قرنهاست، جز چند صباحی، پناهندگی با انسان ایرانی عجین بوده است: از پارسیانی که به جرم دست نَشُستن از دینِ کهن از زادبومی که خاکش را توتیای چشم میکردند گریختند و به هندوستان پناه بردند، تا خانوادهی مولانای بلخی که به علت کشتار و غارت و چپاول مغول از بلخ به قونیه پناهنده شدند، تا گروهی بزرگ از ایرانیان امروز که از جور و جفای ملایان حاکم هر یک رخت بر گوشهای از این جهان افکندهاند.
به گزارش هفته و به نقل از سیبیسی، با گذشت حدود ۸۰۰ سال از روزگار جلالالدین محمد بلخی، شاعر نامی ایرانی، نام او هر روز درخشش بیشتری مییابد و سرودههایش عالمگیرتر میشود. این روزها از توئیتر تا اینستاگرام سخنان مولاناست که دیده میشود. جدا از شبکههای اجتماعی، مولانا در آهنگهای گروه راک بریتانیایی «کُلدپلی» تا خالکوبی بر بازوی «برد پیت» تا نام دوقلوهای «بیانسه» و «جَی-زی» هم حضور دارد.
حال، مولانا کیست که چنین شوری در جهان به پا کرده؟ این پرسشی است که نمایشگاهی تازه (۱۳ می تا ۱ اکتبر) در موزهی آقاخان تورنتو امید دارد که به آن پاسخ دهد.
مایکل چاگنون، متصدی موزه، در پاسخ به این پرسش که ما دربارهی مولانا چه میدانیم و چگونه او به نمادی جهانی بدل شده است، میگوید که نمیدانم که آیا توانِ پاسخ به این پرسشها را داریم یا نه، ولی کوششمان در این است که از طریق سفری دیداری در این راه تلاش کنیم. این فرصتی است برای مردم تا ژرفتر از او که روزگاری میزیسته، قدردانی کنند و نیز از شعر و عرفان و تفکری که به ما ارزانی داشته است.
این نمایشگاه در سه بخش است: زندگی مولانا، نوشتههایش و تأثیر فرهنگی ماندگارش. در این نمایشگاه، آثار تاریخی از روزگار زندگی مولانا، همچنین نسخ خطی آثارش و هنرهایی که با الهام از سرودههای این شاعر پارسیگوی آفریده شده، به نمایش گذاشته شده است.
به تعبیری امروزی، میتوان گفت که مولانا به عنوان پناهنده بزرگ شد، چون هنگامی که کودکی خُرد بود، پدرش دست او و خانواده را گرفت و از این سوی ایرانِ بزرگ، از بلخ، گریخت و در آن سوی ایرانِ بزرگ رحل اقامت افکند. بر پایهی مرزهای امروزی، مولانا در ۱۵ مهرماه ۵۸۶ در بلخ (در افغانستان امروزی) یا وَخش (در تاجیکستان امروزی) زاده شد و کودکیاش را در ایران امروزی، عراق کنونی و سوریهی امروزی گذراند و سرانجام در قونیه در ترکیهی کنونی ساکن شد.
سیمین کرامتی، هنرمند ایرانی مقیم تورنتو، یکی از هنرمندانی است که در این نمایشگاه با اثر چندرسانهای «فیل در تاریکی» شرکت دارد.
داستان فیل در تاریکی یکی از مشهورترین اشعار داستانی مولاناست. مولوی در دفتر سوم مثنوی خود به این داستان اشاره میکند و چنین عنوانی را برای آن برمیگزیند: اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:
فیلی اندر خانهی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود (هندیان)
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
داستان چنین است که فیلی را در خانهای تاریک میگذارند. مردمی که تا آن زمان فیل ندیدهاند در این خانهی تاریک بر فیل دست میکشند و هر کس، بر پایهی حس لامسهاش، تصویری از فیل در ذهن میپروراند. برای نمونه، آن که خرطوم فیل را دست میکشد، فیل را به شکل لولهای تصور میکند. کسی که بر گوشش دست میکشد، تصورش از فیل مانند بادبزن است و ... . حال، اگر در این خانهی تاریک شمعی میافروختند، اختلاف تصور افراد از میان میرفت.
اثر کرامتی روایتگر همین داستان مولاناست. او میگوید که مولانا در فرهنگ ایرانی حضوری همیشگی دارد، بنابراین حضور او در این نمایشگاه به عنوان هنرمندی ایرانی، هم طبیعی است و هم افتخاری است برایش.
کرامتی میافزاید که شعر بخش بزرگی از فرهنگ ایرانی است و مولانا یکی از شاعرانی است که من با او بزرگ شدهام و هرگز خود را جدا از او ندیدهام. همیشه شعرهایش را میخوانیم و دربارهی آنها گفتوگو میکنیم. بیشتر آثارم تحت تأثیر ادبیات فارسی است.
چاگنون هم میگوید که هدف نهایی نمایشگاه این است که به مردم یاری دهد تا دریابند که مولانا که بوده و چرا صدایش از پسِ قرنها هنوز طنینانداز است.
او میافزاید که هر نسلی با روشهای خود با گذشته پیوند میگیرد و این داستان بسیار مهمی است. همچنین، یافتن چهرهای در دنیا که بیش از ۷۵۰ سال هنوز چنین نفوذی در چنین گسترهی عمیقی داشته باشد، بسیار دشوار است.
ارسال نظرات