گفت‌وگوی هفته با نجیب‌الله «مسافر» عکاس افغان:

عکاسی و نقاشی پایم را به اروپا و آمریکا کشاند

مردم و طبیعت و حیات‌وحش؛ الهام دهنده خلق آثارم‌اند و می‌توان گفت که استاد اصلی نه من، بلکه همه آدم‌های طبیعت خداوندی‌اند که با وسعت و بزرگی‌اش به میلیاردها راز را در دل دارد.

 

نرگس هاشمی

 

نجیب‌الله مسافر یکی از عکاسان و نقاشان ماهر و کم‌نظیر افغانستان است که در عرصه هنر و فرهنگ خدمات زیادی را انجام داده. او دارای شخصیتی آرام، مؤدب و صمیمی است و این خصوصیاتش باعث شده تا دوستش بدارند و احترامش کنند. آقای مسافر برعلاوۀ اینکه از طریق هنرش درد وطن را انعکاس داده و زیبایی‌های افغانستان را به تصویر کشیده، صدها فوتوژورنالست جوان را آموزش داده و چندین مرکز فوتوژورنالیزم را بنیان‌گذاری نموده که یکی از آن‌ها مرکز فوتوژورنالیزم چشم سوم است.

تدریس عکاسی حرفوی را در آکادمی هنر و علوم، مرکز رسانه‌های دولت، فاکولته هنرهای زیبا پوهنتون کابل، پوهنتون باختر، پوهنتون ابن‌سینا، لیسه معرفت و بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی از جمله فعالیت‌های آقای مسافر بوده است. همچنین افتتاح دوره آموزشی مرکز بامیان، افتتاح نمایشگاه عکس استادان وهنرجویان «چشم سوم» در یکی از مغاره‌های بودا بخشی از کارنامه اوست. او در افتتاح نمایشگاه عکس با عنوان «افغانستان جدید از دید افغان‌ها» که از طرف مؤسسه آرت لنک سوییس برگزار شد نقش داشته است. آقای مسافر در فستیوال عکس تلویزیون سبا، فستیوال «شبی با بودا» در شهر بامیان، و همچنین در فستیوال عکس کلیدگروپ داوری کرده است. نمایشگاه عکس «ده عکاس جوان» در موزیم ملی، نمایشگاه عکس مشترک بادبادک سفید در ایران نیز بخش دیگری از دستاورهای هنری اوست.

او در سال ۱۳۷۹ در پروگرام (کمربند گرسنگی هزاره جات) از طرف (دبلیو اف پی) و (یو ان اچ سی ار) که گندم و غذای سؤتغذیه اطفال به مردم آسیب‌دیده کمک می‌شد. برای ۶ ماه به‌خاطر انعکاس دادن مشکلات مردم در ولسوالی‌های یکه و لنگ، دره صوف، لعل و سر جنگل و پنجاب، من حیث فوتو ژورنالیست ایفای وظیفه نمود و تصاویرش در مجلات آنگر بلد، الغوچک، مجله جوانان، هفته‌نامه مشارکت ملی، هفته‌نامه نگاه نو، گاهنامه هنر، هفته‌نامه کابل، هفته‌نامه کلید، هفته‌نامه مرسل و بعضی مجلات خارجی دیگر به چاپ رسیده است.

 

آقای مسافر! سپاس از اینکه دعوت ما را پذیرفتید. سر سخن را از معرفت با شما آغاز می‌کنیم.

نجیب‌الله مسافر: سلام و عرض ادب خدمت دست‌اندرکاران مجله محبوب و معروف هفته در شهر زیبای مونتریال.

نجیب‌الله مسافر استم عکاس و نقاشی که از شش سال بدین سو در کانادا زندگی می‌کنم. محل تولدم قول آبچکان ده افغانان کابل است. در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی به دنیا آمدم. مکتب را در شهر کابل خواندم و در سال ۱۳۷۰ بعد از یک دوره‌ی تحصیلی چهارساله از رشتۀ نقاشی فاکولته هنرهای زیبای پوهنتون کابل فارغ شدم و همان سال شامل کار رسمی در مدیریت عمومی آرت و گرافیک تلویزیون ملی گردیدم.

در سال ۱۳۸۱ – ۱۳۸۳ نظر به دعوت استاد رضا دقتی، فوتو ژورنالیست معروف بین‌المللی ایرانی و اصل فرانسوی شامل انستیتوت فوتوژورنالیزم آئینه شدم و فوتوژورنالیزم را تحت‌نظر استادان مجرب افغان، آمریکائی، جرمنی، فرانسوی و استرالیائی مانند رضا دقتی، کاوه آهنگر، استاد گلن، شان، دیوید، مارگرید، دیمتری و استاد مانوئل آموزش دیدم.

از چه زمانی به هنر رو آوردید و چگونه در رشته نقاشی شامل شدید؟

نجیب‌الله مسافر: نقاشی را به گونه آماتور در دوره سربازی و عکاسی را در مکتب آماتور پیش می‌بردم. در دورۀ سربازی که در قطعه ۲۰۳ کشف کماندو بحیث کاتب تولی اول در دو پرتاب فراشوت در فضای ده سبز کابل؛ زمین را از بالا زیبا دیدم و طبیعت بکر و دست‌نخورده برایم چشم‌نواز شد و آرامش فضایی که هیچ‌گونه صدای جنگ و آلودگی صوتی نبود، ذهنم را آرامش داده شوق و علاقه‌مندیم را به عکاسی و نقاشی رونق داد و تصمیم گرفتم تا به طور حرفوی تحصیل کنم. همین‌که سربازی را تمام کردم؛ نظر به اعلان دولت هر سربازی فارغ‌التحصیل ۱۲ بعد از اخذ ترخیص نظر به نمرات سه‌ساله‌اش می‌توانست بدون امتحان کانکور شامل پوهنتون در رشته دلخواه‌اش شود. من هم با نمرات دست داشته و ترخیص به مدیریت تدریسی وزارت تحصیلات عالی مراجعه کرده و فورم انتخاب را از خانمی که مسئول این بخش بود دریافت کردم و درحالی‌که حق انتخاب سه پوهنحی را داشتم تنها و تنها پوهنحی هنرها را انتخاب نمودم. وقتی آن بانو به فورم خیره شد خندید و گفت: نمراتتان بسیار خوب است و پوهنحی هنر‌ها نمره‌اش پائین، می‌توانید پوهنحی بلندتر را انتخاب کنید. به چهره‌ی هنری خانم که موهایش را مانند گوگوش هنرمند معروف ایران قیچی کرده بود نگاه و مکث نموده گفتم: به هنرهای زیبا مخصوصاً نقاشی علاقه فراوان دارم و امیدوارم از این طریق مصدر خدمت به وطن شوم. اگر به دیگر رشته‌ها تحصیل کنم شاید در عمل ضعیف باشم. او به ادای احترام بلند شد و با من دست داد و برایم تبریکی داد.

در ماه حوت همان سال برای اخذ نتایج به پوهنتون رفتم. همه با اضطراب به لست نتایج نگاه می‌کردند تا مبادا بی‌نتیجه باشند. در آن زمان که جنگ میان حکومت داکتر نجیب و مجاهدین شدت داشت و پسرانی که در امتحان کانکور بی‌نتیجه بودند به جز سربازی چاره‌ای نداشتند. وقتی به چهره‌ها نگاه می‌کردم، افراد کامیاب خوشحال و افراد بی‌نتیجه خصوصاً پسران متأثر به نظر می‌رسیدند. من که وظیفه سربازی را تمام کرده بودم و چنین دلهره‌ای نداشتم بعد از چند لحظه نامم را در لست فاکولتۀ هنرهای زیبا یافتم و بی‌نهایت خرسند شدم.

در دوم حمل البته تاریخ آغاز پوهنتون؛ به مدیریت تدریسی فاکولته هنرها رفتم و شخص مسئول نام و اسم پدرم را پرسید و گفت در کدام رشته تحصیل می‌نمایی؟ وقتی گفتم در رشته‌ی نقاشی. او گفت که صنف نقاشی تکمیل است و باید رشته دیگری را انتخاب کنم. اما به اثر پافشاریم به رشته نقاشی مرا به مسئول دیپارتمنت نقاشی معرفی کرد و مسئول دیپارتمنت نقاشی استاد اکبر سلام بعد از اینکه علاقه‌مندی وافرم را به این رشته دید حاضر شد تا از من امتحان اختصاصی بگیرد.

ورق سفیدی را به سایز ۲۵ بر ۴۰ انچ با پنسل و پنسل پاک تسلیمم کرد و مرا با مدل بی‌جان یک کوزه در صنف نقاشی رها نمود. کاغذ سفید را روی تخته‌ای که در سه‌پایه نقاشی جابه‌جا بود سنجاق نمودم و بعد از ۳۰ دقیقه نقاشی را تمام کرده به او سپردم و فردای همان روز بعد از اخذ نتیجه کامیابی وارد صنف نقاشی شدم و به گونه نظری و عملی به تحصیل پرداختم.

 

 

از چه‌ها بیشتر الهام می‌گیرید و تجاربتان در این عرصه چگونه است؟

نجیب‌الله مسافر: به نظر من هر رشته جایگاه خاص خود را دارد و هر رشته تأثیرگذار بر هویت، افتخار و اقتصاد یک مملکت است؛ باید قدردان همه رشته‌ها بود چون همه با هم مانند زنجیر در ارتباط‌اند.

مردم و طبیعت و حیات‌وحش؛ الهام دهنده خلق آثارم‌اند و می‌توان گفت که استاد اصلی نه من، بلکه همه آدم‌های طبیعت خداوندی‌اند که با وسعت و بزرگی‌اش به میلیاردها راز را در دل دارد. چه عکس زبان بین‌المللی است که با زبان پاک و ساده و پر از دردش؛ دنیای بی‌عدالتی و نابرابری و ستم جریان حاکم را برای مخاطبش می‌فهماند.

از زمانی که خودم را شناختم سروکارم با نقاشی، عکاسی و فلمبرداری بود و این دنیای بزرگ و جادویی تصویر را پرحرف، زیبا، دردناک و تأثیرگذار یافتم که بی‌نهایت کاربرد دارد و من در این دنیای تصویر هنر و سخن مانند سنگچلی استم در میان بحر بزرگ و در حال آموختن و تجربه‌کردن.

در کدام نمایشگاه‌های ملی و بین‌المللی اشتراک کرده‌اید؟

نجیب‌الله مسافر: در صدها نمایشگاه‌های ملی کشور اشتراک کردم که به‌صورت نمونه می‌توان از اینها نام برد:

نمایشگاه عکس «زمستان گرسنگی هزاره جات» شامل ۶۸ قطعه عکس از زندگی واقعی مردم در مرکز مطبوعاتی آیینه، نمایش ۳۰۰ قطعه عکس در ولایت بامیان، نمایشگاه ۲۰ قطعه عکس در مرکز بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی، جهت بررسی پروژه‌های سازمان ایکو به حیث فوتو ژورنالیست در کابل، بامیان، سیغان، آقچه، میمنه و کندهار، عکس‌برداری نموده و همچنان نمایشگاه عکاسی مشتمل بر ۶۰ قطعه عکس در مرکز بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی برگزار نمودم.

نمایشگاه دیگر مشترک عکاسی را به ابتکار کمیسیون مستقل حقوق بشر؛ به پیشواز روز هشتم مارچ، همراه با فوتو ژورنالیستان مرکز مطبوعاتی آیینه؛ در دانشکده هنرهای زیبای برگزار نمودم که تصاویر این نمایشگاه، نمایانگر وضعیت زنان در ولایات کندهار، هرات، بامیان، مزارشریف، کندز، خوست و ننگرهار بودند.

در سال ۱۳۸۳ به تعداد ۵ قطعه عکسم در جمع فوتوژورنالیستان آئینه تحت عنوان انتخابات و در همین سال ۱۶ قطعه دیگر در جمع فوتوژورنالیستان آئینه در مرکز مطبوعاتی آئینه-کابل و ولایات مختلف افغانستان به نمایش گذاشته شد.

در سال ۱۳۸۴ به مناسبت ۱۱ سپتمبر، آثارم با یک عکاس امریکایی؛ به شکل دورویه که یک‌روی عکس‌ها، حوادث افغانستان و روی دیگر حوادث ۱۱ سپتمبر را نشان می‌داد. در بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی افتتاح شد.

از دیگر نمایشگاه‌های عکاسی‌هایم می‌توان از «بازی رنگ و نور»، در مرکز بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی، نمایشگاه سالون کنفرانس وزارت امور جوانان، نمایشگاه ۵ اثر نقاشی و ۴۰ قطعه عکس به مناسبت روز جهانی زن در سالون دفتر کلید گروپ، سفارت امریکا، سایت کابل پرس، سالون کنفرانس وزارت خارجه افغانستان، مرکز فرهنگی فرانسه در لیسه استقلال، دانشگاه کاتب، بنیاد قوام، پایگاه نظامی فنکس، نمایشگاه عکس از زندگی مردم و طبیعت با عکاسان چشم سوم در لیسه استقلال و نمایشگاه عکس در خانه فرهنگ افغانستان نام برد.

 

 

نمایشگاه‌های خارجی چطور؟  

نجیب‌الله مسافر: نمایش ۴۵ قطعه عکس در پایتخت هالند برای ۳ ماه و بار دوم به تعداد ۳۶ قطعه عکس در ۶ بخش در همین کشور توسط رابرت، نمایش عکس در جمع عکاسان افغان در کشور دنمارک، نمایش ۳۵ قطعه عکس ازطریق بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی در شهر دوشنبه کشور تاجیکستان به مناسبت هفته فرهنگی، در سال ۱۳۸۸ نمایشگاه عکاسی من و بنیان‌گذاران چشم سوم با عکاسان افغانی و خارجی در پایتخت کوریایی جنوبی، نمایشگاه عکس‌هایم در جمع عکاسان افغان در سویدن و نمایش عکس در جشنواره (نیمه پنهان) درایران.

اما در سال ۱۳۹۰ نمایشگاه مستقل عکس‌هایم توسط فرهاد بایانی ژورنالیست موفق کشور در یکی از دانشگاه دوبی برای یک هفته به نمایش گذاشته شد. همچنان در سال ۱۳۹۵ در شهر بلفیل تورنتو ۳۳ قطعه عکسم را ازطریق پروجکتور برای بیش از ده‌ها بیننده کانادایی به نمایش گذاشتم و به سؤالات تماشاچیان پاسخ گفتم و همچنان در نمایشگاه نقاشی و عکاسی به مناسبت روز جهانی هنر در شهر لنگلی ونکور و در مرکز مطالعات آسیا دانشگاه UBC ونکور نیز اشتراک کردم.

آیا گاهی هم عکس‌هایتان حایز مقام شده‌اند؟

نجیب‌الله مسافر: بلی، به طور مثال در سال ۱۳۸۴ بعد از اشتراک در یکی از مسابقات شورای بین‌المللی عکاسی عکس‌هایم در بخش آموزش، دموکراسی و صلح مقام اول را کمایی کردند و در همین سال سه قطعه عکسم در سایت بی‌بی‌سی تحت عنوان (مدرسه) مقام اول، (کاسبی) و (شهر من) مقام دوم را اخذ نمودند. همچنان در فستیوال عکس جشن جهانی نوروز عکس‌هایم از طرف سازمان ایکو حائز مقام ویژه شد. در سال ۱۳۹۲ در مسابقه عکاسی سفارت بریتانیا عکسم حایز مقام دوم گردید.

چطور به کانادا آمدید و آیا در اینجا موفق به نمایش عکس و ادامه فعالیت‌های هنری شده‌اید و یا خیر؟

نجیب‌الله مسافر: در سال ۲۰۱۵ داخل کانادا شدم و علت آمدنم شرکت در فستیوال فلم بود. فلم مستندی بنام (فرم بای فرم) یا قاب در قاب که توسط دو خانم امریکایی از چهار فوتوژونالیست افغان: فرزانه واحدی، وکیل کوهسار، مسعود حسینی و من ساخته شد و این فلم در سال ۲۰۱۵ آماده فستیوال‌های جهانی گردید.

در همین سال در فستیوال فلم کانادا نیز دعوت شدم و سه دعوت‌نامه‌ی دیگر از مراکز فستیوال‌های آمریکا حاصل کردم و از اینکه وقت فستیوال فلم کانادا کم بود نتوانستم ویزه بگیرم و اما ویزه آمریکا را گرفته به نیویورک رفتم و بعداً در سیاتل و تیلیراید کلورادو و واشنگتن‌دی‌سی وقتی نمایش فلم پایان یافت دخترم که در تورنتو زندگی می‌کرد از من دعوت کرد و به دعوت دخترم داخل کانادا شدم.

از اینکه اینجا لسان مهم است و لسان را به‌درستی یاد نداشتم نتوانستم به تحصیلات بیشتر ادامه بدهم و اما توانستم در شهر ونکور و لنگلی برتش کلمبیا و همچنان در شهر بلفیل تورنتو نمایشگاه عکس‌هایم را برگذار کنم و همچنان به گونه دوام‌دار از طبیعت قشنگ کانادا و تنوع فرهنگی مردم عکس بگیرم. در آینده‌ها تصمیم نمایشگاه عکس را در دیگر شهرهای کانادا دارم.

و باید یادآور شوم آنچه که پایم را به اروپا و آمریکا کشاند همین کمره عکاسی، برس نقاشی و کمره فلمبرداری بود که با آن‌ها اثر خلق کردم و عاشقانه به وسایل دست داشته احترام گذاشتم و مسئولانه در قبال جامعه عمل کردم.

 

 

احساستان را از شرایط ناگوار افغانستان چگونه به تصویر کشیده‌اید؟

نجیب‌الله مسافر: افغانستانی پر از معادن؛ توسط فرزندان ناخلف و مزدوران بیگانه و دست‌نشاندهٔ ابر قدرت‌های استثمارگرش، بیش از صدسال است که بر مردم نجیب و شریف ما زخم می‌زند و خانواده‌ها را داغدار و کشور را به یک چهره خشن برای مردم جهان که از سیاست آگاهی ندارند معرفی کرده است.

آنانی که آگاهی سیاسی دارند؛ می‌داند که خرابی افغانستان در دست ابرقدرت‌های بیرونی است. این‌همه دود و باروت و انفجار و انتحار هر انسان با احساس را تکان می‌دهد و جای شک نیست که تأثیر منفی آن بالای ذهن و روان من هم جاری است.

افغانستان ما به همدلی و برادری ضرورت دارد. هیچ قومی برتر از قوم دیگر نیست و تا زمانی که این وحدت و هم دیگرپذیری در بین مردم افغانستان به وجود نیاید؛ افغانستان آرامی و شکوفایی را نخواهد دید. با وجودی که تخم کینه را استثمارگران در بین اقوام افغانستان پخش کرده‌اند اما راه نجات دست‌به‌دست هم دادن نسل نو و جوانان آگاه است.

ان‌شاءالله افغانستان روزی نفس تازه خواهد کشید و این تاریکی به‌روشنی مبدل خواهد شد.

تا چی حد در محیط مهاجرت احساس راحتی می‌کنید؟

نجیب‌الله مسافر: وطن مادر است و مادر قابل قدر و احترام، مادر وطن را بی‌نهایت دوست دارم و با روح و روانم و با یک دنیا خاطرات تلخ‌وشیرین وطن؛ اینجا زندگی می‌کنم. با خوشی هم‌وطنانم شاد و با رنجشان غمگین می‌شوم. برقراری این ارتباطات را مدیون فضای مجازی می‌دانم. از محیط و آب‌وهوای کانادا تنفس می‌کنم و کانادا را دوست دارم چون کانادا به انسان و انسانیت و شهروندان و قدرتمندان و سیاستمدارانش احترام می‌گذارد و نژادگرایی رنگ‌باخته و آهسته‌آهسته رنگ‌ها به هم مخلوط می‌شوند تا یک رنگ باشند!

در اینجا کسی را ندیده‌ام که به من نگاه خشونت‌آمیز داشته باشد. از پولیس گرفته تا مردم عادی مزاحم ثبت لحظات تاریخی توسط نور با کمره‌ام نمی‌شود. کانادا برایم قابل قدر است و مردم شریف کانادا مورد احترام. کانادا برای ما مادر معنوی است که دوستش دارم و از طریق حرفه‌ام خدمتگزارش استم.

از سوی دیگر اشتراک در برخی از محافل فرهنگی، ادبی و دینی هم‌وطنان ما در عالم مهاجرت درد دوری از وطن را کم می‌کند و تماشای برنامه‌های ملی و میهنی از طریق تلویزیون با سروده شعرا و آوازخوانان محبوب کشور باعث نوازش ذهن و روانم می‌شوند و همچنان تاریخ‌نویسان افغان که در تورنتو زندگی می‌کنند و تاریخ را به گونه‌ی مستند و بدون طرف‌داری و سمت گرایی می‌نویسند و تحلیل می‌کنند را از طریق تلویزیون تماشا می‌کنم و در بعضی مراسم از نزدیک این بزرگ مردان تاریخ و قلم‌به‌دستان را می‌بینم. اگرچه کرونا تجمع مردم را کم کرده و اما امیدوارم که روزی کرونا ریشه‌کن شود و همان جنب‌وجوش گذشته بازگردد.

 

 

هیچ افغانی بدون دغدغه‌های فامیل و اقاربش نیست، شما پریشان کی‌ها استید؟

نجیب‌الله مسافر: برای اشک هر مادری که از چشمان پردرد به‌خاطر ازدست‌دادن فرزندش جاری است؛ می‌گیریم، هر جوان وطنم که قلبش نشانه مرمی می‌شود قلب من نیز پاره می‌شود و هر دختر و پسر وطنم که سر از تنش جدا می‌گردد سر من نیز جدا می‌شود و هر سیلی که بر روی جوانان وطنم با دستان کثیف مزدوران بیگانه می‌خورد درد آن سیلی و تحقیر را احساس می‌کنم، اگر کسی از گرسنگی می‌میرد حس می‌کنم پدر و مادر و دختر و پسرم می‌میرد!

با اینکه در کابل برادران، خواهران و اقوام و اقاربم در شرایط سخت به سر می‌برند به همان اندازه که مشوش آن‌ها استم مشوش تک‌تک هم‌وطنانم هستم.

جناب نجیب‌الله «مسافر» از شما بسیار سپاسگزاریم.

نجیب‌الله مسافر: من هم از دست‌اندرکاران مجله هفته امتنان می‌کنم و همچنان سپاس از علاقه‌مندان هفته که با حوصله‌مندی گفته‌هایم را می‌خوانند.

برچسب ها:

ارسال نظرات