هشتمین بوسه؛ وبگردی‌ها و ول‌نوشته‌ها

به‌قلم عالیجاهِ مهاجری

هشتمین بوسه؛ وبگردی‌ها و ول‌نوشته‌ها

نویسنده: عالیجاه مهاجری

 

هر کجا رفت و نهان گشت «لوکیتش» کردم (locate)

آخرالامر ، درِ مدرسه «دیتش» کردم (date)

 

پشت هم سفسطه آمد ، که به دردم نخوری

«فاکت» آوردم ازین سو و «دیبیتش» کردم (fact, debate)

 

هرچه او گفت ، پسندیدم و می خندیدم

آفرینی زدم و« دتس گریتش» کردم (that`s great)

 

تا دلش را سوی خود نرم نمایم ، صدبار

هی «مژر» کردم و سنجیدم و «ویتش»کردم ( measure, weight )

 

اگر او نامِ  خیابان و سر کویی برد

زود در حافظه ی خود «نویگیتش» کردم (navigate)

 

گفتم آری من از آن کوچه گذشتم روزی

پس به تشریحِ شباهت «سیمولیتش» کردم (simulate)

 

فی المثل ، گفتم از آن کوچه چه دارم در یاد

تا به «دیتا» برسد ذهن ، «روتیتش» کردم (data, rotate)

 

هرکجا گفته ی من بر دل او سنگین بود

راه گرداندم از آنجا ، «مادریتش» کردم (moderate)

 

ساختم باغِ بهشتی ز خیالاتِ خودم

گفتمش : « باغ تورا» ، داخلِ «گیتش» کردم (gate)

 

گفت : ترسم که در آینده «ساپورتم» نکنی (support)

ناز آوردم ازین گفته و «هیتش» کردم (hate)

 

چون بلرزید و بنالید ز سرمای هوا

زود کوت از بر خود کنده ، «دونیتش» کردم (donate)

 

بردمش تا به درِ خانه ی خود دست به دست

همچو این قافیه ها داخلِ  بیتش کردم

 

خانه ی دل که به ویرانه مبدل شده بود

از صفای قدم او «رنویتش» کردم (renovate)

 

حرفِ دل را نزدم تا که رسیدم از راه

وقت گفتن « دیلیش» دادم و «لیتش» کردم (delay, late)

 

چیدمش میزِ غذایی که نفرما و نپرس

با شراب و گل و شمعی ، « دکوریتش» کردم (decorate)

 

«رُستبیفی» ز «فریجم» بدر آوردم چُست (roastbeef, fridge)

خوب با ادویه و سُس «مرینیتش» کردم (marinate)

 

تا که خوش مزه برِ آن لب و دندان گردد

با سُسِ «اچ پی»  و فلفل « لمینیتش» کردم (HP, laminate)

 

داشتم بهرِ دسر کیکِ لطیفی در فر

«چیز» افزودم و« ریچ»  از «چکولیتش» کردم

(cheese, rich, chocolate)

 

چون دلم جز ضربان قدرتِ گفتار نداشت

این زبان را عوضِ دل ، «دلیگیتش» کردم (delegate)

 

گفتمش : این دلِ  بیچاره ی من را تو بخر

«سیل» و «دیسکانت»  و «پرایس آف»  و «ریبیتش» کردم

 (sale, discount, price off, rebate)

 

گفتم : این خانه ، جهنم دره ای بیش نبود

با قدم های تو امروز کویتش کردم

 

موقع خواب که شد گفتمش این «کَوچ»  مرا (coach)

تا خیالی نکند بد ، « سپریتش» کردم (separate)

 

تا خودِ صبح به چشمم اثر از خواب بنود

هی خیال آمد و هی من «فیگوریتش» کردم (figurate)

 

سحرم هاتفی از غیب بشارت آورد

گفت : برخیز که سویت «ددیکیتش» کردم (dedicate)

 

گفت : گفتست خدا ، دختره عاشق شده است

شک به دل راه مده ، من «کرییتش» کردم (create)

 

«اَگریمنتی» بنوشتیم درآن ساعتِ سعد (agreement)

نام او« اَد»  شد و در خانه «رومیتش» کردم (add, roommate)

 

بوسه‌ای چند گرفتم یک و دو و سه و چار

«فَیو» و «سیکس» و« سونش» آمد و« ایتش» کردم

 (five, six, seven, eight)

ارسال نظرات