لطفاً بهطور خلاصه و برای پرسش اول بفرمایید اهمیت تیلور در را در چه میدانید؟
علی پاکنژاد: با توجه به اینکه این هفته تولد هشتادوهفتسالگی ایشان است بیمناسبت نیست که درباره آراء فلسفی و نقش اجتماعی این فیلسوف پرنفوذ زمانه ما صحبتی داشته باشیم. میپرسید اهمیت تیلور در چیست. البته اهمیت تیلور را در حوزههای مختلفی میتوان ارزیابی کرد. بقول ژان گروندن استاد فلسفه دانشگاه مونترال، و مدیر انجمن سلطنتی فلسفه کانادا، چارلز تیلور یکی از مهمترین فلاسفه هرمنوتیک زمان ماست. تیلور استاد دانشگاه مک گیل در مونترال بود. باوجودی که او تحصیلات خود را در آکسفورد به اتمام رسانده و در بستر فلسفه تحلیلی که در آنجا جریان داشت تحصیل کرده بود، اما از این جریان فلسفی رضایت نداشته و آن را محدود و نارسا میانگاشت و معتقد بود که این جریان فکری تعریفی تقلیلگرایانه از آنچه فلسفه تلقی میشود ارائه میکند. هرچند که او تأثیراتی را از این جریان فکری گرفته است اما تحت تأثیر موریس مرلو پونتی، هایدگر و دیگر فلاسفه قارهای با هرمنوتیک و پدیدارشناسی آشنا شد و خود به یکی از فلاسفه پرنفوذ این مکتب تبدیل گشت.
در همین راستا تیلور تأثیر درخورتوجهی بر فلسفه علوم و نقد از طبیعتگراییِ تقلیلگرایانه داشته است و همچنین متد علوم طبیعی را در درک علوم انسانی و علوم اجتماعی نارسا و نامناسب میانگارد.
در حوزه فلسفه سیاسی، تیلور به همراه السدر مکاینتایر، مایکل والتزر، مایکل سندلز از منتقدین لیبرالیسم جان رالز است، و فردگرایی او را موردانتقاد قرار میدهد و جایگاه خاصی را برای بعد اجتماعی و تاریخی انسان، بهمنزله ابعاد شکلدهنده هویت او، قائل است.
دو کتاب او، یکی «سرچشمههای خود» و دیگری «عهدِ سکولار» از پرنفوذترین آثار او هستند که دران به شرح چگونگی شکلگیری هویت مدرن و جامعه سکولار مدرن میپردازد.
چه شد که به ترجمه دو کتاب اصلیاش کمر همت بستید و چرا این دو کتاب در این مدت ترجمه نشدهاند؟
علی پاکنژاد: در میان اندیشمندان و محققان کشور ما تلاشهای زیادی شده است که علت عقبماندگی کشورمان را چه ازلحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی توضیح دهند و دلایل آن را بیابند. در این دو کتاب، تیلور به شرح این امر میپردازد که هویت غرب چگونه شکل گرفت و چه عواملی به شکلگیری این امر کمک کردند که در غرب (اروپای غربی و امریکای شمالی) این امکان پدید آمد که باورهای متفاوت و بعضاً متضاد توانستند نهایتاً در کنار هم بهصورت مسالمتآمیز زندگی کنند.
به عبارتی، مرادی را که ما در پیان هستیم در غرب تحققیافته است. سؤالی که میتوان پرسید این است که فرایند شکلگیری این جوامع چه بود و این جوامع «شرقی» میتواند از این فرایند چیزی بیاموزند. با توجه به نقشی که تیلور برای مذهب در جوامع سکولار قائل است، فکر کردم که ترجمه ابن کتاب احیاناً بتواند به مباحث سکولاریسم که بهواسطه حاکمیت مذهبی غالب در ایران، در میان ما ایرانیان رواج دارد، غنای بیشتری بخشد. و اما اینکه چرا تاکنون این کتابها به فارسی ترجمه نشدهاند شاید نتوانم جواب دقیقی دهم اما میتوانم سؤالی را مطرح کنم که در راستای پرسش شماست و احتمالاً به درک مسئله کمک کند و آن اینکه چرا از زمان خلیفه مأمون تا به امروز کتابهایی که از زبانهای خارجی به زبانهای خاورمیانهای ترجمه شده است کمتر از تعداد کتابهایی است که در یک سال در اسپانیا از زبانهای خارجی ترجمه میشود؟ یا اینکه چرا سرانه مطالعه در فنلاند ۴۶ ساعت است و در ایران کمتر از دو ساعت؟ گمان میکنم اینها معضلات پیچیدهای هستند که مستلزم بررسی دقیقتری هستند.
آرای این کتب، از پسِ گذشتِ این سالها ارزش صرفاً تاریخی دارد یا همچنان مسئله روز است؟
علی پاکنژاد:کتاب «سرچشمههای خود» سال ۱۹۸۹ نوشته شده است و ریشههای تاریخی هویت مدرن غربی را شرح داده و ابعاد مختلف هویت غربی را نشان میدهد. رویکرد تیلور یک رویکرد تاریخیتأویلی است و تکیهبر ابعاد ناملموسِ فرهنگی و اخلاقی «هویت» دارد. مطالعه این کتاب درکی از ساحت انسان مدرن ارائه میکند که در بستر روند تاریخی شکل گرفته است و امکان خودادراکی را میسر میسازد که ویژگی انسان مدرن است.
عصر سکولار در سال ۲۰۰۷ انتشار یافته است و به مفاهیم متفاوت امر سکولار میپردازد و همانطور که قبلاً اشاره کردم زیربنای تاریخی و معرفتشناسی را شناسایی میکند که امکان پدیدار شدن جامعه سکولار (به مفهوم پلورالیسم) را میسر ساخت. به نظر من هردو این کتب به درک تاریخی ما از انسان مدرن و جامعه سکولار غربی عمق میبخشد.
اخیراً فرانسوا لوگو با استناد به نوشتهای از تیلور و همکارانش میخواست منع عناصر مذهبی را موجه جلوه دهد. ماجرای آن نوشته چیست و عکسالعمل تیلور چه بود؟
علی پاکنژاد: در سال ۲۰۰۸، چارلز تیلور و ژرار بوشارد، استاد جامعهشناسی دانشگاه کِبِک، گزارشی را تدوین کردند که مسئولیتی از طرف دولت کِبِک به آنها محول شده بود و در آن میبایست پیشنهادهایی را به دولت میکردند مبتنی بر اینکه دولت تا چه میزانی باید برای اقلیتها قومی و مذهبی تسهیلات قائل شود. در این گزارش پیشنهاد شده بود که نهاد حکومت باید نسبت به کلیه مذاهب خنثی باشد و هیچ نمادی از سمبلهای مذهبی را بدوش نکشد. در این راستا پیشنهاد شده بود که کارمندان و کادر دولتی که در مصدر اعمال قانون هستند، مانند قضات و کادر پلیس، به هیچ نماد مذهبی نباید آراسته باشند. همچنین این گروه پیشنهاد کرده بود که علامت صلیب از دیوار مجلس کِبِک به بیرون از مجلس انتقال داده شود.
دولت جدید فرانسوا لوگو، مانند همتای قبلی خود پولین ماروا، سعی به تعبیری افراطی از این گزارش کرده است و تلاش به تحمیل قوانینی دارد حاکی از منع پوشش اسلامی برای کارمندان دولت همچنین معلمین و دیگر کادرهای اداری. در هفتههای گذشته تیلور این عمل دولت فرانسوا لوگو را موردانتقاد شدید قرار داد و اظهار داشت که این دولت آگاهانه یا ناآگاهانه با سوءتعبیر از گزارش کمیسیون بوشار تیلور سعی به اعمال اهداف تبعیضگرایانه خود را دارد. تیلور حتی ادعا دارد که برخی از مفاد گزارش وی که ده سال پیش تدوین شده است باید موردبررسی قرار گیرند زیرا آنچه را که دران زمان به نظر او مناسب میرسید امروز از اعتبار ساقط است و باید تعدیل شوند. او حتی اظهار میکند که علیرغم میل خود تن به برخی از مطالباتی را داده است تا رضایت همکار خود، ژرار بوشار را جلب کند.
شایان توجه است که دولت لوگو ادعا کرده است که صلیب بر دیوار مجلس کِبِک یک نماد مذهبی نیست؛ بلکه یک نماد فرهنگی است. تیلور این ادعای دولت را مورد تمسخر قرار میدهد و میپرسد که اگر صلیب نماد مذهب نیست پس چه چیزی نماد مذهب است؟
سخن پایانیِ ناگفته؟
علی پاکنژاد: شاید اهمیت نهایی تیلور را بتوان در یک عبارت خلاصه کرد: تحمل و درک متقابل. در جهانی که دیدگاههای افراطی از هر طرف، چه از نوع بنیادگرایی مذهبی و یا سکولاریسم ستیزهجو عنان جهان را در چنگال خود درآوردهاند و روبهرشد هستند، صدای اندیشمندی مانند تیلور میتواند ندایی در جهت تعادل بشمار رود. او از یکسو یادآور نیازهای معنوی انسان مدرن است و علیه خردگرایی ابزارگرایانه مدرن هشدار میدهد، و از سوی دیگر منتقد فاشیسم مذهبی و غیرمذهبی در حوزه سیاسی است و انسان را مسئول مقابله با هرگونه تعابیر افراطی، در حوزه سیاسی و مذهبی میشمارد.
ارسال نظرات