به گفته شهرزاد فیضی او در شهر رشت به دنیا آمده و فارغالتحصیل رشته حقوق است اما بعد از مدتی به دلیل اینکه رشته حقوق با روحیاتش سازگار نبود و از مواجهه با مشکلات مردم در دادگاهها اذیت میشد، این رشته را کنار گذاشته و مؤسسهای را در رشته فنی و مهندسی در شهر رشت راهاندازی میکند و برای خانوادههای بدسرپرست و بیسرپرست هم در دورههای آموزشی رایگان برگزار میکند. به گفته او نقطه پرتاب و پیشرفتش تأسیس مؤسسه بود، چراکه همزمان با راهاندازی مؤسسه، با مدارس رشت هم قراردادی منعقد میکند و بعد از مدتی عضو هیئت مدیریت صنف فنی و حرفهای استان گیلان میشود. شهرزاد فیضی سال ۲۰۱۷ به همراه دخترش به کانادا مهاجرت میکند و بعد از گذراندن مشکلات فراوان با ۱۵ ساعت کار روزانه توانست رستورانی متفاوت را در نیومارکت راهاندازی کند.
با شهرزاد فیضی درباره چگونگی راهاندازی و شکلگیری ایده رستوران جدید خود و مشکلات و مصائب پیش رویش به گفتوگو نشستیم.
خانم شهرزاد فیضی گرامی با توجه به اینکه شما رستورانی به نام «بمبویچ» را در نیومارکت راهاندازی کردید، بهعنوان یک زن کارآفرین برایمان درباره داستان تأسیس این رستوران بگویید؟
شهرزاد فیضی: راستش من از ابتدای ورودم با اینکه رزومه پر و پیمانی داشتم اما دوباره از اول شروع کردم. من در سال ۲۰۱۷ با دخترم به کانادا مهاجرت کردم و کسی را هم نداشتم و زبان انگلیسیام هم نمیدانستم. از طریق آگهی رستورانی ایرانی را پیدا کردم و استخدام شدم و ۳ سال به طور مداوم در آن رستوران که دارای ۲ شعبه بود کار کردم. در این ۳ سال توانستم رزومه خیلی خوبی به دست آوردم تا اینکه آقای ناصر معصومی که خودشان رستوران داشتند به من پیشنهاد راهاندازی یک رستوران جدید دادند و قرار شد یک شعبه جدید در رستورانی که در آن کار میکردم در نیومارکت راهاندازی کنیم. برای کاهش فشار مالی برخی از کارهای رستوران را از جمله رنگآمیزی دیوارها و چیدمان و فضاسازی داخلی را خودمان انجام دادیم و رستوران را با سبک و سیاق خودمان راهاندازی کردیم و در نهایت و چون دوستان زیادی در این سالها داشتم با همفکری آنها اسم «بمبویچ» را برای رستوران انتخاب کردم. البته این را هم اضافه کنم که شغل من تنها رستورانداری نیست و با رزومه کاری که در ایران داشتم توانستم در اینجا بهعنوان مشاور شروع به کار کنم و با مشاوره دادن به دانشآموزانی که برای تحصیل به کانادا میآیند کارهای قانونیشان برای ویزای دانشآموزی را انجام میدهم و تاکنون خانوادههای بسیاری را نیز به کانادا وارد کردم.
من هیچوقت عقبنشینی نکردم چون مطمئن بودم میتوانم به چیزی که میخواهم برسم و بیش از ۱۵ ساعت در روز کار میکردم. تمام مشکلات و سختیهای ایران تجربهای شد که بتوانم در کانادا راحتتر با مشکلات روبهرو شوم
ایده ساندویچ بمب از کجا به وجود آمد؟
شهرزاد فیضی: راستش ما تصمیم داشتیم ساندویچها و پیتزاهای متفاوتی را به مشتریها ارائه دهیم که مختص خودمان باشد و در طعم و مزه نیز منحصر به فرد باشد و یکجور طعم ایرانی را تداعی کند. من همیشه علاقه داشتم که ایده ساندویچهای دونفره را اجرا کنم و ساندویچها و پیتزاهای بزرگی درست کنم که دو نفر بتوانند با هم در خوردن آنها شریک شوند و خب با شکل و سبزیجات و ترکیبات متفاوتی که ساندویچهای ما داشتند، اسم «بمب» بسیار مناسب بود.
شما اهل رشت و استان گیلان هستید و غذاهای گیلان هم به نوبه خود منحصر به فرد است آیا اهل گیلان بودن تأثیری در طعم ساندویچها و پیتزاهای شما داشت؟
شهرزاد فیضی: همانطور که میدانید غذاهای رشت ادویههای متفاوتی دارد. ما در رستوران هم ادویههای خاص خودمان را درست میکنیم و حتی سسهای ما سس کچاپ کارخانهای نیستند و با اینکه درست کردن سس بهصورت روزانه زمانبر و سخت است ما آنها را تازه درست میکنیم و با ادویههای مخصوص ساخته خودمان به آنها طعم و مزه میدهیم. این را هم بگویم چون من قبلاً مدیریت رستوران را به عهده داشتم، پیشنهادهایی که مشتریها در مورد طعم غذاها میدادند به من در انتخاب نوع و مزه غذاها خیلی کمک کرد. مثلاً من از هر ژامبونی برای ساندویچها استفاده نمیکنم و اکثر غذاها را بهصورت گریل شده سرو میکنیم. خب خدا را شکر مشتریها هم از این طعم راضیاند.
با مشکلات زیادی مواجه بودم. خب مسلماً وقتی زنی تنها با بچه به کانادا میآید و زبان آن کشور را هم نمیداند، فراز و نشیبهای زیادی دارد. حتی به من خانه اجاره نمیدادند چون من کسی را در کانادا نداشتم و میگفتند باید حتماً کسی را بهعنوان معرف به ما معرفی کنی.
بازخورد خارجیها نسبت به طعم و مزه ساندویچهای شما چطور بود؟
شهرزاد فیضی: ما روز اول اصلاً تصورش را هم نمیکردیم که آنقدر مشتری داشته باشیم تا جایی که تا ساعت ۱۲ شب به طور مداوم کار میکردیم و البته این را هم بگویم بیشتر مشتریهای من خارجی بودند و افرادی هم که محل کارشان نزدیک رستوران ماست جزء مشتریهای ثابت رستوران هستند. همانطور که میدانید نیومارکت منطقه کوچکی است اما بهمرور مشتریهای خارجی به دوستان ایرانی خود رستوران ما را پیشنهاد دادند و وقتی مشتریهای ایرانی به ما مراجعه میکردند میگفتند دوستان خارجی به ما میگویند چطور رستوران ایرانی را به این طعمها و نوع ساندویچهای متفاوت نمیشناسید و خب به این ترتیب مشتریهای ایرانی من هم زیاد شد. البته من با مشتریهایم دوست هستم و وقتی به رستوران میآیند چای دم میکنم و با هم گپ میزنیم و اینجا فقط یک رستوران نیست بلکه محلی برای رفاقت ماست.
بهعنوان یک زن کارآفرین که بهتنهایی یک بیزنس راهاندازی کرده چه مشکلاتی سر راهتان قرار داشت؟
شهرزاد فیضی: با مشکلات زیادی مواجه بودم. خب مسلماً وقتی زنی تنها با بچه به کانادا میآید و زبان آن کشور را هم نمیداند، فراز و نشیبهای زیادی دارد. حتی به من خانه اجاره نمیدادند چون من کسی را در کانادا نداشتم و میگفتند باید حتماً کسی را بهعنوان معرف به ما معرفی کنی. ولی من هیچوقت عقبنشینی نکردم چون مطمئن بودم میتوانم به چیزی که میخواهم برسم و بیش از ۱۵ ساعت در روز کار میکردم. تمام مشکلات و سختیهای ایران تجربهای شد که بتوانم در کانادا راحتتر با مشکلات روبهرو شوم. هر کدام از مشکلات را چالشی برای خودم میدیدم و هر بار با خودم میگفتم من میتوانم انجام دهم. وقتی که رستوران را تأسیس کردم تمام نگرانی من این بود که آیا مشتریهای من از طعم غذاهایم لذت میبرند، چراکه من برای اولینبار بود که سسی با رسپی خودم درست میکردم و ریسک بزرگی برایم داشت چون مردم به سس مایونز عادت دارند و من ترس از این داشتم که آیا میتوانم رستوران را سرپا نگه دارم که خدا را شکر ساندویچهای من خوب جواب داد و آقای ناصر معصومی به دلیل اینکه ۲۰ سال سابقه کار داشتند و پنیر پیتزا را خوب میشناختند توانستیم پیتزاهایی با طعمهای متفاوت ارائه دهیم. ما حتی سس زیر پیتزا را با سبزیجات تازه درست میکنیم.
خانم شهرزاد فیضی گرامی از شما سپاسگزاریم
ارسال نظرات