از تئاتر آیرونی تا آیرونی تئاتر

تحلیلی انتقادی بر نمایش «اینجا پنجره‌ای باز مانده است»، کار مشترک ندا شاهرخی و یاسمن خواجه‌ای

تئاتر آیرونی را می‌توان فرمی از روایت درام بر صحنه دانست که پیچیدگی تراژدی، کمدی و طنز را یک‌جا با خود دارد. تراژدی سخت است، کمدی از تراژدی سخت‌تر و طنز از هر دو سخت‌تر.

تئاتر آیرونی را می‌توان فرمی از روایت درام بر صحنه دانست که پیچیدگی تراژدی، کمدی و طنز را یک‌جا با خود دارد. تراژدی سخت است، کمدی از تراژدی سخت‌تر و طنز از هر دو سخت‌تر.

دوران «مدرنیته دوم» (که به غلط به آن «پست‌مدرن» می‌گویند در حالی که «نقد مدرنیته اول» است) دوران گذر از طنز است به طوری که تراژدی و کمدی را با فرمی هجوآمیز بیان می‌کند. آن‌چنان که دیگر نه تراژدی داریم، نه کمدی و نه حتی ترکیب این دو یعنی طنز. بلکه آنچه داریم فقط «هجو» است. هجو هر آنچه تا کنون تراژدی، کمدی و طنز می‌پنداشتیم، هجو هر آنچه تا کنون جدی، ارزش، دانش، تقدس، باور، هدف، آرمان و معنا می‌پنداشتیم. و این نگرش تازه‌ای از روایت است که در سینما، رمان، شعر، داستان، نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و اجرای صحنه‌ایِ نمایش و تئاتر حدود چند دهه است که آن را می‌بینیم. هم نوشتن، هم اجرا و هم دیدن و فهمیدن اثر هجو و آیرونیک برای هر کسی امکان‌پذیر نیست ولی چاره‌ای و راهی هم برای زیستن در جهان معاصر و آینده جز با فهم آیرونی و کنار آمدن با آیرونی وجود ندارد به ویژه آن‌که سیاست و حکومت هم دو بخش مهم «زیست آیرونی» در جهان معاصر است. دیگر نه سیاست غیرهجو داریم، نه سیاست‌مدار غیرهجو، نه حکومت غیرهجو، نه ساختار سیاسی- اقتصادی غیرهجو.

از این منظر بهتر می‌توان معنا و مفهوم روایت آیرونیک در خلق آثار دراماتیک از جمله تئاتر آیرونیک را فهمید و دریافت.

ولی تئاتر در ایران امروز انگار به مرحله «پسا-آیرونی» وارد شده زیرا کار تئاتر در جامعه‌ای در حال انجام است که به مقام «هجوِ هجو» رسیده است یعنی انگار «خودِ هجو» هم در حال «هجو شدن» است.

نمایش «اینجا پنجره‌ای باز مانده است» نمونه‌ای از این سخن است. قرار است مردی (سعید، با بازی مرتضا یونس‌زاده) با زن باردارش (هنگامه) تجربیات خودشان را بازی کنند. دغدغه‌ی مرد توجه به معماری پنجره‌هاست، دغدغه‌ی زن کنار آمدن با بارداری. و در کنار آن، دو تجربه‌ی متفاوت دیگر برای هنگامه؛ مرگ همسرش و گیر کردن بین دو راهیِ نگه داشتن جنینی که به سندروم دان مبتلاست یا انداختن بچه. و در این میان هم قرار است در اجرا، ترکیبی از فرم پست‌مدرن روایت (خرده‌روایت‌های فرمال) و فرم روایت کلاسیک (نگاهی دراماتیک به هفت شهر عشق عطار، یا هفت مرحله‌ی تکامل روح انسان از منظر عطار با الهام از منطق‌الطیر عطار) هم بر صحنه تجربه شود. این‌که به لحاظ «زیباشناسی روایتی» نمایش «اینجا پنجره‌ای باز مانده» تا چه حد موفق بوده یا نبوده مهم نیست،مهم به صحنه آمدن نمایشی‌ است که فهمش فراتر از شعور ممیزان ارشاد است و چون ممیزان ارشاد تشخیص داده‌اند که زن باردار طور خاصی راه می‌رود که حرکت پاهایش ممیزان را تحریک می‌کند به بازی زن باردار ایراد گرفته‌اند. در این صورت نمایش چند راه بیشتر پیش روی خود ندارد:

- زن بارداری را نشان دهد که مثل زن باردار راه نمی‌رود و فرم پاهایش مثل زن باردار نیست تا تحریک‌کننده نباشد.

- زن بارداری را نشان دهد که ما بفهمیم باردار است ولی نفهمیم که باردار است.

- زن نابارداری را نشان دهد، ولی آخر نمایش به تماشاگران بگویند این زن باردار بوده لطفا خودتان همه‌ی صحنه‌ها را در ذهنتان با زن باردار تصور کنید.

- زن باردار حذف شود و به شوهرش بگوییم خودت بزا.

  • نمایش تعطیل شود و به جای آن بروند سراغ اجرای یکی از نمایش‌هایی که درباره دفاع مقدس، ملکوتی بودن رزمنده‌ی ایرانی و اسگل بودن رزمنده‌ی عراقی است.

از میان این راه‌های ممکن، ندا شاهرخی از روش «آیرونی تئاتر» استفاده کرده که روشی فراتر از «تئاتر آیرونی» است.

ندا شاهرخی از یک بازیگر مرد خواسته نقش زن باردار را بازی کند (سعید چنگیزیان) یعنی از بازیگری که از نقش‌های خشن و زمخت می‌آید و اینک باید با شکم برآمده خودش را برای همسرش لوس کند، درد زایمان بگیرد و احساسات یک زن زائو را به صحنه بیاورد.

کارگردان با این کار، نه به «هجو موضوع نمایش» که به «هجو خود نمایش» پرداخته تا به این ترتیب، وضعیت مبتذل تئاتر در ایران امروز را به صحنه بیاورد. و جالب این‌که قرار است در چنین زباله‌دانی که نامش «فضای تئاتر ایران» است ما دنبال زیباشناسی، عرفان، عطار و شناخت نقش پنجره در معماری سنتی و مدرن هم باشیم.

هم کارگردان و هم چنگیزیان در به تصویر کشیدن «هجو تئاتر» به جای «تئاتر هجو» موفق عمل کرده‌اند.

وقتی قرار است هر بار زن به بهانه‌ای سانسور شود یا بی‌دلیل پوشانده شود (مثل آنچه که در حجاب مبتذل اجباری تجربه شد)، بهترین کار همین است که کارگردان هم خود زن را حذف کند و به جامعه‌ی زن‌ستیز حاکم بر هنر ایران نشان دهد که لیاقت شما همین است که روی صحنه تئاترتان مرد زایمان کند.

و این بهترین راهکار ندا شاهرخی ا‌ست در به تصویر کشیدن وضعیت هجوآمیز «جامعه‌ی پیرامونی تئاتر» در ایران.

نمایش او که می‌خواست روایت‌گر «پنجره‌‌ای باشد که روی هفت شهر عشق عطار باز می‌شود» اینک خودش به «پنجره‌ای رو به ابتذال تئاتر در ایران» باز شد که از ورای آن می‌توان به دو وضعیت هجوآمیز نگریست؛ وضعیت هجوآمیز زن در تئاتر ایران و وضعیت هجوآمیز تئاتر در جامعه‌ی زن‌ستیز ایران .

برچسب ها:

ارسال نظرات