گفت‌وگوی اختصاصی با دکتر سپیده پاکپور پژوهشگر و استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا

اول ایرانی و بعد کانادایی هستم

دکتر سپیده پاکپور پژوهشگر استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا

من در ایران مهدکودک رفته‌ام؛ درس‌خوانده‌ام؛ معلم داشته‌ام و ریشه‌های من آنجا است. رابطه‌ام را با جامعه ایرانی در همه این سال‌ها حفظ کرده‌ام و فکر می‌کنم ما بیشتر از اینکه آدم‌های باهوشی باشیم؛ آدم‌های سخت‌کوشی هستیم که هر کدام از ما به‌اندازه خودش تلاش می‌کند تا در جامعه بتواند رشد کند.»

 

پگاه شریفی

«من در ایران بزرگ شدم و خودم را در قبال آن مسئول می‌دانم. این شخصیت را هم کانادا به من داده. برخلاف آمریکایی‌ها برای معرفی خودم نمی‌گویم «من AMERICAN- IRANIAN هستم» بلکه می‌گویم «من IRANIAN -CANADIAN هستم». این نوع معرفی روی ذهنم تأثیر دارد و من را متوجه مسئولیتی می‌کند که در قبال سرزمین مادری‌ام دارم. من در ایران مهدکودک رفته‌ام؛ درس‌خوانده‌ام؛ معلم داشته‌ام و ریشه‌های من آنجا است. رابطه‌ام را با جامعه ایرانی در همه این سال‌ها حفظ کرده‌ام و فکر می‌کنم ما بیشتر از اینکه آدم‌های باهوشی باشیم؛ آدم‌های سخت‌کوشی هستیم که هر کدام از ما به‌اندازه خودش تلاش می‌کند تا در جامعه بتواند رشد کند.» این نگاه یک خانم جوانِ پژوهشگر ایرانی در کانادا است، دکتر سپیده پاکپور.

سپیده پاکپور پژوهشگر ایرانی ساکن بریتیش کلمبیا است و سال‌های زیادی در زمینه سالم‌سازی محیطِ زیستِ بلاواسطه‌ی انسان‌ها پژوهش کرده است. کارنامه‌ی پربار او سندی بر درستی این است که می‌گوید در این سال‌ها و بعد از ورود به دانشگاه هنوز فرصت نکرده، زمانی را به تفریح بگذراند: کارشناسی ارشد شیمی علوم غذایی و کشاورزی از دانشگاه مک‌گیل، دکترای زیست‌شناسی از دانشگاه بریتیش کلمبیا، محقق پست دکترای (PDFs) بیماری‌های عفونی و میکروبیوم در هاروارد و مؤسسه فناوری ماساچوست، دانشجوی فوق دکتری مهندسی بیولوژی از مؤسسه فناوری ماساچوست، و محقق پست دکترای دانشکده بهداشت عمومی چان هاروارد تنها گوشه‌ای از کارنامه آکادمیک او است که از سال ۲۰۱۸ به‌عنوان استادیار دانشکده مهندسی به دانشگاه بریتیش کلمبیا پیوسته است.

یکی از فیلدهای اصلی تحقیقات و پژوهش دکتر پاکپور در این سال‌ها، نیروها و عوامل مؤثر بر میکروبیوم انسانی و نحوه تعامل میکروارگانیسم‌ها بوده که نتایج بسیار تازه و ارزشمندی را با خود به همراه داشته است. او علاوه بر تحقیقات مستقل، پروژه‌های مشترک بین‌المللی را همراهی و مدیریت کرده و همچنین برنده جوایز معتبر و متعددی از جمله The Fonds de recherche du Québec از بنیاد فناوری‌های طبیعت (FRQNT) و شورای تحقیقات علوم طبیعی و مهندسی کانادا (NSERC) شده است.

گفت‌وگوی ما را با این استاد و پژوهشگر درباره جامعه ایرانی، زندگی، مهاجرت و البته دستاوردهای علمی تازه و مهم او که از دریچه یک دیدار مجازی صورت گرفت؛ می‌خوانید.

 

خانم دکتر سپیده پاکپور از این جا شروع کنیم که چه شد به کانادا مهاجرت کردید؟ در چه سنی و به چه دلیل؟

سپیده پاکپور: بیست و دوساله بودم که به کانادا آمدم؛ لیسانسم را از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در ایران گرفته بودم و دلیل اصلی مهاجرتم، خانواده بود. آن‌ها همگی به کانادا مهاجرت کردند. خودم هم همیشه این کشور را دوست داشتم و پدرم و مادرم (که قبلاً هم به کانادا مهاجرت داشتند) آگاهانه شهر مونترال را برای زندگی انتخاب کردند. من هم بین دانشگاه‌های کانادا به مک گیل علاقه‌مند بودم و کاملاً آگاهانه تصمیم داشتم در زمینه تحقیق و پژوهش فعالیت داشته باشم؛ چیزی که اگر در ایران می‌ماندم، نمی‌توانستم آن‌طور که می‌خواهم به آن بپردازم.

 

 

اما در مونترال و مک گیل زیاد نماندید؛ درست است؟

سپیده پاکپور: من یک سال در دانشگاه مک گیل به‌عنوان دستیار تحقیق (Research Assistant) کار کردم و بعد PHD را در دانشگاه بریتیش کلمبیا شروع کردم. بعد از اینکه مسترم را گرفتم و به این دلیل که دوست داشتم فضاهای دیگر را در کانادا و جاهای دیگر دنیا تجربه کنم از مونترال رفتم.

 

ما واقعا هنرمند هستیم که در عین حال که در خانه یک دختر ایرانی هستیم؛ وقتی وارد جامعه علمی می‌شویم؛ این توانایی را داریم که با یک مسئول و سرپرست رده بالا؛ چشم توی چشم بشویم و حرف‌مان را بزنیم. رسیدن به این جایگاه بدون سختی کشیدن امکان‌پذیر نیست و البته به معنای miserable بودن (عاجز بودن) هم نیست، بلکه نشان دهنده توانایی resilient (انعطاف‌پذیر بودن) است و اینکه من می‌دانم کجا ضعف دارم و باید آن را برطرف کنم تا قوی‌تر بشوم.زمانی که شما وارد یک دانشگاه کانادایی شدید؛ تعداد ایرانی‌ها به نسبت الان حتماً خیلی کمتر بوده؛ نگاهی که به دانشجوی ایرانی وجود داشت، چگونه بود؟

 

زمانی که شما وارد یک دانشگاه کانادایی شدید؛ تعداد ایرانی‌ها به نسبت الان حتماً خیلی کمتر بوده؛ نگاهی که به دانشجوی ایرانی وجود داشت، چگونه بود؟

سپیده پاکپور: من سال ۲۰۰۸ وارد مک گیل شدم و در آن زمان تعداد نسبتا کمی دانشجوی ایرانی در دانشگاه ما بود. چیزی که من الان برای شما می‌گویم از زبان یک استاد است که دانشجوی ایرانی داشته و دارد. آن زمان تعداد به نسبت الان خیلی کمتر بود اما می‌دانستند که ایرانی‌ها از دانشگاه‌های خوب آمده‌اند و احترام به دانشجوی ایرانی همچنان وجود داشت. البته خوبی دانشگاه‌های کانادا این است که به اتفاق‌هایی که در دنیا می‌افتد آگاه هستند و دانشگاه‌های معتبر را هم خیلی خوب می‌شناسد. زمان ما هم دانشجوهای بسیار خوبی به کانادا می‌آمدند که هم قوی بودند؛ هم هدف‌هایشان بسیار مشخص بود و هم برای محیط علمی و دانشگاه خیلی زیاد ارزش قابل بودند. کسانی که من می‌شناختم به‌خاطر ترکیب فرهنگ و علم؛ توانستند اثر خودشان را در هر محیطی که قرار گرفتند؛ بگذارند و هرکدام بچه‌های فوق‌العاده موفقی در دانشگاه و یا صنعت شدند. کسانی هم بودند که به ایران برگشتند و الان در آنجا استادان بسیار خوبی هستند.

با کسانی که به ایران برگشتند در ارتباط هستید؟

سپیده پاکپور: من کلاً خیلی‌ زیاد با ایرانیان ارتباط دارم. از همان روزهای اولی که وارد آکادمی شدم و حتی تا وقتی‌که از کانادا به امریکا رفتم، ارتباطم را با آن‌ها حفظ کردم. من در مونترال، ونکوور و کلونا دوستان ایرانی زیادی دارم؛ نه به‌واسطه اینکه الان به جایی رسیدیم و حالا این کانکشن‌ها را برقرار کردم؛ به‌خاطر اینکه خودم را عضوی از پیکر ایران می‌دانم. اگر الان توی آزمایشگاه من بیایید؛ بچه‌های ایرانی زیادی را -البته باتوجه‌به استانداردی که تعریف می‌کنم- می‌بینید. کانکشن‌های من با ایران کاملاً برقرار است؛ با دانشمندهای ایرانی که در حوزه‌های پزشکی فعالیت می‌کنند؛ همکاری دارم. با جامعه ایرانی تورنتو و مونترال در ارتباط هستم و حتی یک کامیونیتی درست کردم و به بچه‌ها می‌گویم این نمونه‌ای از جامعه قشنگ ما ایرانی‌هاست که فرهنگ غنی داریم؛ توانمند و سخت‌کوش هستیم. خیلی هم همدیگر را پشتیبانی می‌کنیم و قبول ندارم که برخی می‌گویند؛ ایرانی‌ها همدیگر را حمایت نمی‌کنند.

خودتان را بیشتر ایرانی می‌دانید یا کانادایی؟

سپیده پاکپور: من در ایران بزرگ شدم و خودم را در قبال آن مسئول می‌دانم. این شخصیت را هم کانادا به من داده. برخلاف آمریکایی‌ها برای معرفی خودم نمی‌گویم «من AMERICAN- IRANIAN هستم» بلکه می‌گویم «من IRANIAN -CANADIAN هستم». این نوع معرفی روی ذهنم تأثیر دارد و من را متوجه مسئولیتی می‌کند که در قبال سرزمین مادری‌ام دارم. من در ایران مهدکودک رفته‌ام؛ درس‌خوانده‌ام؛ معلم داشته‌ام و ریشه‌های من آنجا است. رابطه‌ام را با جامعه ایرانی در همه این سال‌ها حفظ کرده‌ام و فکر می‌کنم ما بیشتر از اینکه آدم‌های باهوشی باشیم؛ آدم‌های سخت‌کوشی هستیم که هر کدام از ما به‌اندازه خودش تلاش می‌کند تا در جامعه بتواند رشد کند.

فرزندی هم دارید؟

سپیده پاکپور: بله یک پسر دوساله دارم.

برایتان مهم است که او درباره این ریشه‌ها چیزی بداند؟

سپیده پاکپور: مهم هست اما من همان روشی را برای او پیاده می‌کنم که برای دانشجویانم هم دارم. دلیل نمی‌شود که چون در کانادا هستم؛ بچه‌ام را نسبت به موسیقی ایرانی، اشعار ایرانی و نویسنده‌های ایرانی و… آگاه نکنم. من بستر را برایش فراهم می‌کنم تا خودش انتخاب کند در آینده چه می‌خواهد. در خانه ما خیلی چیزهای نوستالژیک پیدا می‌شود؛ حتی عروسک‌هایی که نشان می‌دهد مادربزرگ من این شکلی بوده اما من این شکل نیستم و راستین (پسرم) حق دارد این‌ها را ببیند؛ با آن‌ها آشنا شود و بعداً خودش انتخاب کند که این چیزها را حفظ و یا حذف کند.

 

 

شما از ایران به کانادا می‌آیید و بعد به ایالات متحده می‌روید و دوباره به کانادا بر می‌گردید. به نظر می‌رسد مهاجرت برایتان موضوع خیلی سختی نیست؟

سپیده پاکپور: اتفاقاً مهاجرت خیلی بار سنگینی دارد. وقتی مهاجر هستی باید خیلی زود خودت را نشان بدهی. این خیلی زود که می‌گویم؛ چیزی زیر یک سال است. مهاجرت بیرون آمدن از COMFORT ZONE (منطقه امن) است و تا زمانی که از کشورمان بیرون نیامده باشیم؛ این را متوجه نمی‌شویم که در ایران چقدر ریشه محبتی ما را پشتیبانی می‌کرده است. در مورد من هم همین‌طور بود. حتی در مونترال هم این فضای امن را برای خودم ایجاد کرده بودم اما دوباره تصمیم گرفتم بیام دانشگاه بی.سی و پی.اچ.دی را اینجا بگذرانم؛ دوره چهارساله را سه‌ساله تمام کردم و سال آخر را رفتم هاروارد. مدام از دایره امنی که داشتم و ساخته بودم؛ خارج می‌شدم. چون باید به دیگران اثبات کنی؛ نه تنها من می‌توانم آدم مناسبی (در کار و درس) باشم که بهترین کسی هستم که شما می‌توانید روی من سرمایه‌گذاری داشته باشد. من تمام مراحل را با اسکارلشیپ بالا می‌آمدم؛ از مستر تا فوق دکترا اسکالرشیپ داشتم.

رشته‌هایی که شما خواندید؛ مدارک دانشگاهی که گرفتید و تحقیق‌های مهمی که انجام دادید، برای یک فرد ۳۸ ساله، خیلی زیاد به نظر می‌رسد. چطور برنامه‌ریزی داشتید؟ آیا دور زندگی شخصی را خط کشیدید؟

سپیده پاکپور: ببینید من ساعت پنج صبح بیدار می‌شوم و کارم را شروع می‌کنم چون دغدغه‌اش را دارم. اما در کنارش موسیقی ایرانی‌ام را گوش می‌دهم تا فرهنگم را حفظ کنم؛ با جامعه علمی ارتباط دارم و این را هم بگویم (زمانی که وارد کانادا و محیط آموزشی شدم) خیلی از چیزها را در مقابل جامعه علمی بلد نبودم و غبطه می‌خوردم که چرا این‌ها را (در ایران) به ما یاد ندادند. اما بسیار تلاش کردم تا آن‌ها را یاد بگیرم؛ چیزهایی که با گذشت زمان نه‌تنها راحت نمی‌شد که اتفاقاً (با تغییر محیط آموزشی) مدام سخت‌تر می‌شد. سختی‌هایی که من در زمان پی.اچ.دی گذرانم؛ در زمان رفتن به هاروارد بیشتر شد و خیلی هم فرق کرد. چون اصولاً وقتی یک پوزیشن می‌گیری همه چیز سخت‌تر می‌شود. من الان که با شما صحبت می‌کنم؛ روزی ۱۸ ساعت کار می‌کنم. بچه هم دارم و می‌خواهم مادر خوبی باشم. حلقه دوستان خودم را هم دارم. فامیل خودم را دارم و… فقط هم من نیستم که این بالانس کردن‌ها را انجام می‌دهم، خیلی از ما واقعاً هنرمند هستیم که درعین‌حال که در خانه یک دختر ایرانی هستیم؛ وقتی وارد جامعه علمی می‌شویم؛ این توانایی را داریم که با یک مسئول و سرپرست رده بالا؛ چشم توی چشم بشویم و حرفمان را بزنیم. رسیدن به این جایگاه بدون سختی کشیدن امکان‌پذیر نیست و البته به معنای miserable بودن (عاجز بودن) هم نیست، بلکه نشان‌دهنده توانایی resilient (انعطاف‌پذیر بودن) است و اینکه من می‌دانم کجا ضعف دارم و باید آن را برطرف کنم تا قوی‌تر بشوم.

برسیم به نقطه‌ای که در واقع نشان‌دهنده تلاش همه این سال‌ها و شیوه زندگی است که شما انتخاب کردید؛ تحقیقات اخیرتان و نتایجی که گرفتید و حسابی هم سروصدا به پا کرد.

سپیده پاکپور: برای توضیح باید بگویم؛ کار من مهندسی کردن و تغییر دادن ترکیب میکروب‌های یک محیط زیست است. حالا آن محیط زیست می‌خواهد هوا باشد و یا روده انسان. گاهی هدف این است که طوری آن ترکیب میکروبی را مهندسی کنیم که بیماری ایجاد نشود و گاهی دیگر که بیماری ایجاد شده هدف این می‌شود که به درمان برسیم. در این پروژه مشخص محیط زیست مورد بررسی خانه‌های ماست، چیزی که به آن indoor environment (محیط داخلی) می‌گوییم. در این محیط داخلی، میکروب‌های زیادی وجود دارد که سال‌های سال می‌خواستیم آن‌ها را حذف کنیم. اما به این نتیجه رسیدیم که حذف آن‌ها نه‌تنها مشکلات را کم نمی‌کند که زیادشان هم می‌کند. مثلاً بچه‌های ما مستعد بیماری‌های بیشتری می‌شوند؛ آلرژی می‌گیرند و… پس باید محیط را به نحوی مهندسی می‌کردیم که خوب‌ها را نگه می‌داشتیم و بدها را از بین می‌بردیم.

اگر درست متوجه شده باشم؛ آن هم به روش طبیعی نه با مواد شیمیایی؟

سپیده پاکپور: دقیقاً این نکته خیلی برای ما مهم بود. من در تحقیقات PHD هم نشان دادم که هرگونه ترکیب شیمیایی و یا فیزیکی که استفاده کنید؛ محیط این توانایی را دارد که پاتوژن‌ها (بیماری‌زاها) را جذب کند؛ برای همین، مسیرمان باید یک روند طبیعی داشته باشد و با شرایط علمی پیش برود. آخرین اخباری که از ما منتشر شد درباره این بود که چطور توانستیم بر بیماری‌زاهای موجود در خانه‌ها با تغییر نوع نور تأثیر بگذاریم. من با کسی روی این پروژه کار می‌کنم که همکار و دوست دانشگاهی‌‎ام در هاروارد بود. او PHD می‌گرفت و من در حال گذراندن پست‌دکترا بودم. دغدغه او پرفورمنس آدم‌ها در محیط کارشان بود و اینکه چطور بالاترین بهره‌وری را داشته باشند و دغدغه من ویروس‌ها و بیماری‌زاها بودند. این تحقیق را با هم پیش بردیم تا ببینم چقدر ما به محیط زیست‌مان میکروب وارد می‌کنیم و چقدر از محیط زیست، میکروب به بدن ما وارد می‌شود. الان ایشان مدیر سلامت health director یکی از بزرگترین کمپانی‌های دنیا است و کارش ساختن پنجره است. من هم که به UBC (دانشگاه بریتیش کلمبیا) آمدم و استاد دانشگاه شدم. اما دغدغه و کار مشترک ما همچنان وجود داشت.

در واقع ساخت پنجره‌های هوشمند از این پیشینه طولانی شروع شد؟

سپیده پاکپور: بله. در زندگی امروز، همه ما در خانه‌ها و محیط داخلی بسته گیر افتادیم. طوری که می‌شود گفت؛ ۹۰ درصد زندگی‌مان را در محیط داخلی می‌گذرانیم. به همین دلیل بهره‌وری آدم‌ها کم شده است. در لید تحقیقات دوست من آمده بود که وقتی شما دید به بیرون ایجاد می‌کنید و از پنجره‌ای که پرده ندارد؛ می‌توانید بیرون را ببینید؛ نه‌تنها بهره‌وری‌تان بالا می‌رود که به‌نوعی نور هم می‌تواند میکروب‌ها را از بین ببرد. یافته‌ای که خصوصاً برای بیمارستان‌ها و محل‌های کار بسیار مهم بود. در نهایت پنجره‌هایی ساخته شد که نه‌تنها جای پرده‌ها را می‌گرفت و اجازه نمی‌داد میزان نور اذیت‌کننده باشد که به شما امکان دید منظره‌های عالی اطراف را می‌داد. از طرف دیگر، من که کارم میکروبیولوژی است دیدم خانه‌های ما نور زرد دارند که فرکانس‌هایش بالا است اما میکروب‌ها نسیت به نور آبی حساس هستند. بنابراین ما طراحی انجام دادیم و سیستمی در آزمایشگاه‌مان درست کردیم که مثل یک خانه بود و دورتادورش پنجره داشت که نور آبی وارد خانه می‌کرد. پنجره‌هایی که پرده نداشتند. چون خود پرده عامل بیماری‌زایی دارد و می‌تواند مشکل ایجاد کند. ما وقتی درباره خانه‌ها حرف می‌زنیم درباره خانه‌های سالم حرف می‌زنیم که ۹ عملکرد اصلی (گرد و غبار، ایمنی و امنیت، کیفیت آب، صدا، نور و دید، تهویه، کیفیت هوا، سلامت حرارتی و رطوبت) را دارند که هر کدام‌ تاثیر خودشان را روی بهره‌وری انسان و کیفیت خواب می‌گذارند. هدف ما این بود که تاثیر نور بر میکروب‌های بیماری‌زا را نشان بدهیم. امروز در بیمارستان‌ها میکروبهایی هست که ازبین‌بردن آنها جز با بیلیچ کردن ممکن نیست.

 

 

همان مدل کوچکی که در آزمایشگاه ساختید؟

سپیده پاکپور: بله همان مدلی که ویژگی‌های خانه‌های ما را از نظر دما و رطوبت و… داشت. در یک توضیح خیلی ساده: ما نشان دادیم که وقتی پرده جلوی پنجره‌هایمان داریم، میکروب‌ها (در خانه) خیلی سریع رشد می‌کنند؛ ولی زمانی که نور را زیاد می‌کنیم؛ آن‌ها از بین می‌روند. حالا اگر مقدار نور کم باشد اما از شیشه‌های روکش‌دار استفاده کرده باشیم به طوریکه نور زرد را کمتر و نور آبی را بیشتر عبور دهند؛ رشد میکروب‌ها کاهش پیدا می‌کند.

در ساختمان مسکونی و یا بیمارستان هم این پنجره‌ها و سیستم عملیاتی شده است؟

سپیده پاکپور: با دو بیمارستان در آمریکا کار کردیم که این سیستم را در ساختمانشان استفاده کردند.

ولی الان به‌صورت محدود در حال اجراست؟

سپیده پاکپور: بیشتر از محدود است و به اپیلکیشن رسیده.

در کانادا چطور؟

سپیده پاکپور: خود UBC هم ساختمان های‌اش را با این سیستم جلو می‌برد. اما در کانادا به دلیل اینکه ساختمان جدید ساخته نمی‌شود؛ (فعلا) اجرا نشده است. من این تحقیق را از سال ۲۰۱۱ و با Child Study شروع کردم که اصلاً ببینیم میکروبی در داخل خانه‌های ما وجود دارد یا ندارد. نتیجه این بود که در خانه‌های ما هم میکروب، هم ویروس و هم قارچ وجود دارد. زمانی که Postdoc را شروع کردم؛ تحقیق‌هایم متمرکز شد بر اینکه؛ آیا این میکروب‌ها، ویروس و قارچ‌ها قابل انتقال به ما هستند؟ اگر هستند باید چه کنیم که خودش، شاخه دیگری از پروژه من است و National Defence کانادا آن را فاند می‌کند.

درنهایت از پنجره‌های هوشمند به خانه‌های هوشمند در آینده می‌رسیم؟

سپیده پاکپور: بله و به این نقطه که بدانیم چه عوامل بیماری‌زایی در خانه‌هایمان است و چه باید بکنیم.

مثلاً اخطار می‌دهد که ویروس کرونا در خانه است…

سپیده پاکپور: بله. خانه‌های ما فوق‌العاده آلوده هستند و اصلاً عوامل بیماری‌زا را جذب می‌کنند.

پس در comfort zone خطرناکی فعلاً هستیم…

سپیده پاکپور: دلیلش هم این است که خیلی زمان نیست ما انسان‌ها در این محیط، زیست می‌کنیم. ما خاک را می‌شناسیم؛ هوا را می‌شناسیم اما نسبت به خانه‌هایمان شناخت کمی داریم. خانه‌هایی که در و دیوارش می‌تواند ما را بیمار کند.

می‌توانم پنجره‌های خانه شما را ببینم؟

سپیده پاکپور: (خانم پاکپور دوربین را می‌چرخاند به سمت پنجره‌های بزرگ، بدون پرده و رو به چشم‌اندازی باز و پاسخ می‌دهد): در خانه ما پرده وجود ندارد!

سؤال آخر. به نظر می‌آید شما به خیلی از هدف‌هایی که در زمینه علم و پژوهش داشتید رسیدید و کارهای ارزشمند زیادی را انجام دادید که خصوصاً برای ما ایرانی‌ها قابل افتخار است. چیزی در ذهنتان هست که دغدغه‌تان باشد، برایش برنامه‌ریزی داشته باشید ولی هنوز انجام نگرفته باشد؟

سپیده پاکپور: آخرین باری که به ایران رفتم؛ دوازده سال پیش بود. الان هم که با شرایط دانشگاهی که دارم؛ سخت‌تر شده اما همیشه دوست داشتم که بتوانم برای مردم ایران و خصوصاً دخترهای ایرانی کاری بکنم!

خانم دکتر سپیده پاکپور گرامی از اینکه وقت خود را در اختیار هفته گذاشتید از شما سپاسگزاریم.

ارسال نظرات