتوانم سبک خودم را پرورش دهم. همیشه برای تصویرسازیِ داستانهایم طراحی دستی و دیجیتال را با هم ترکیب میکنم. این سبک همزمان مینیمالیست و ماکسیمالیست است. رنگهای زنده و اشکال قوی را دوست دارم، اما در ضمن میتوانم ساعتهایی طولانی را صرف ایجاد الگوها و طرحهای خطی کوچک در آن اشکال و تصاویر کنم.
نگاهتان به مسئلهی تربیت کودکان چیست و کتاب و داستان را در این مسیر تا چه اندازه مهم و تاثیرگذار میدانید؟
من واقعاً معتقدم که داستانها میتوانند روحمان را التیام دهند و ما را به هم نزدیک کنند. داستانها به کودکان یادآوری میکنند که تجربیات و احساساتشان اهمیت دارد. داستانهای من حاوی امیدند و با استراتژی و ابزارهای عملی کمک میکنند که کودکان زندگیای بهتر و بامعناتر داشته باشند.
در ضمن، داستانها به کودکان اجازه میدهند دنیایی جدید را در مکانی امن تجربه کنند. آنها از طریق تجربیات قهرمان داستان، میتوانند چیزهایی جدید یاد بگیرند و شاید حتی بخشی از وجود خود را که قبلاً متوجهاش نبودند، کشف کنند.
من معتقدم هر کودکی یا هر فردی برای شکوفا شدن به دنیا میآید و همهی ما تلاش میکنیم تا پتانسیلهای درونمان را کشف کنیم و نور خود را با دیگران به اشتراک بگذاریم. از طریق درک بهتر خودمان میتوانیم شرایطی را ایجاد کنیم که باعث رشدمان بشود.
یک زندگی کامل و هدفمند را چگونه توصیف میکنید؟
من فکر میکنم زندگی هدفمند، زندگیای است که در آن از تواناییها و تجربههای خود برای خدمت به بشریت استفاده کنیم و معتقدم ما همگی به هم وابستهایم و به هم احتیاج داریم.
کارتان چگونه در وجودتان حس هدفمندی ایجاد میکند؟
کار هنری به من انرژی میدهد و کمکم میکند تا خودم را بهتر بشناسم و رشد کنم. وقتی روی یک داستان یا تصویر کار میکنم، وقتی نقاشی میکنم یا چیزی تازه را طراحی میکنم، احساس میکنم دنیا را از طریق لنزهای منحصربهفرد خودم به نمایش میگذارم. کتابهای من به کودکان این امکان را میدهند تا چیزها را به روشی متفاوت و جدید ببینند و درک کنند.
برای اینکه کارهایتان را بهتر بشناسیم، لطفا چند تا از کتابهایتان را به ما معرفی کنید.
دربارهی سه تا از کتابهایم اندکی توضیح میدهم؛
«آهسته، آهسته، آهسته» کتابی است که بهمان یادآوری میکند از سرعت زندگی بکاهیم و از مواهب زندگی و طبیعت قدردانی کنیم. سرعت زندگی، لحظههای کوچک شگفتانگیز و زیبا را از بین میبرد. باشد که به خودمان اجازه بدهیم که آهستهتر زندگی کنیم و از سادگیهای دنیا لذت ببریم.
«یک لکهی آبی» داستانی ساده و شگفتانگیز است که نشان میدهد وقتی بیش از حد روی نگرانیهایمان تمرکز میکنیم چه اتفاقی میافتد. در داستان، همه چیز عالی پیش می رود تا اینکه جغد نقطهای آبی میبینید و نمیتواند آن را رها کند. و به همین علت این لکه بزرگ و بزرگتر میشود. لکهی آبی، دربارهی نگرانیهای ما در زندگی است. درس بزرگ جغد در پایان این است که روی هر موضوعی که تمرکز کنید، آن موضوع رشد میکند. اگر جغد بتواند بر لکهی آبی تمرکز نکند، لکه کوچکتر میشود. در ضمن در این کتاب، کودکان با گامهایی عملی آشنا میشوند برای مواقعی که نگرانند و به کمک نیاز دارند.
«من لایقم» دربارهی این است که هر فردی منحصربهفرد و بااستعداد است. اما یک چیز در وجود همهمان مشترک است؛ همهی ما ذاتا به یک اندازه شایستهایم.
بسیار ممنونم از زمانی که برای این گفتوگو صرف کردید و تجارب با ارزشتان را با ما به اشتراک گذاشتید.
کتابها و مطالب آموزشی الهه باس را میتوان در این وبسایتها پیدا کرد.
ارسال نظرات