مازیار نیستانی، شاعر: برای بودن در این جهان باید از آن فاصله گرفت

بسیاری از مقالات ادبی و نقدهای مازیار نیستانی در روزنامه‌ها و مجلات ادبی ایران به چاپ رسیده. همچنین وی مدتی به عنوان دبیر بخش شعر مجله‌ی ادبی «خوانش» مشغول به کار بوده و با تحریریه‌ی مجلاتی چون «دال» و «ارمغان فرهنگی» نیز همکاری داشته است.

 

علی زندیه‌وکیلی

 

مازیار نیستانی، شاعر، نمایشنامه‌نویس و منتقد ادبی، شهریور ۱۳۶۰ در کرمان متولد شد. از او تا کنون چهار مجموعه شعر با نام‌های «عکس یادگاری» (به صورت مشترک – ۱۳۸۰ – انتشارات ودیعت)، «پاشیلی‌ها»(۱۳۸۲ – انتشارات نگیما) و «قرارگاه‌های ناخوشی» و «متن‌های زنجیره ای» منتشر شده و گردآوری دو کتاب «یکی بود یکی دیگه هم بود» (گزینشی از داستان کرمان – ۱۳۸۲ – انتشارات فانوس) و «بیرون پریدن از صف» (مجموعه مقالات علی باباچاهی – انتشارات مفرغ نگار) را نیز بر عهده داشته است.

از نیستانی همچنین دو نمایش‌نامه به نام‌های «وقتی از مرگ مولف حرف می‌زنیم از چه چیز حرف می‌زنیم» در سال ۱۳۸۹ و «پیچ خطرناک و چیزی در همین حدود» در سال ۱۳۹۰ به روی صحنه رفته است.

بسیاری از مقالات ادبی و نقدهای مازیار نیستانی در روزنامه‌ها و مجلات ادبی ایران به چاپ رسیده. همچنین وی مدتی به عنوان دبیر بخش شعر مجله‌ی ادبی «خوانش» مشغول به کار بوده و با تحریریه‌ی مجلاتی چون «دال» و «ارمغان فرهنگی» نیز همکاری داشته است.

 

مازیار نیستانی عزیز، چه عواملی را دلیل پیوستن خودت به جهان ادبیات می‌دانید؟

مازیار نیستانی: فکر می‌کنم دلیل پیوستن خودم به جهان ادبیات را باید تحت دو عنوان کلی بیان کنم. یعنی اول توانایی‌های شخصی و دوم زمینه‌ی خانواده‌گی، با این وجود باید تاکید کرد که این دو از هم جدا نیستند بلکه بارها زمینه‌های اجتماعی، توانایی‌های شخصی‌مان را مشخص و یا حتی سرکوب می‌کنند، در هر صورت ادبیات در خانواده‌ی من جایگاه خاصی داشت و تا آنجایی که وقوف دارم این جایگاه را مدیون پدربزرگ‌ام هستیم. در اصل وی بسیار مرد ادب دوستی بود. مطمئنم این دست از آدم‌های ادب دوست را یا خود در خانواده دیده‌اید یا حکایت‌شان را شنیده‌اید پس سخن کوتاه می‌کنم که همین زمینه‌های هنری و ادبی در خانواده‌ی ما باعث توجه من به ادبیات شد و اندک اندک این توانایی، اگر توانایی‌ای در من باشد، را در خود کشف کردم.

 

 

هر هنردوست یا ادب‌دوستی بعد از پیوستن به شاخه‌ی مورد علاقه‌اش در پروسه تبدیل به تولیدکننده و یا مولف خلائی را احساس می‌کند. به خصوص بعد از خالی شدن از آثار حسیِ صرف در مراحل اولیه تولید برای مثال بعد از نشر یا فروش کار اول. شما با این خلاء چطور برخورد کردید و چطور این فضا را پُر کردید؟

درست است، این اتفاق در چاپ کتاب اول برای من نیز افتاد. یعنی بعد از چاپ کتابم به قول شما احساس خلا می‌کردم و شاید همین خلا باعث شد تا چند ماهی سکوت کنم و مطلقا چیزی ننویسم و فقط کتاب بخوانم. بعدها فهمیدم که این امر بسیار نیکوست یعنی وقتی تمام نیروها و انرژی‌هایت، تمام دریافت‌هایت از هستی را به شکل کتاب منتشر کرده‌ای باید سکوت کنی و دوباره باید پیرامون هستی کنکاش کنی و بیاموزی یعنی دوباره باید سیر مطالعاتی برای خودت خلق کنی و جهان دیگری را بشناسی، لمس کنی، ببویی، بشنوی و به عبارتی جهان را دوباره تجربه کنی و دریابی در این هنگامه است که می‌شود دوباره درباره‌ی خود و هستی نوشت.

مطالعات شما بیش‌تر توی چه حوزه‌ای هست و آثار چه کسانی را بیش‌تر مطالعه می‌کنید؟

مازیار نیستانی: بیشتر دوست دارم که بگویم فلسفه و رمان می‌خوانم اما واقعیت این است که من همه چیز و از همه کس می‌خوانم یعنی گونه‌ای از همه چیز خوانانم. با این وجود دوره‌هایی هست خواندنم بسیار نظام‌مند می‌شود مثل وقتی بخواهم مفهومی را دریابم یا دستگاه فلسفی یک فیلسوف را درک کنم تمام نیروی مطالعاتی‌ام بر آن موضوع متمرکز می‌شود.

 

وقتی تمام نیروها و انرژی‌هایت، تمام دریافت‌هایت از هستی را به شکل کتاب منتشر کرده‌ای باید سکوت کنی و دوباره باید پیرامون هستی کنکاش کنی و بیاموزی

 

آیا از تجربه دیگران هم در زمینه کاری خود استفاده می‌کنید؟ تجربه چه کسانی بیش‌تر برای شما کاربرد داشته و دارد؟

مازیار نیستانی: حتما استفاده می‌برم به یک معنایی ادبیات یک گفتمان است که همه ما در آن شرکت می‌کنیم تا یک رشته سخن ادبی را بسازیم بدین ترتیب آنچه که به طور تاریخی و عینی حاصلِ این سخن و دیسکورس است بر من تاثیر می‌گذارد و این گفتمان نه تنها شامل شعر که حتی نامه‌های نیما یا نثر شاعرانه‌ی بیهقی تا خطاب به پروانه‌های براهنی و تجربه‌های شعری دوستان هم نسل‌ام را در بر می‌گیرد و بر من تاثیر می‌گذارد.

آیا در حلقه‌های ادبی خاصی شرکت می‌کنید و آیا جمع‌ها و حلقه‌های ادبی تاثیری در فضا یا کارکرد شعر شما داشته‌اند؟

مازیار نیستانی: به هیچ وجه، چه خوب یا بد باید بپذیریم که ادبیات عمل فردی است. یعنی مانند تئاتر از همکاری و کار جمعی حاصل نمی‌شود بلکه بیشتر بر تفرد تکیه دارد، اگر چه در دوره‌هایی نویسندگان تحت نام یک مانیفست دور هم جمع شده‌اند اما با این وجود ذات کار ادبی در تفرد است که شکل می‌گیرد و سعی من همواره یافتن و حفظ شخصیت مستقل ادبی‌ام بوده و هست.

به چه میزان فضای شهری خودتان را روی شعرتان تاثیرگذار می‌دانید؟

مازیار نیستانی: بیشتر از فضای شهر، فضای دورانی که در آن زندگی می‌کنم بر کارم تاثیر می‌گذارد. اگر «دوران» را یک کل بگیریم بدین ترتیب حتمن فضای شهری که در آن زندگی می‌کنم و بخشی از دوران زیستی‌ام هست در کارم رسوخ می‌کند و حتی گاهی این رسوخ ناخودآگاهانه است. محیط‌ها، مغازه‌ها، کافه‌ها و به خصوص روابط انسان‌های شهرنشین حتمن بخشی از موتیف‌های شعر من و بسیاری از شاعران هم نسل من بوده است.

 

سرمایه‌داری تا مغز استخوان ما نفوذ کرده است، حتی در مقاوم‌ترین جای وجود انسانی یعنی هنر

 

از شما چند مجموعه شعر منتشر شده؟

مازیار نیستانی: تا اکنون سه مجموعه شعر: «پاشیلی‌ها» انتشارات نگیما سال ۱۳۸۲ بعد از آن «قرارگاه‌های ناخوشی» که سال انتشارش ۱۳۹۱ و آخرین مجموعه شعرم «متن‌های زنجیره‌ای» بود که در سال ۱۳۹۳ منتشر شد.

از سختی‌های نشر بگویید و تاثیرش بر مولف.

مازیار نیستانی: بسیار زیبا و زیرکانه با ترکیب «سختی‌های نشر» تمام حرف خود و ما را گفتید. حقیقت این است که دو تجربه‌ی آخر چاپ کتاب شعر برایم تجارب سختی بود. با این که من خود زمانی در همان نشر فعالیت می‌کردم و بنابه اعتقاداتم و انتقاداتی که به روند انتشار کتاب داشتم مجبور به ترک آنها شدم اما نشر مذکور در پی تلافی جویی مانع از پخش هر دو کتاب من در کتاب فروشی‌ها شد. در همین مثال به خوبی نقش نشرهای امروزه بر همه‌ی ما آشکار می‌شود. سرمایه‌داری تا مغز استخوان ما نفوذ کرده است. حتی در مقاوم‌ترین جای وجود انسانی یعنی هنر و به یک ناشر اجازه می‌دهد تا به واسطه پول و قدرت یک کتاب را به خیال خودش نابود کند یا به جامعه کتاب خط و ربط دهد که چه بخوانند و چه نخوانند. این است نقش مخرب و ایدئولوژیک نشرها در دوران ما.

 

 

به نظر شما کم‌رنگ بودنِ حضور منتقدانِ جدی در عرصه‌ی ادبیات یا کم حضور بودنِ آن‌ها عامل ایجادِ ادبیاتی ضعیف در عرصه‌ی عمومی شده یا عواملِ دیگری را پررنگ می‌دانید؟

مازیار نیستانی: دقیقن با شما موافقم. اما مسئله این نیست که منتقد جدی وجود ندارد بلکه مسئله دقیقن این است که در سرزمین ما منطق نقد وجود ندارد. سال‌هاست که مجله تخصصی ادبیات وجود ندارد. روزنامه‌ها نیز بیشتر معرفی کتاب چاپ می‌زنند تا نقد، چه برسد به تئوری و تفکر ادبی. بهانه‌شان هم مخاطب عام داشتن است، می‌گویند که باید در حجم محدود مطالب همه فهم پسند چاپ کنند. برای همین است که امروزه من به خصوص احساس فقدان در نظریه ادبی می‌کنم. تمام عواملی که ذکر کردم به اتفاق سانسور و عوامل دیگر دست به دست هم می‌دهند تا نقد ادبی و مهم‌تر از آن تفکر ادبی هر روز در جامعه‌ی ما لاغرتر و کم‌فروغ‌تر باشد.

 

روزنامه‌ها و نشریات بیشتر معرفی کتاب چاپ می‌زنند تا نقد، چه برسد به تئوری و تفکر ادبی. بهانه‌شان هم مخاطب عام داشتن است، می‌گویند که باید در حجم محدود مطالب همه فهم پسند چاپ کنند

 

تا جایی که فعالیت‌هاتان را دنبال کرده‌ام متوجه شدم شما در شبکه‌های اجتماعی فعال و پر کنش نیستید؟ چه عواملی باعث دوری شما به نسبت بسیاری از فعالان حوزه فرهنگ از فضای مجازی شده است؟

مازیار نیستانی: برای بودن در این جهان باید از آن فاصله گرفت تا بتوان آن را شناخت و لمسش کرد. باید از نقاب‌ها و هیاهوی جهان موجود که در فضاها و شبکه‌های اجتماعی موجود است، دور شد. نه این که در ساحل آرامش و امن زندگی کنیم بلکه تنها برای اینکه بتوانیم بر سرعت حوادث و اطلاعاتی که این فضا برای از بین بردن تفکر به تو وارد می‌کند، فائق آییم و به تفکر بنشینیم.

پرسش آخر این‌که آیا مجموعه‌ی دیگری هم برای مجوز و مراحل اولیه قبل از نشر و یا در انتظار چاپ دارید؟

مازیار نیستانی: بله دو مجموعه شعر یکی به نام «بی‌حسی» که یک شعر بلند است با داستان و سبکی گروتسک و دیگری مجموعه شعرهای این چهار سال اخیر است به نام «آگهی مناقشه»، البته هنوز برای چاپ با ناشری وارد گفتگو نشده‌ام، شاید دلیلش ترس از ناشرها باشد و تجربه‌های بدی که داشتم. باقی‌اش را البته نمی‌دانم.

آقای مازیار نیستانی گرامی از شما سپاسگزارم.

برچسب ها:

ارسال نظرات